درگرامیداشت یاد و خاطره جان‏فشاندگان سازمان ” آن عاشقان شرزه، با شب نزیستند “

۲۵ اسفند، روز جان‏فشاندگان سازمان و روز تجدید پیمان با رفقایی است که در راه آرمان های طبقه کارگر و برای آزادی و سوسیالیسم مبارزه کردند و جان، بر سر آرمان خویش نهادند. تجدید عهد با کمونیست هایی که در دو نظام استبدادی شاهنشاهی و جمهوری اسلامی برای نابودی ظلم و ستم و نابرابری و برچیدن بساط استثمار به پا خاستند و جان خویش را در این راه فداکردند.

در دوران سلطنت محمد رضا شاه، کمترین نشانی از آزادی های سیاسی ولو در حد کشورهای سرمایه داری نه غربی بلکه کشورهای سرمایه داری شرقی از نمونه هند و پاکستان هم وجود نداشت. دیکتاتوری عریان، نقض آشکار حقوق دموکراتیک توده مردم و پایمال نمودن آزادی های سیاسی از مختصات نظام سرمایه داری حاکم بر ایران بوده است.از اینرو سازمان ما از همان آغاز موجودیت خود با سرکوب شدید و کشتار وحشیانه رژیم سلطنتی روبروشد.

وقتی تفنگ ها و شلیک گلوله های سرخ در جامعه‏ی شب زده و خفته سال ۴۹ در سیاهکل به غرش درآمد، وقتی رفقای ما در نبردی قهرمانانه پرچم مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم را به اهتزاز درآوردند، جزیره ثبات و آرامشی که شاه برای خود و طبقه حاکم برپا نموده بود، برهم خورد. رژیم شاه بی درنگ و با تمام قوا به سرکوب و کشتار رفقای ما دست زد. در یورش وحشیانه از زمین و هوا به رفقای ما در سیاهکل، دوتن از رفقا “مهدی اسحاقی” و “محمد رحیم سماعی” به خون غلطیدند. سیزده رفیق دستگیر و هفته ها شکنجه شدند. رفیق علی اکبر صفایی فراهانی زیر شکنجه جان باخت و ۱۲ رفیق دیگر در ۲۶ اسفند ۴۹ تیرباران شدند.

علی رغم این کشتار وحشیانه و دد منشی مزدوران شاه، مبارزه ادامه یافت. تیر از چله کمان رها شده و مبارزه مسلحانه تازه آغاز شده بود. سیاهکل پیام اصلی خود را به مبارزان و انقلابیون رساند. راه گشوده شده بود و زان پس بی شمارانی در این راه گام نهادند.

سال ۵۰ مبارزات مسلحانه سازمان در شهر گسترش یافت. دستگاه امنیتی رژیم شاه بر تحرکات خود برای شناسایی و کشف واحد های چریکی افزود  و سرکوب و بازداشت و شکنجه و کشتار رفقای ما را تشدید کرد. ده ها تن از اعضای سازمان در درگیری با مزدوران شاه به قتل رسیدند و ده ها تن دیگر به زندان افتاده و پس از شکنجه های وحشیانه تیرباران شدند. رفیق مسعود احمد زاده و ۶ رفیق دیگر پس از شکنجه های وحشیانه در ۱۱ اسفند سال ۵۰ تیرباران شدند. ۲۲ اسفند همین سال رفیق علیرضا نابدل و ۸ رفیق دیگر به جوخه اعدام سپرده شدند. در این سال و سال ۵۲ خسارات بزرگ دیگری نیز برسازمان وارد شد. ده ها رفیق در درگیری ها جان باختند و یا پس از شکنجه وحشیانه در زندان، به دار آویخته شدند.رفیق امیر پرویز پویان رهبر برجسته سازمان و رفقا حسن نوروزی و اسکندر صادقی نژاد دو تن از کادرهای برجسته کارگری سازمان در همین سال ازپای درآمدند.

شاه و ساواک او براین باور بودند که با وحشی گری و دستگیری های گسترده و اعمال شکنجه های وحشیانه در زندان و محاکمات قلابی و صدور و اجرای حکم اعدام، می توانند سازمان را نابود کنند وبدین منظور به هر جنایتی دست زدند. شمار دیگری از رفقا در درگیری جان باخته و شمار بیشتری به زندان افتادند. اگرچه ضربات وارد شده به سازمان سنگین بود، اما مبارزه ادامه داشت.هر رفیقی که به خاک افتاد، رفقای دیگری جای او را پر کردند. فدایی از مرگ نمی هراسید و آماده جانفشانی در راه آزادی و سوسیالیسم و آرمان سرخ سازمان بود. دراثر این مبارزات، دلاوری ها و مقاومت قهرمانانه در زیر شکنجه های ساواک، استواری و آشتی ناپذیری در برابر دشمن، فداکاری و ازخود گذشتگی و وفاداری به آرمان های کارگری و سوسیالیستی، سازمان نه فقط موقعیت خود را تثبیت کرد و اعتماد سیاسی به یک سازمان کمونیست جای بی اعتمادی قبلی را گرفت، بلکه اعتبار و نفوذ سیاسی سازمان به سرعت گسترش یافت. گروه گروه از زنان و مردان کمونیست به سازما پیوستند و سازمان چریکهای فدایی خلق در مدت کوتاهی به یک سازمان قدرتمند شکست ناپذیر تبدیل شد.

اعتبار و نفوذ سیاسی، توانایی رزمی و تشکیلاتی سازمان و موقعیت بی همتایی که در عرصه مبارزه بدان دست یافته بود، شاه و رژیمش را به وحشت انداخت. ارتجاع سلطنتی آشکارا از جانب فدائیان احساس خطر می‏کرد. در همین رابطه ساواک، رفیق بیژن جزنی و ۶ تن دیگر از رفقا و یاران را که در زندان بسر می بردند، فروردین ۵۴ در تپه های اوین به رگبار بست. به دنبال آن یک رشته ضربه های سنگین جبران ناپذیر در همین سال و سال ۵۵ به سازمان وارد شد. طی این ضربات، ده ها تن اعضا و رهبران سازمان از جمله رهبر برجسته رفیق کبیر حمید اشرف  در نبرد با دشمن از پای درآمدند.

ضربات سنگین و از دست دادن رفقا و رهبران اولیه سازمان اگرچه بسیار سخت و دردناک و بخشاً غیرقابل جبران بود، اما مبارزه ادامه داشت تا اینکه سرانجام رژیم سلطنتی بدست توده های وسیع مردم و قیام مسلحانه ۲۱ و ۲۱ بهمن سرنگون شد. در دوران رژیم شاه دست کم ۴۰۰ تن از رفقای قهرمان ما در راه آزادی و سوسیالیسم و در راه آرمان های طبقه کارگر جان باختند و چند هزار نفر نیز توسط ساواک شکنجه و به زندان کشیده شدند.

ارتجاع سلطنتی سرنگون شد، قدرت سیاسی اما بدست ارتجاع دیگری افتاد. جمهوری اسلامی که مقدم بر هرچیز وظیفه اش سرکوب و باز پس گیری تمام دستاورد های انقلاب و به بند کشیدن مجدد توده های کارگر و زحمتکش بود، نمی توانست سازمان مارا که مورد استقبال وسیع کارگران، زنان، دانشجویان و عموم زحمتشکان قرار گرفته و به بزرگ ترین سازمان چپ و کمونیست در خاورمیانه تبدیل شده بود تحمل کند. کشتار و بازداشت فدائیان از همان فردای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی آغاز شد.

درکردستان و سایر استان ها ده ها عضو و هوادار سازمان بازداشت و شکنجه شده و به قتل رسیدند. فروردین سال ۵۸ دشت ها و گندم زارهای ترکمن صحرا از خون سرخ توماج و دیگر رهبران شوراهای ترکمن صحرا رنگین شد. در ظرف کمتر از یکسال بعد از قیام بهمن ۵۷ ، صدها تن از اعضا و هواداران سازمان بازداشت و زندانی شده یا به قتل رسیدند.

با انشعاب اکثریت، بزرگترین ضربه به سازمان چریک های فدایی خلق ایران وارد شد. پیوستن جناح خائن اکثریت به اردوی ضد انقلاب و حمایت از ارتجاع اسلامی حاکم، توازن قوا را به نفع حاکمیت تغییر داد و جمهوری اسلامی حملات خود علیه جناح اقلیت و انقلابی سازما را تشدید کرد. اقلیت که همپای مبارزه با ضد انقلاب و ارتجاع حاکم تازه به قدرت رسیده، از آرمان ها و اهداف آزادی خواهانه و سوسیالیستی طبقه کارگر دفاع می کرد، مورد هجوم همه جانبه جمهوری اسلامی و دستگاه امنیتی آن قرار گرفت. با هجمه های شدید ارتجاع اسلامی، ده ها تن دیگر از اعضا و هواداران سازمان فدائیان اقلیت که ادامه دهنده راستین اهداف و آرمان های برابری طلبانه بنیانگذاران سازمان بود، به قتل رسیدند یا به زندان افتادند. بهمن ۵۹ در نخستین میتینگ بزرگ سازمان، اقلیت یکی دیگر از کادرهای ورزیده کارگری خود جهانگیر قلعه میاندو آب ( جهان) را از دست داد. در یورش های وحشیانه ضد انقلاب در سال ۶۰ صد ها رفیق فدایی بازداشت و زندانی و گروهی از رفقا در همان سال تیرباران شدند. رفیق سعید سلطان پور، شاعر سرخ و حنجره خونین سازمان، نمایشنامه نویس، هنرمند، عضو برجسته کانون نویسندگان ایران و عضو هیئت نویسندگان نشریه کار، جزء نخستین اعدامی های سال ۶۰ بود. باز داشت و کشتار فدائیان اقلیت در سال های بعد از آن نیز ادامه یافت و تا قتل عام سال ۶۷ دست کم ۱۰۰۰ (هزار) تن از اعضا و هواداران سازمان در راه آزادی و سوسیالیسم جان باختند. سال ۶۰ سال ضربه ای بزرگ به کمیته مرکزی و سازمان فدائیان اقلیت بود. رفیق سیامک اسدیان( اسکندر) و رفیق محسن مدیر شانه چی به ترتیب در آذر و مهر سال ۶۰ در درگیری با مزدوران رژیم جان باختند. رفقا احمد غلامیان لنگرودی (هادی)، یدالله گل مژده ( نظام) و رفیق محمدرضا بهکیش ( کاظم) در اسفند سال ۶۰ و طی درگیری با مزدوران حکومتی جان باختند. رفیق منصور اسکندری ( مهران) عضو دیگر کمیته مرکزی سازمان، آبان سال ۶۲ در زندان و زیر شکنجه جان داد. رفقا زهرا بهکیش (اشرف ) و نفیسه ناصری (نسترن) دو عضو مشاور کمیته مرکزی نیز در سال ۶۲ و ۶۳ به جوخه اعدام سپرده شدند.

اگرچه در کنفرانس دوم سازمان (خرداد ۶۸) روز ۲۵ اسفند به طور سمبلیک به عنوان روز جان‏فشاندگان سازمان تعیین شد، کشتار و تیرباران رفقای ما به اسفند خلاصه نمی شود. از سال ۴۹ تا کنون روز و یا ماهی نیست که چند رفیق فدایی در دو نظام سلطنتی و جمهوری اسلامی به خیل جان‏فشاندگان سازمان نپیوسته باشند. ده ها و صدها رفیق زن از نمونه مرضیه احمدی اسکویی،  نسترن و لادن آل آقا، نسرین و سیمین پنجه شاهی، اعظم و نزهت روحی آهنگران، نسرین و شهلا کعبی، منیژه طالبی، ده ها و صد ها کارگر پیشرو و مبارز از نمونه خیرالله حسنوند، مرتضی کریمی، لقمان مدائن، ده ها و صدها رفیق از نمونه احمد زیبرم ها، جعفر پنجه شاهی ها، نبی جدیدی ها، توکل اسدیان ها حمید مؤمنی ها و صد ها رفیق دیگر در صفوف سازمان برای آزادی و سوسیالیسم مبارزه نموده و در راه آرمان های کارگری و سوسیالیستی جان‏فشانده اند.

امروز هرکس با تاریخ جنبش کمونیستی ایران اندک آشنایی داشته باشد این واقعیت را نمیتوتند انکار کند که سازمان ما با مبارزات خونین و مستمر و تا پای جان، با روحیه و اخلاق کمونیستی و تقدم منافع طبقه کارگر بر منافع شخصی، اعتبار و آبروی کمونیسم و کمونیست ها را که با سیاست ها و عملکرد حزب توده ازمیان رفته بود، دوباره باز سازی کرد. کمونیسم و فدایی مترادف هم شد. یأس و انفعال را فدایی از چهره جامعه سترد. فدایی نهال آرزو را در دل جوانان و زنان نشاند. فدایی بذر مبارزه و امید را در میان کارگران، دانشجویان و زحمتکشان افشاند و چه بسیار بذرهایی که جوانه زد، به گل نشست و بارورشد. با اتکا به همین جان‏فشانیها و مبارزات بی وقفه و تاپای جان صدها و هزارها رفیق فدایی است که سازمان اعتبار سیاسی خود را حفظ نموده و آن را تقویت نموده است. چه بسیار کسان و جریان هایی که تلاششان این بود فدائیان اقلیت نتوانند خود را بازسازی کنند، نتوانند از چنین اعتباری برخوردار شوند و نتوانند نقش مهمی در جنبش کمونیستی ایفا کنند. در سایه مبارزه و تلاش صدها و هزارها فدایی است که این آرزوها و نقشه ها نقش برآب شده است. درسایه همین مبارزات و قهرمانی هاست که سازمان فدائیان اقلیت از جهت سیاسی و ایدئولوژیک نیز توانست خود را ارتقا دهد. مشخصه سازمان فدائیان اقلیت فقط این نیست که محکم و استوار و بی تزلزل از سوسیالیسم و از منافع طبقه کارگر دفاع نموده و دفاع میکند، بلکه از لحاظ نظری و تئوریک نیزمواضع مارکسیستی خود را تقویت نموده است. تمام آن بقایای نظرگاه‏های پوپولیستی و انحرافی که از گذشته ها می توانست کم و بیش با سخت جانی اینجا و آنجا مجال بروز پیدا کند، در پرتو ارتقای آگاهی و دانش مارکسیستی زدوده و محو شده، یک برنامه کمونیستی و مجموعه‏ای از تاکتیک های منسجم پرولتری و کمونیستی، قطب نمای حرکت سازمان است. هر سازمان و جریان سیاسی که فعالیت و حرکت می‏کند ممکن است مرتکب اشتباه هم بشود و یا ضعف و کمبود هایی نیز داشته باشد.استثنایی در این زمینه وجود ندارد. مهم اما آموختن از اشتباهات و تلاش برای رفع کمبودهاست. سازمان ما مدام بنیان های نظری و تئوریک خود را تقویت نموده است. سوسیالیسم علمی راهنمای عمل سازمان ما است. سازمان فدائیان اقلیت در هیچ زمانی پرچم دفاع از مارکسیسم – لنینیسم و پرچم دفاع از سوسیالیسم علمی در مقابل انواع سوسیالیسم های بورژوایی، خرده بورژوایی و غیر کارگری را بر زمین نگذاشته است. در راستای حفظ پاکیزگی بنیان های تئوریک و پاسداری از آن، سازمان ما با احزاب و سازمان های مدعی مارکسیسم به جدال بی گذشت نظری پرداخته است. سازمان فدائیان اقلیت وظیفه تخطی ناپذیر  مبارزه با گرایش های انحرافی گوناگون منسوب به مارکسیسم را هرگز فراموش نکرده و در برابر اشاعه افکار، عقاید و ایده های بورژوایی و ارتجاعی در میان کارگران ایستاده و آن را افشا و منزوی ساخته است. سازمان فدائیان اقلیت در هرگام مبارزه علیه طبقه سرمایه دار حاکم و رژیم سیاسی پاسدار منافع این طبقه، علیه هرگونه توهم پراکنی و پنداربافی ” چپ”های لیبرال در مورد دموکراسی بورژوایی و مجلس مؤسسان ونیز علیه گرایش های انحلال طلبانه که سعی در مخدوش کردن استقلال طبقه کارگر داشته اند، مجدانه از استقلال طبقاتی طبقه کارگر دفاع نموده و در منفرد ساختن چنین نگرش هایی یک لحظه تردید نکرده است.

مبارزه با آلترناتیوسازی ها و بدیل های بورژوایی و بورژوا – امپریالیستی، افشای بی امان نقشه ها و تصمیمات بورژوازی اپوزیسیون و نوکران دول امپریالیستی برای نفوذ در درون طبقه کارگر و انحراف مبارزات این طبقه و در نهایت سوار شدن بر جنبش طبقه کارگر، جنبه دیگری از فعالیت های سازمان فدائیان اقلیت بوده است. ازیاد نبریم زمانی که بسیاری از به ظاهر چپ ها و کمونیست ها در جریان تحولات سال ۱۴۰۱ و مسائلی که در این رابطه در خارج از کشور بوجود آمد و با سر به درون قطب بوورژوازی شیرجه رفتند، ساز مان محکم و یک تنه در برابر این گرایش و این خود باختگی ایستاد.

جدال نظری بر سر شورا و دفاع از حکومت شورایی در مقابل مجلس مؤسسان و انواع دیگر بدیل ها و جمهوری های بورژوایی، به عنوان یگانه آلترناتیو کارگری که می تواند انتقال به سوسیالیسم را به بی درد ترین شکلی عملی سازد، یکی دیگر از عرصه های مبارزات سیاسی نظری سازمان بوده است. بعد از بیش از ۳۰ سال تبلیغ و ترویج شوراها و حکومت شورایی و شعار کار نان آزادی، امروز مشکل بتوان  کسی را پیدا کرد که خود را چپ و کمونیست بداند اما این شعار و حکومت شورایی را قبول نداشته باشد.

سازما فدائیان اقلیت تمام این روند ها و پیشرفت ها را ثمره  تلاش و مبارزه صدها و هزارها رفیق فدایی می داند که در راه آزادی و سوسیالیسم مبارزه کرده اند و انبوه عظیمی ازاین رفقا نیز در این راه جان‏فشانده‏اند. ستاره های سرخ فامی که در آسمان تیره درخشیدند و زمستان شکستند و رفتند. ما یکبار دیگر با این رفقا پیمان می بندیم برای دست یابی به آزادی و سوسیالیسم و برچیدن هرگونه ستم و استثمار، تا آخرین دم حیات، به مبارزه ادامه دهیم. نام و یاد این رفقا هرگز فراموش نمی شود و همواره زنده و جاوید خواهد ماند.

” می گفتی ای عزیز! ” سترون شده‏ست خاک” / اینک ببین برابر چشم تو چیستند: /هرصبح و شب به غارت طوفان روند و باز/ باز، آخرین شقایق این باغ نیستند.”

( از شعر “آن عاشقان شرزه ” سروده شفیعی کدکنی)

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۶۱  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.