در گرامی‌داشت یاد رفقا توماج، مختوم، واحدی، جرجانی و دیگر قهرمانان خلق ترکمن شوراهای ترکمن صحرا، تجربه‌ای که نباید فراموش کرد

آغاز سخن

به خاطر می‌آورم روزهایی را که وی در زمان رژیم منفور پهلوی در زندان بود. خواهرانش جهت گذران زندگی شب و روز را به قالیبافی مشغول بودند. توماج بیباک و دلاور، برای تحقق خواست‌های زحمتکشان ایران به ویژه ترکمن صحرا شب و روز برایش تفاوتی نداشت… اینک از هر قطره خون توماج هزاران فدایی دیگر چون توماج در ترکمن صحرا و سراسر ایران روئیده است. (بخشی از پیام مادر رفیق فدایی توماج به مردم ایران پس از ترور وی و یاران‌اش توسط پاسداران نظم سرمایه‌داری منتشره در نشریه کار شماره ۵۰ به تاریخ ۲۲ اسفند ۵۸)

۴۴ سال از ترور رفقا شیرمحمد درخشنده توماج، عبدالکحیم مختوم، طواق محمد واحدی و حسین جرجانی، ۴ آذرخش شب ترکمن، ۴ فدایی، ۴ رهبر شوراهای ترکمن صحرا توسط مزدوران جمهوری اسلامی گذشت.

جمهوری اسلامی برای نابودی شوراهای ترکمن‌صحرا ۲ جنگ نابرابر را به توده‌های ستم‌دیده‌ی ترکمن تحمیل کرد. در طول عمر شوراهای دهقانی ترکمن‌صحرا جمهوری اسلامی بیش از ۱۰۰ فرزند دلاور مردم ترکمن‌صحرا را به خاک و خون کشاند، صدها تن را مجروح کرد و صدها تن دیگر را به زندان انداخت.

پس از قیام ۲۲ بهمن و سرنگونی رژیم استبدادی سلطنتی، شوراهای ترکمن صحرا به نماد برجسته و پرشکوه اعمال قدرت توده‌ای تبدیل شده بودند و این چیزی بود که رژیم استبدادی برآمده از انقلاب توده‌ها برنمی‌تابید. رسالت حکومت جدید چیزی نبود جز تحکیم نظم موجود، به شکست کشاندن انقلاب و نابودی دستاوردهای قیام مسلحانه‌ای که کارگران و سایر زحمتکشان برای آزادی، برای کار و برای نان با نثار خون خود بدست آورده بودند.

جمهوری اسلامی از همان ابتدا نه فقط در ترکمن‌صحرا، بلکه در سراسر ایران، با استفاده از نیروهای مسلح که با تشکیل “سپاه پاسداران” و “کمیته‌های انقلاب اسلامی” بر تعداد آن‌ها افزوده بود، دست به جنایت و کشتار زد. از کردستان تا خوزستان، از بلوچستان تا ترکمن‌صحرا، از کارخانه تا دانشگاه.

تصرف خانه‌ی کارگر، دستگیری نمایندگان شوراهای کارگری و انحلال شوراها، بستن دانشگاه‌ها تحت عنوان “انقلاب فرهنگی” و کشتار دانشجویان، گسیل نیروهای مسلح و کشتار مردم ستم‌دیده‌ی کردستان، بلوچستان و خوزستان، تعطیلی دفاتر سازمان‌های چپ و ترور فعالین محبوب سیاسی در اقصا نقاط کشور از جمله اقداماتی بود که در همان سال‌های اولیه و در بحبوحه‌ی کشاکش انقلاب و ضد انقلاب، از سوی حاکمان جدید صورت گرفت.

امروز و در شرایطی که جامعه در یک موقعیت انقلابی  قرار دارد، امکان برقراری حکومت شورایی به موضوع روز توده‌های کارگر و زحمتکش تبدیل شده است. این‌که آیا حکومت شورایی در ایران قابل تحقق است یا نه؟ ضد انقلاب تلاش دارد تا به مردم بقبولاند که حکومت شورایی در ایران امکان‌پذیرنیست و باید مردم به همان اعوان و انصار امتحان پس داده‌ی سرمایه‌داران رضایت دهند. اما تجربه‌ی  صدها نمونه شوراهای کارگری که در اینجا مورد بحث نیست و شوراهای دهقانی ترکمن‌صحرا به‌عنوان یک تجربه‌ی تاریخی ثابت می‌کند که حکومت شورایی هم ممکن است و هم برای رهایی از شرایط کنونی اجتناب‌ناپذیر.

 

چرا شوراها توانستند با آن سرعت در ترکمن‌صحرا تشکیل شوند

تا پیش از سلطنت رضا خان، بیشتر مراتع و زمین‌های کشاورزی ترکمن‌صحرا تحت نظام عشیره‌ای و ایلی اداره می‌شد و ترکمن‌ها بویژه از راه دامداری امرار معاش می‌کردند. دامداران و کشاورزان ترکمن‌ به‌طور مشاع و دسته‌جمعی کار و زندگی می‌کردند. در آن زمان‌ ترکمن‌ها در امور داخلی خود از جمله در رابطه با نحوه بهره‌برداری از مراتع و زمین‌های کشاورزی به‌صورت مستقل عمل می‌کردند و حکومت مرکزی به‌غیر از باج و خراج در سایر امور آن‌ها به‌طور عمده دخالتی نداشت.

با روی کار آمدن رضا خان، دست‌اندازی به زمین‌ها و مراتع ترکمن‌صحرا از سوی حاکمان و مزدوران منطقه‌ای آن آغاز شد. رضا شاه و اطرافیان‌اش بسیاری از زمین‌های کشاورزی و مراتع ترکمن‌ها را تصاحب کردند و مقاومت روستائیان را با قوه قهریه پاسخ گفتند. تا حدی که سرکوب و تصاحب زمین‌های روستائیان، منجر به کوچ و تبعید برخی از ایلات و عشایر ترکمن به مناطق دیگر شد. رضا خان هم‌چنین با ایجاد پاسگاه‌های ژاندارمری حضور نظامی خود را در ترکمن‌صحرا افزایش داد.

در زمان سلطنت محمدرضا شاه و به‌طور مشخص پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ که وی حکومت خود را تثبیت کرد، روند تصاحب زمین‌های ترکمن‌صحرا تشدید شد. خانواده سلطنتی بیش از ۳۰ هزار هکتار از مرغوب‌ترین زمین‌های کشاورزی و مراتع منطقه را تصرف کرده بود. ۷۰ هزار هکتار از زمین‌ها به گروهی از فرماندهان ارتش شاهنشاهی رسید. شریف امامی با ۳۰۰۰ هکتار و هژبر یزدانی با ۸۰۰۰ هکتار از جمله ده‌ها زمینداری بودند که زمین‌های مردم ستم‌دیده‌ی ترکمن را تصاحب کردند.

رژیم  حاکم و عوامل آن با تصاحب بسیاری از مراتع و نابودی مناطق جنگلی، آن‌ها را به زمین‌های کشاورزی تبدیل کرده و ساکنان منطقه را به بیگاری کشیدند.  برای نمونه می‌توان به مراتع کرانه رودخانه گرگان و دشت‌ها و کوهپایه‌های منطقه گوگلان اشاره کرد که توسط غاصبان حاکم تصرف و به زمین‌های کشاورزی تبدیل شدند. حتا در مناطق محدودی که هم‌چنان به صورت جمعی کشت و بهره‌برداری می‌شد، رژیم با زور سرنیزه و بهانه‌های مخلتف زمین‌ها را غصب و در اختیار عوامل خود قرار داد. برای نمونه سال ۱۳۴۰ در ناحیه “تاتار علیا” در جریان درگیری بین نیروهای نظامی و مردم روستا بر سر تصاحب زمین‌های دهقانان ۲ تن از روستائیان با نام‌های آراز جرجانی و ناگلوی جرجانی کشته و ۵ نفر مجروح شدند.

زمینداران بزرگ هم‌چنین با استفاده از ماشین‌آلات کشاورزی هم‌چون کمباین کشت مکانیزه را در مزارع خود راه‌اندازی کردند. به همین بهانه نیز در جریان “اصلاحات ارضی” نه تنها این زمین‌ها به دلیل مکانیزه بودن کشت مشمول “اصلاحات ارضی” نشدند، بلکه زمین‌های مرغوب دهقانان ترکمن از سوی دولت غصب و به زمینداران بزرگ داده شد. تنها قسمتی از کوهپایه‌ها که زمین‌های مرغوبی نبودند به روستائیان تعلق گرفت. در مجموع در پی سیاست‌هایی که با سلطنت رضا خان آغاز گردید، ۸۰ درصد اراضی در تصرف خاندان سلطنتی، عوامل دربار، فرماندهان نظامی و گروهی دیگر از عوامل رژیم به عنوان زمینداران بزرگ قرار گرفت.

غصب زمین‌های مردم ترکمن‌صحرا در دوران حکومت پهلوی باعث شد تا در جریان مبارزات پرشور توده‌های ستم‌دیده‌ی ایران برای سرنگونی نظام سلطنتی، بازپس گرفتن زمین‌های‌ غصب شده به یکی از خواست‌های اصلی مردم ترکمن‌صحرا تبدیل شود. از سوی دیگر تجربه تاریخی آن‌ها در کشت و بهره‌برداری جمعی از زمین به روستائیان کمک کرد تا خیلی زود روش شورایی را جذب و به کار گیرند.

از اوایل اسفند ۵۷ اولین شورای دهقانی با آزاد کردن زمین‌ها از دست زمینداران غاصب در ترکمن‌صحرا سربرآورد. تنها طی چند ماه صدها شورای دهقانی در ترکمن‌صحرا شکل گرفت که زمین‌ها را از غاصبان بازپس گرفتند. در جریان برگزاری “کنفرانس همبستگی خلق‌ها” که از ۲۷ تا ۲۹ تیر در تهران برگزار شد، نماینده “ستاد مرکزی شوراهای ترکمن‌صحرا” از تشکیل بیش از ۲۱۷ شورای دهقانی در ترکمن‌صحرا خبر داد که البته در ادامه به حدود ۴۰۰ شورای دهقانی رسید. در روستاهایی که شوراها بوجود آمده بودند، دهقانان به‌صورت جمعی زمین را کشت و از آن بهره‌برداری می‌کردند.

 

ازجنگ تحمیلی اول تا جنگ تحمیلی دوم

سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران از همان ابتدا محبوبیت فراوانی در میان مردم ترکمن‌صحرا بدست آورد. این محبوبیت جدا از سابقه‌ی مبارزاتی رفقا در دوران ستم‌شاهی، بیش از هر چیز نتیجه فعالیت رفقای فدایی ترکمنی بود که در میان توده‌ها شناخته شده و مورد احترام بودند. رفقایی که هم از منطقه و مردم آن شناخت درستی داشتند و هم به کار و فعالیت در میان آن‌ها عشق می‌ورزیدند.

تنها چند روز بعد از سرنگونی نظام سلطنتی، در ۲۶ بهمن‌ماه، کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن به ابتکار رفقای ترکمن در محل کتابخانه سابق باغ ملی (محل سابق کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان) در شهر گنبد بنیان گذاشته شد. در اوایل اسفند نیز ستاد مرکزی شوراهای ترکمن‌صحرا در ساختمان مهمان‌سرای قبلی فرمانداری گنبد که در منطقه گنبدنشین شهر قرار داشت تشکیل گردید. این دو سازمان نقش بسیار مهم و تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری شوراها و موفقیت‌های جنبش شورایی در ترکمن‌صحرا داشتند.

در همان روزهای اول ماه اسفند به دعوت کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن، تظاهرات و تجمعی با حضور بیش از ۱۵ هزار نفر در گنبد برگزار شد. اهم خواست‌های تظاهرکنندگان عبارت بود از بازگرداندن بدون قیدوشرط زمین‌هایی که در دوران رژیم سابق از دهقانان غصب شده بود، لغو بدهی دهقانان به بانک‌ها، تشکیل شوراها، محاکمه عوامل رژیم سابق، تشکیل ارتش خلقی و بالاخره آزادی‌های فرهنگی، مذهبی، زبان و غیره.

روند تشکیل شوراهای دهقانی نیز با سرعت به پیش می‌رفت. شوراها در عمل به قدرتی در برابر قدرت دولتی تبدیل شده بودند. آن‌ها زمین‌های زمینداران بزرگ را مصادره و به صورت جمعی کشت می‌کردند. راه‌ها را مرمت می‌کردند، حمام می‌ساختند، کتابخانه راه می‌انداختند، در یک کلام مستقل از دولت مرکزی به رتق و فتق امور در منطقه مشغول بودند. شوراها و دهقانان هم‌چنین توانسته بودند تلاش رژیم و زمینداران برای ایجاد تفرقه در میان ترکمن‌ها و سایر اهالی منطقه از زابلی تا بلوچ و غیره فائق آیند و مشکلات را صلح‌آمیز و در کنار هم حل کنند.

رژیم که از شوراها وحشت داشت و در کنار آن محبوبیت سازمان چریک‌های فدایی در میان زحمتکشان ترکمن‌صحرا را می‌دید، نه حاضر و نه قادر به تحمل این وضعیت بود. از همین رو برای نابودی شوراها و سرکوب دهقانان و رهبران فدایی و شورایی آن‌ها دو جنگ ظالمانه و کثیف را بر مردم ترکمن‌صحرا تحمیل کرد. اگرچه نتایج هر کدام از این جنگ‌ها متفاوت بودند. جنگ اول نه تنها از قدرت شوراها و بسط و گسترش‌ آن‌ها نکاست و نه تنها از محبوبیت فدائیان کم نشد، بلکه برعکس شوراها عمومیت بیشتری یافتند و از نقش بیشتری در ترکمن‌صحرا برخوردار شدند. این واقعیت نتیجه شرایط بعد از قیام بود. زمانی که رژیم قادر به سرکوب و نابودی دستاوردهای انقلاب نبود و هنوز به‌نوعی توازن قوای سیاسی بین انقلاب و ضد انقلاب برقرار بود.

اما بعد از جنگ دوم موضوع متفاوت شد و باز این به وضعیت مشخص آن زمان برمی‌گردد. بعد از جنگ دوم و ضرباتی که به کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن و ستاد مرکزی شوراهای ترکمن‌صحرا وارد شد، به دلایلی هم‌چون سیاست حاکم بر سازمان چریک‌های فدایی خلق که توسط جناح موسوم به “اکثریت کمیته مرکزی” هدایت می‌شد و سپس انشعاب سازمان و آغاز جنگ ایران و عراق، همگی توازن قوای سیاسی را رفته رفته به نفع حاکمیت یعنی به نفع ضد انقلاب و به ضرر انقلاب تغییر داد. به همین دلیل هم شوراها با از دست دادن رهبران برجسته‌ی خود نتوانستند خود را بازسازی کنند و گام به گام جمهوری اسلامی تحت هدایت سازمان “جهاد سازندگی” و با همکاری سپاه پاسداران و ژاندارمری شوراها را به “شوراهای اسلامی” و در نهایت به چیزی بی‌خاصیت تبدیل کردند و زمینداران قبلی به همراه زمیندارانی جدید از میان حاکمان جدید به منطقه بازگشتند.

یک روز پیش از آغاز جنگ اول، پاسداران در جریان دستگیری یک سیگارفروش ترکمن با مردم درگیر شده و با تیراندازی به سمت مردم یک جوان ۲۲ ساله به نام آراز دردی‌پور را کشتند و یک نفر دیگر نیز مجروح شد. این کارهای پاسداران و کمیته‌چی‌ها بیش از هر چیز با هدف ایجاد تشنج در منطقه و زمینه‌سازی برای جنگ بود. همان‌طور که از چند روز قبل‌تر تعداد زیادی پاسدار از شهرهای اطراف بهشهر، گرگان، علی‌آباد، قوچان و حتا تهران به گنبد آمده بودند. در همان روز نماینده سازمان در ترکمن‌صحرا خطاب به مردم خشمگین ترکمن که در برابر ستاد تجمع کرده و خواستار پاسخگویی به این جنایت بودند، گفت: “آن‌ها خواهان تحمیل جنگ هستند اما ما مخالف جنگ هستیم. نباید وارد جنگی شد که زمان و مکان آن را دشمن تعیین می‌کند”.

۶ فروردین  براساس فراخوان قبلی کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن حدود ۲۰ هزار نفر برای اعلام نظر نسبت به  رفراندوم آری یا نه جمهوری اسلامی و اعتراض به کشتار مردم سنندج در باغ ملی شهر دست به تجمع می‌زنند. تجمع ادامه داشت که تعدادی پاسدار در حالی که نقاب بر صورت داشتند اطراف میدان باغ ملی مستقر شده و تعدادی نیز در بام خانه‌های اطراف سنگرمی‌گیرند. پس از محاصره تجمع‌کنندگان، پاسداران شلیک به سمت مردم را آغاز می‌کنند که در همان ابتدا تعدادی کشته و زخمی می‌شوند. آن‌ها هم‌چنین با به آتش کشیدن کتابخانه کانون به ساختمان کانون یورش برده و کسانی را که در کانون بودند دستگیر می‌کنند. همه‌ی این اقدامات جنایتکارانه در حالی صورت گرفت که حتا یک تیر از سوی ترکمن‌ها به سمت پاسداران شلیک نشده بود.

تنها از ساعت ۶ بعدازظهر است که مردم با ساختن سنگر جلوی محلات شروع به مقاومت می‌کنند و  تعدادی از روستاییان ترکمن نیز با اسلحه به کمک مردم شهر می‌آیند. در پی مقاومت مسلحانه مردم، تا روز سه‌شنبه ۷ فروردین دو سوم شهر به تصرف مردم درمی‌آید.

روز چهارشنبه در بندر ترکمن ۲۰ هزار نفر از مردم با شرکت در یک راهپیمایی اعتراضی، کشتار گنبد را محکوم کرده و شعار دادند: “دیروز کردستان، امروز ترکمن‌صحرا، فردا نوبت کیست”. جدا از ترکمن‌صحرا در شهرهای دیگری نیز توسط نیروهای پیشرو مانند شهر طالش، در حمایت از مردم ترکمن‌صحرا و محکومیت کشتار مردم تظاهرات اعتراضی برگزار شد.

جنگ اول کلا ۹ روز طول کشید و تلاش هیات‌های مستقر برای مذاکره و آتش‌بس، بارها با جنگ‌افروزی سپاه پاسداران به شکست انجامید(۱). سپاه پاسداران حاضر در منطقه دستورات را از فرماندهان سپاه می‌گرفت و آن‌ها نیز گوش به فرمان دو تشکل سیاسی شریک در قدرت یعنی حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلابی اسلامی بودند. در یک کلام مسئول آغاز و طول کشیدن جنگ سپاه پاسداران بود و تنها زمانی که دیدند قادر به شکست مقاومت مردم ترکمن در لحظه کنونی نیستند تن به آتش‌بس دادند. براساس توافق آتش‌بس قرار شد تمامی نیروهای مسلح از شهر خارج شوند، دفتر کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن تحویل ترکمن‌ها شود، تمامی زندانیان آزاد شوند و پس از آن در مورد زمین و نحوه تقسیم محصول زمین بین دولت و نمایندگان ستاد مرکزی شوراهای ترکمن‌صحرا مذاکره صورت گیرد.

جدا از تحکیم و گسترش شوراها پس از جنگ اول، انتخابات شورای شهر گنبد و انتخابات “مجلس خبرگان” دو نمونه از نقش و نفوذ ستاد و کانون در ترکمن‌صحرا هستند. در جریان انتخابات “مجلس خبرگان” سازمان چریک‌های فدایی خلق سه کاندیدا در استان مازندران معرفی کرد از جمله رفقا توماج و مختوم. اکثریت قاطع رای ترکمن‌صحرا (حدود ۱۳۰ هزار رای) به رفقا توماج و مختوم داده شد که بیان‌گر محبوبیت و اعتماد مردم ترکمن‌صحرا به این رفقای جان‌فشان ما بود. در اوایل پاییز نیز انتخابات شورای شهر گنبد برگزار شد که باز کاندیداهای کانون و ستاد با بیش از۶۰ درصد آرا به پیروزی رسیدند(۲). این نکته را باید در نظر داشت که در شهر گنبد جدا از ترکمن‌ها جمعیت بزرگی از اهالی خراسان، شاهرود، آذربایجان و مازندران نیز ساکن بودند.

تثبیت قدرت شوراها که از جمله نتایج آن افزایش تولیدات کشاورزی و رفاه در روستاها بود، آزادی مردم ترکمن‌صحرا با تکیه بر قدرت شورایی و هم‌چنین محبوبیت کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن و ستاد مرکزی شوراهای ترکمن‌صحرا باعث شد تا در بهمن‌ماه رژیم جنگ دومی را به مردم ستم‌دیده‌ و قهرمان ترکمن‌صحرا تحمیل کند. ناگفته نماند که در فاصله جنگ اول و دوم رژیم همواره به تحریکاتی علیه مردم دست می‌زد. از جمله می‌توان به کشته شدن ۳ نوجوان در روستای کوچک نظرخانی در تاریخ ۹ خرداد توسط پاسداران اشاره کرد. بهره‌گیری از آخوندهای مرتجع و بال و پر دادن به آن‌ها یکی دیگر از سیاست‌های رژیم بود که از جمله می‌توان به آخوند آناقلیچ نقشبندی اشاره کرد که از عناصر رژیم شاه در منطقه بود و حتا نشان درجه ۳ همایونی داشت. وی پس از قیام بهمن از گنبد فراری شده بود، اما پس از مدتی با حمایت رژیم بازگشت و علیه شوراها دست به تبلیغ ‌زد.

اما جنگ دوم چگونه شروع شد؟ براساس اعلام قبلی قرار بود ۱۹ بهمن به مناسبت حماسه سیاهکل در شهر گنبد مراسمی برگزار شود. شب قبل از مراسم رفقا توماج، مختوم، واحدی و جرجانی به نمایندگی از سوی ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا با هیات ۵ نفره وزارت کشاورزی در رابطه با حل مساله زمین و رسیدگی به کار شوراهای دهقانی جلسه داشتند که تا ساعت ۲ بعد از نیمه شب طول کشید. بعد از پایان جلسه ۴ رفیق فدایی با ماشین در حال بازگشت بودند که در ایست بازرسی پاسداران دستگیر و به زندان اوین منتقل شدند.

روز جمعه ۱۹ بهمن به‌رغم آن‌که پاسداران راه‌های ورودی به شهر گنبد را بسته بودند تا مانع حضور روستائیان و دیگران برای شرکت در مراسم یادبود حماسه سیاهکل شوند، حدود ۳۵ تا ۴۰ هزار نفر در این مراسم شرکت می‌کنند. با آن‌که مجوزهای برگزاری راهپیمایی از سوی مراکز دولتی صادر شده بود، روز قبل از مراسم اطلاعیه‌ای از سوی “دادستان انقلاب اسلامی” گنبد منتشر شده بود که در آن آمده بود: “فردا عده‌ای غیرمسلمان و ضد انقلاب قصد راهپیمایی دارند و بر همه مسلمانان واجب است که جلوی این‌ها را بگیرند”.

در روز ۱۹ بهمن، ابتدا حدود ۲۰۰ اوباش مسلح به نارنجک و هفت‌تیر که در میان آن‌ها پاسداران با لباس مبدل حضور داشتند به صفوف مردم حمله کردند تا راهپیمایی را برهم بزنند. در جریان حمله تعدادی کشته و زخمی شدند از جمله دو تن از اوباشان که در اثر انفجار نارنجک در دست یکی از آن‌ها کشته شدند. سپس حدود ۴۰۰ نفر از راهپیمایان با توجه به تجربه جنگ اول برای جلوگیری از حمله به ساختمان کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن در محل کانون جمع شده و دست به تحصن زدند. پاسداران که از ابتدا در برخی از نقاط سنگربندی کرده بودند، سعی می‌کنند محلات ترکمن‌نشین را محاصره کنند. ابتدا نیروهای سپاه و استاندار از متحصنین می‌خواهند تا به تحصن خاتمه دهند و ساختمان را تحویل دهند که بالاخره ساعت ۳۰/ ۱ دقیقه شنبه تحصن پایان می‌یابد. پایان تحصن اما صلح نیاورد و درست از ساعت ۲ یعنی تنها نیم ساعت بعد تیراندازی به سمت مردم از سوی پاسداران آن هم با تیربار کالیبر ۵۰ آغاز شد و بدین‌ترتیب شهر حالت کاملا جنگی به‌خود گرفت.

فردای آن روز پاسداران به جنایات خود ادامه داده و این‌بار از خمپاره نیز استفاده کردند. در این مدت تمام تلاش‌ها برای آتش‌بس از سوی سپاه پاسداران رد می‌شد. از جمله تلاش‌های آخوند محمدولی ارزانش عضو “هیات نمایندگی خلق ترکمن” و مذاکراه با نورمفیدی نماینده خمینی در مازندران که برسر آتش‌بس و خارج شدن پاسداران از شهر و کنترل شهر توسط ارتش توافق کرده بودند.

از روز سه‌شنبه ۲۳ بهمن تانک‌های ارتش نیز به کمک پاسداران آمدند، اما با این وجود نیروهای مزدور قادر به شکستن مقاومت مردم نمی‌شوند. از سوی دیگر مردم در شهرها و روستاهای ترکمن‌صحرا با تحصن در برابر پاسگاه‌های ژاندارمری مانع ارسال نیرو و تجهیزات به گنبد می‌شوند. در پی تشدید جنگ و رفتار سبعانه پاسداران، اهالی ترکمن شهر تصمیم به خارج شدن از شهر گرفتند و در روستاها و شهرهای اطراف مورد استقبال مردم قرار می‌گیرند. تا روز ۲۵ بهمن درگیری‌ها هم‌چنان ادامه داشت و در این مدت مبارزان ترکمن با باز نگاه داشتن “پل گرم‌آباد” و جلوگیری از تسخیر آن توسط سپاه و ارتش، امکان خروج مردم از گنبد را فراهم می‌کنند به‌طوری که تا ۲۵ بهمن اغلب ساکنان ترکمن گنبد از شهر خارج می‌شوند.

۲۲ بهمن تظاهرات بزرگی در برابر کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن در بندر ترکمن برگزار شد و مردم خواستار پایان دادن به کشتار مردم گنبد و مجازات عوامل حمله به مراسم ۱۹ بهمن سالگرد حماسه سیاهکل شدند. ۲۵ بهمن ماه نیز “ستاد عملیاتی رزمندگان خلق ترکمن” در اطلاعیه شماره ۵ خود از محصلین، معلمین، کسبه و کارمندان و سایر اقشار جامعه خواست تا خروج کامل پاسداران از شهرهای منطقه، استقرار ارتش در پادگان‌ها و آزادی همه گروگان‌ها از حضور بر سر کار خویش خودداری کنند. در جریان جنگ تحمیلی دوم حداقل ۶۷ تن کشته و صدها نفر زخمی شدند.

 

چهار آذرخش شب ترکمن

بعد از دستگیری رفقا توماج، مختوم، واحدی و جرجانی و انتقال آن‌ها به زندان اوین، روز جمعه ۲۶ بهمن‌ماه از زندان اوین به مرکز سپاه پاسداران در سلطنت‌آباد (اکنون نام آن خیابان پاسداران است) به محسن رفیق‌دوست معاون فرمانده سپاه تحویل داده می‌شوند. سه روز بعد در سحرگاه روز دوشنبه ۲۹ بهمن در جنگل برف‌گرفته گلستان بین گنبد و بجنورد دقیقا در جایی بین مینودشت و چمن‌بید، پاسداران سرمایه به دستور خلخالی جلاد ۴ رفیق بی‌باک و شجاع ما، چهار آذرخش شب ترکمن، آن فرزندان راستین خلق ترکمن را به قتل می‌رسانند. در جسد رفقا آثار شکنجه کاملا هویدا بود و مشخص بود که قبل از اعدام رفقا به شدت شکنجه شده بودند.

در آن روزها که پاسداران سرمایه با سلاح‌های‌شان در گنبد جولان می‌دادند، حداقل دو گروه از مبارزان ترکمن بدون دادگاه به جوخه‌های اعدام سپرده شدند که گزارشات آن در نشریه کار آن زمان به‌صورت مبسوط منتشر شده است. حتا براساس گزارش “دادستان انقلاب اسلامی” مازندران ۲۷ جسد از ناحیه سینه به بالا تیر خورده بودند که بیانگر اعدام آن‌ها بود. روزنامه اطلاعات روز ۷ اسفند از پیدا شدن اجساد ۸ نفر که با گلوله کشته شده بودند در اطراف گنبد خبر داد که ۳ جسد متعلق به پرویز ایرانپور، نازدردی نوشین (شهردار سابق بندر ترکمن) و یوسف قره‌جه از چهره‌های مردمی و محبوب مردم ترکمن بودند. به نوشته‌ی این روزنامه و به نقل از فرزند پرویز ایرانپور، این سه نفر توسط ماموران ارتش که به بهانه‌ی جستجوی اسلحه در بندر ترکمن و روستاهای اطراف به خانه مردم ریخته بودند، بازداشت شده و بعد به سپاه پاسداران بهشهر منتقل شده بودند.

همان زمان مناظره‌ای در تلویزیون جمهوری اسلامی در رابطه با حوادث گنبد و ترور ۴ رفیق فدایی‌مان با حضور بنی‌صدر رئیس‌جمهور برگزار شد که هیچ‌کدام از مقامات حکومتی مسئولیت ترور رفقا را برعهده نگرفتند. بعدها در کیهان سال ۶۱ گفتگویی با خلخالی منتشر شد و در آن گفت‌وگو خلخالی اعتراف کرد که دستور به قتل رساندن چهار رهبر خلق ترکمن را صادر کرده بود. بعدها جواد منصوری اولین فرمانده سپاه نیز در گفت‌وگویی تصویری به نقش خلخالی و سپاه در ترور رهبران خلق ترکمن اعتراف کرد.

چهار آذرخش شب کارگر
چهار آذرخش شب برزگر
درخشیده از جنگل ترکمن
خروشیده بر قله‌های وطن
گل و جنگل و جوخه های جنون
شب و تیرباران گلبار خون.
چهار اسب ترکمن
مختوم ، واحدی ، جرجانی ، توماج
خونین و شیهه‌زن
در شب شکنجه و تاراج
همه کشتزاران به خون خوشه بست
همه قلقله موج در خون شکست.

 

شوراهای ترکمن‌صحرا

همان‌طور که در ابتدای مقاله آمد از همان روزهای اول سرنگونی حکومت پهلوی، شوراهای دهقانی در ترکمن‌صحرا سر برآوردند و حتا بعد از جنگ اول، شوراهای ترکمن‌صحرا با شتابی بیشتر در سراسر منطقه گسترش یافتند. به‌نحوی که ۲۸ اردیبهشت ۵۸ نخستین گردهمایی نمایندگان شوراهای ترکمن‌صحرا به‌دعوت ستاد مرکزی شوراهای ترکمن‌صحرا با حضور بیش از چهار صد نفر از نمایندگان شوراهای روستایی ترکمن‌صحرا از ترکمن، بلوچ، زابلی و فارس در سالن جوانان پیشگام گنبد برگزار شد.

برای تشکیل شورا، ابتدا اهالی روستا در انتخاباتی آزاد اعضای شورای را برمی‌گزیدند. در ادامه تعدادی از شوراهای روستا با تشکیل اتحادیه شوراهای دهقانی تجمیع شده و وظایف خود را مشترکا پیش می‌بردند. در اتحادیه شوراهای دهقانی از هر شورا ۲ نماینده حضور داشت. بازپس‌گری زمین‌های غصب شده و اداره جمعی زمین‌ها از جمله وظایف شوراها بود. شوراها بر تمام امور از جمله تهیه کود و بذر و امور آب نظارت داشتند و با همراهی و همدلی دهقانان و ساکنان روستا وظایف خود را پیش می‌بردند. شوراها هم‌چنین برخی از اقدامات رفاهی از جمله ایجاد حمام، کتابخانه و حتا راه‌سازی و یا مرمت راه‌ها را انجام می‌دادند.

برای نمونه از جمله اقدامات شورای روستایی تاتار علیا عبارت بودند از: بازپس‌گیری ۴۵۰ هکتار از زمین‌های غصبی اهالی روستا، همکاری با روستاهای همجوار برای استرداد ۴۰۰ هکتار زمین‌های غصبی آن‌ها، مصادره ماشین‌آلات کشاورزی و وسایل مربوط به آن از زمینداران بزرگ، کشت زمین‌های بازپس گرفته شده به صورت جمعی، جلوگیری از تجاوز به مراتع و مرزبندی آن‌ها و مرمت راه‌ها، حل اختلافات محلی و ایجاد ارتباط مستمر با روستاهای همجوار جهت همکاری و همفکری، تشکیل شورای قالیبافان از طریق انتخابات آزاد، ایجاد صندوق تعاونی جهت کمک به افراد نیازمند به صورت غیرنقدی، ایجاد و گشایش کتابخانه و سالن سخنرانی، اقدام به حفر چاه با همکاری اهالی برای تامین آب آشامیدنی و تاسیس حمام. اعضای شوراهای دهقانی به مدت یک سال انتخاب می‌شدند وکار در شورا افتخاری محسوب می‌شد و اعضای شورا از بابت حضور در شورا پولی دریافت نمی‌کردند.

کمی بعدتر شورای تاتارعلیا همراه با ۸ روستای دیگر اتحادیه شوراهای دهقانی را ایجاد کردند و جلسات اتحادیه (تجمیع چند شورا در یک شورای بالاتر) هفته‌ای یک‌بار با حضور دو نماینده از هر شورا تشکیل می‌شد. ناحیه تاتارعلیا در زمان حکومت پهلوی مقاومت زیادی در برابر تصاحب زمین‌های‌شان نشان داده بود، اما عوامل رژیم به زور سرنیزه و با کشتن دو تن از روستائیان زمین‌ها را تصاحب کرده بودند. رفیق جرجانی نماینده اتحادیه شوراهای منطقه تاتارعلیا در ستاد مرکزی شوراهای ترکمن‌صحرا بود.

یکی از تلاش‌های رژیم و زمینداران بزرگ اختلاف انداختن بین ترکمن‌ها و غیرترکمن‌ها بود که شوراها این مساله را با درایت و خرد جمعی حل می‌کردند. برای نمونه شورای دهقانی روستای “کنگود” زمین‌های غصب شده توسط ژنرال مین‌باشیان و دیگر غارتگران را بازپس گرفت و زیر نظر شورای ده و با همکاری همه اهالی ده، ترکمن، زابلی و بلوچ بدون هیچ‌گونه تبعیضی زیر کشت برد. شورا هم‌چنین اقدام به تاسیس کتابخانه و فروشگاه تعاونی کرد. در فروشگاه تعاونی دهقانان می‌توانستند تا برداشت محصول به طور نسیه و بدون سود مایحتاج خود را تهیه کنند.

در همان سال برخی از شوراهای دهقانی جشن گندم را با دعوت از دیگر روستاها برگزار کردند. جشن گندم سنت دیرینه‌ای در میان ترکمن‌ها بود که در دوران سلطنت پهلوی و زیر فشارهای حکومت و چنگ انداختن بر زمین‌های کشاورزان مدت‌ها برگزار نمی‌شد، اما سال ۵۸ به همت روستائیان و شوراهای منتخب‌شان این جشن بار دیگر به ترکمن‌صحرا بازگشت.

در جشن گندمی که به دعوت شورای دهقانی روستای کنگور از توابع کلاله برگزار شده بود ستاد مرکزی شوراهای ترکمن‌صحرا در پیامی به این مناسبت نوشت: “ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا از درون مبارزات پیگیر مردم تحت‌ستم این منطقه به وجود آمده و تجلی اراده توده‌های تحت ستم است… ما سوگند یاد می‌کنیم که هیچ‌گاه جز منافع دهقانان و زحمتکشان منافع و مصالح هیچ کس دیگری را در نظر نگیریم”.

بویژه در زمان برداشت محصول، فشار زمینداران و دولت بر شوراها و دهقانان افزایش یافت. زمینداران و دولت می‌خواستند تمامی محصول گندم را که حاصل زحمات دهقانان بود به یغما برند. دولت اعلام کرده بود که دهقانان هیچ‌گونه حقی از محصول زمین‌های بازپس گرفته شده ندارند. در اعتراض به این موضوع، ۵۰۰ تن از نمایندگان شوراهای ترکمن‌صحرا با صدور اطلاعیه‌ای موضع دولت را رد و محکوم نمودند.در نهایت بین شوراها و دولت بر سهمیه ۲۰ درصدی دهقانان از محصول زمین‌های بازپس گرفته شده توافق شد، آن‌هم در حالی که تمام محصول حاصل زحمات آن‌ها بود. در مورد پنبه اما شوراها توانستند سهم ۵۰ درصدی دهقانان از محصول را تحقق بخشند. در هفتمین گردهمایی نمایندگان شوراهای روستایی ترکمن‌صحرا که ۶ مهرماه در گنبد برگزار شد، بویژه بر دو نکته تاکید شد یکی آن که زمین‌های غصب‌شده باید به روستائیان بازگردانده شود و دیگری محکوم کردن تلاش رژیم و زمینداران برای ایجاد اختلاف بین ترکمن‌ها و دیگر ساکنان ترکمن‌صحرا.

در هشتمین گردهمایی شوراهای روستایی ترکمن‌صحرا که ۱۳ آبان برگزار شد، نمایندگان شوراها تصمیم گرفتند که سیزده اتحادیه روستایی موجود در ترکمن صحرا در یک اتحادیه سراسری متشکل شوند. قرار شد تا از هر اتحادیه ۲ نماینده انتخاب شده و نمایندگان هفته‌ای یک‌بار در ستاد مرکزی شوراهای ترکمن‌صحرا جلسات خود را تشکیل دهند. هماهنگی کارهای کشاورزی و عمرانی روستاهای منطقه و تبادل‌نظر و تصمیم‌گیری در این موارد و هم‌چنین هماهنگی تمامی فعالیت‌های خود از جمله وظایف نمایندگان در اتحادیه سراسری بود.

دوازدهمین و آخرین گردهمایی سراسری شوراهای ترکمن‌صحرا نیز ۱۲ بهمن در سالن جوانان پیشگام گنبد برگزار شد که در آن چند تن از نمایندگان شوراها سخنرانی کرده و سازمان چریک‌های فدایی خلق نیز پیامی برای گردهمایی ارسال کرد که خوانده شد. هم‌چنین نمایندگان شوراها پیامی در حمایت از مبارزات و خواست‌های خلق کرد به هیات نمایندگی خلق کرد تسلیم کردند.

ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا ۲۱ تیرماه رهنمودهای فوق را به عنوان وظایف شوراهای دهقانی در اختیار روستائیان قرار داده بود:

اداره زمین‌ها تحت نظر شورا، دفاع از حقوق مردم در برابر ادارات دولتی، انجام واکسیناسیون، ایجاد صندوق تعاون برای کارهای ضروری از جمله برای دارو و درمان، ارتباط با شورای سایر روستاها، شرکت مردم در جشن‌های کارگری، دهقانی، ملی و مذهبی، حل اختلاف بین افراد در صورت امکان، هیچ کس حق ندارد بدون اجازه شورا افراد ده را بازداشت کند، ایجاد حمام، لوله‌کشی آب و جاده، حفاظت ده، کمک‌های اولیه، کمک‌های مادی به افراد نیازمند، ایجاد کتابخانه، تماس شورا با کانون حداقل هفته‌ای یک‌بار، تماس شورای دهقانی با کانون برای اعزام اکیپ پزشکی.

مبارزات دهقانان به رهبری شوراها، رژیم را مجبور ساخت تا در روزهای آغازین زمستان، تحت‌عنوان اصلاحات ارضی هیات ۵ نفره‌ای را از سوی وزارت کشاوری به ترکمن‌صحرا بفرستد تا با ستاد مرکزی شوراهای ترکمن‌صحرا، در ارتباط با زمین‌های غصبی و انتقال آن‌ها به دهقانان مذاکره کند. هیاتی که در عمل هیچ‌کاری نکرد جز وقت تلف کردن تا زمان جنگ تحمیلی دوم.

 

شکست جنبش شورایی ترکمن‌صحرا

برای بررسی علل شکست جنبش شورایی ترکمن‌صحرا ابتدا باید به نقش و اهمیت دو تشکل مهم ترکمن‌صحرا، یعنی کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن و ستاد مرکزی شوراهای ترکمن‌صحرا پرداخت، دو تشکلی که بعد از جنگ تحمیلی دوم به مردم ترکمن‌صحرا عملا سرکوب و حذف شدند.

در قسمت‌های قبل به‌طور مفصل به نقش ستاد مرکزی شوراهای ترکمن‌صحرا پرداخته شد. در طول تنها ۶ ماه حدود ۴۰۰ شورای دهقانی تشکیل و سپس از میان چند شورا اتحادیه شوراهای دهقانی شکل گرفت و در نهایت در آبان ماه و در هشتمین گردهمایی شوراها در ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا از درون ۱۷ اتحادیه موجود، اتحادیه سراسری شوراهای دهقانی شکل گرفت. دقیقا روالی که باید شوراها از پایین تا بالا طی کنند. بدین ترتیب شوراهای دهقانی ترکمن‌صحرا شکل نهایی و سراسری بخود گرفتند و دهقانان در اتحادیه سراسری متحد و یکپارچه شدند. حتا پس از جنگ تحمیلی دوم، انحلال شوراها و برگزاری انتخابات مجدد تحت عنوان “شوراهای اسلامی” توسط “جهاد سازندگی” باز رژیم مجبور شد تشکلی صوری را جایگزین اتحادیه سراسری شوراهای دهقانی تحت عنوانی دیگر و با افرادی که انتصابی و عمدتا از منافع زمینداران حمایت می‌کردند، تشکیل دهد.

البته رژیم نتوانست مقاومت شوراها را یک‌روزه بشکند. حتا در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۵۹ در آستانه فصل برداشت، یازدهمین اجلاس اتحادیه سراسری شوراهای روستایی ترکمن‌صحرا با پیام سازمان چریک‌های فدایی خلق برگزار شد. در این اجلاس بویژه به تلاش‌های سپاه و زمینداران علیه شوراها پرداخته شد.

اما شوراها دیگر آن قدرت سابق را نداشتند. در جریان جنگ دوم تحمیلی رهبران و تعدادی از اعضای شوراها کشته و یا دستگیر و زندانی شده بودند. بعد از آن نیز یورش به شوراها در کل منطقه ترکمن‌صحرا آغاز گردید و بسیاری از اعضای شوراها دستگیر و یا تحت‌تعقیب قرار گرفتند. زندان شهربانی گنبد مملو از دهقانان زحمتکشی شد که تنها جرم آن‌ها عضویت در شوراهای واقعی دهقانان ستم‌دیده‌ی ترکمن بود. برای نمونه در روستای “چای‌قوشان” هفت عضو شورا را دستگیر کردند. در یک روستای دیگر زمیندار سابق با بندوبست با دادگاه “انقلاب اسلامی” زمین خود را پس گرفت و “گروه خلع سلاح” نیز به بهانه داشتن اسلحه قاچاق اعضای شورا را برای جلوگیری از هرگونه مقاومتی دستگیر کرد. “گروه خلع‌سلاح” گروهی بود که بعد از جنگ تحمیلی دوم از سوی حکومت و برای خلع‌سلاح مردم ترکمن تشکیل شد و روستا به روستا، خانه به خانه به بهانه‌ی جستجوی سلاح بسیاری از روستائیان را دستگیر ‌کرد. به‌هر حال در کل منطقه وضعیت این چنین بود.

برای انحلال شوراها و جایگزینی آن‌ها با “شوراهای اسلامی” سپاه پاسداران و ژاندارمری بازوهای سرکوب “جهاد سازندگی” در پیشبرد سیاست‌های رژیم بودند. هم‌زمان بازگشت زمینداران بزرگ هم‌چون جلال و اشراق اشراقی، فروغ‌الله اشراقی و حاجی رمضان خسروی از عوامل رژیم گذشته به منطقه آغاز شد. “بنیاد مستضعفان” نیز بر روی زمین‌های مربوط به خاندان سلطنتی و ژنرال‌های ارتش و سرمایه‌داران فراری دست گذاشت و آن‌ها را تصاحب کرد و بعضا به افراد دیگر فروخت. اگرچه در جریان انتخابات “شوراهای اسلامی” دهقانان مقاومت زیادی از خود نشان دادند، اما رفته رفته این مقاومت‌ها کم‌رنگ‌تر شد. در “شوراهای اسلامی” نیز اگرچه تعدادی از اعضای سابق شوراها بار دیگر انتخاب شدند، اما واقعیت مهم این بود که شوراها دیگر آن شوراهای سابق با قدرت اجرایی گذشته نبوده و در یک کلام از محتوا تهی شده بودند. حتا در برخی از “شوراهای اسلامی” رژیم مزدورانی را وارد شورا کرده بود که اساسا در روستا حضور نداشتند. هم‌زمان رژیم تلاش خود برای دامن‌زدن به اختلاف بین ترکمن‌ها و دیگر ساکنان منطقه را افزایش داد.

کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن یک تشکل مهم دیگر در ترکمن‌صحرا بود که بعد از جنگ تحمیلی دوم و گسترش سرکوب به دیگر مناطق ترکمن‌صحرا نتوانست به فعالیت علنی و گسترده‌ی خود ادامه دهد. کانون در طول عمر کوتاه خود توانست صدها کتابخانه در منطقه ایجاد کند. کانون هم‌چنین نشریه‌ای به زبان ترکمنی و فارسی به نام “ایل‌ گویجی” (قدرت خلق) انتشار داد. برگزاری نمایشگاه عکس و کتاب، نمایش فیلم و دیگر کارهای فرهنگی از جمله فعالیت‌های کانون بود. یکی دیگر از فعالیت‌های کانون برگزاری و سازماندهی تجمعات متعدد در حمایت از خواست‌های خلق ترکمن و دیگر خلق‌های تحت ستم هم‌چون کرد، بلوچ و عرب بود که توسط جمهوری اسلامی سرکوب می‌شدند. کمک به ایجاد سندیکای صیادان یکی دیگر از فعالیت‌های کانون بود. کانون در تمامی مناطق ترکمن‌صحرا شعبه داشت و ارتباط نزدیکی با اهالی روستا برای بالا بردن آگاهی آن‌ها برقرار کرده و مورد اعتماد آن‌ها بود. در واقع کانون در محدوده‌ای وظایف و نقش یک حزب انقلابی را در منطقه ترکمن‌صحرا ایفا می‌کرد.

سازمان جوانان پیشگام ترکمن‌صحرا، کانون فرهنگیان و معلمان ترکمن‌صحرا که رفیق عبدالحکیم مختوم یکی از چهره‌های برجسته‌ی آن بود و کانون زنان ترکمن از دیگر تشکل‌هایی بودند که در ارتباطی نزدیک و مستقیم با دو تشکل اصلی ستم‌دیدگان ترکمن‌صحرا قرار داشتند. کانون فرهنگیان و معلمان ترکمن‌صحرا از جمله در جریان انتخابات شورای شهر گنبد نقش مهمی ایفا کرد. کانون زنان ترکمن نیز با توجه به موقعیت بسیار دشوار زنان ترکمن نقش بسیار مهمی در بالا بردن آگاهی و تشکل در میان زنان ترکمن داشت. دختران نوجوان دبیرستانی با شور و شجاعتی که از آن برخوردار بودند، نقش مهمی در پیشبرد این وظایف برعهده داشتند. دختران دانشجو، معلمان و پرستاران زیادی به کانون زنان ترکمن جذب شده بودند و فعالیت وسیعی برای بالا بردن آگاهی زنان ترکمن آغاز کرده بودند که متاسفانه بعد از جنگ تحمیلی دوم، کانون زنان ترکمن نتوانست به کار خود ادامه دهد.

در آن زمان بسیاری از زنان ترکمن فارسی بلد نبودند و تنها به زبان ترکمنی صحبت می‌کردند. قالیبافی، کمک به کار کشاورزی و دامداری از جمله وظایف زنان ترکمن بود. برگزاری کلاس‌های مبارزه با بیسوادی، ایجاد شورای قالیبافان و فعالیت‌های فرهنگی از جمله اقدامات کانون بود که منجر به جذب بسیاری از زنان و دختران ترکمن به این کانون شد. اما هیچ‌کدام از این تشکلات دمکراتیک بعد از جنگ دوم تحمیلی نتوانستند به بقای خود ادامه دهند.

جدا از سرکوب و نقش آن در به شکست کشاندن جنبش شورایی ترکمن‌صحرا، باید بر نقش  مخرب “اکثریت کمیته مرکزی” سازمان در نابودی دستاوردهای شوراهای ترکمن‌صحرا تاکید کرد. با مطالعه نشریه کار بویژه از کار شماره ۳۵ می‌توان به وضوح دید که چگونه نظرات راست و خائنانه “اکثریت کمیته مرکزی” در نهایت به سیاست انفعال در ترکمن‌صحرا منجر شد. برای نمونه در حالی‌که در جریان جنگ تحمیلی دوم، آمادگی سپاه پاسداران از روزهای قبل برای تهاجم به شوراهای ترکمن‌صحرا کاملا مشخص بود و حتا نشریه کار نیز با اشاره به اعلامیه‌ی “دادستان انقلاب اسلامی” گنبد در بعدازظهر روز ۱۸ بهمن، و یا اطلاعیه جعلی سپاه در مورد کشته شدن ۱۲ پاسدار در جریان بزرگداشت حماسه سیاهکل، به آن اعتراف دارد. حتا دستگیری توماج و یاران‌اش در شب قبل نیز یک فاکت کاملا مشخص از آماده‌سازی برای سرکوب و برچیدن شوراهاست. “کار فوق‌العاده” که در دوشنبه ۲۲‌ بهمن منتشر شد به جای افشای سیاست حاکم بر جمهوری اسلامی و نقش سپاه پاسداران در کشتار مردم، از حمله طرفداران شریعتمداری به مراسم بزرگداشت حماسه سیاهکل نوشت و این‌که پاسداران تا ۲۴ ساعت از شلیک به سوی مردم خودداری کردند!! جریان شریعتمداری اساسا در ترکمن‌صحرا رقمی نبود و قدرتی نداشت که بتواند سیاستی را در منطقه پیش ببرد. تمام اتفاقات در جریان جنگ تحمیلی دوم و بویژه پس از آن نشان می‌دهد که تحمیل این جنگ به مردم از سوی حکومت و برای نابودی شوراهای ترکمن‌صحرا که از جمله دستاوردهای انقلاب و قیام مسلحانه ۲۲‌ بهمن بود، صورت گرفت. پیدا‌ست که در این سیاست زمینداران همراه و همسو با حکومت و دارای منافع مشترک بودند.

یا باز در نشریه کار می‌خوانیم: “تسخیر سفارت و به دنبال آن پیام آیت‌الله خمینی در باره خلق‌های تحت ستم زمینه‌های مثبتی برای تامین خواست‌های خلق ترکمن و تثبیت صلح و صمیمیت بین اهالی فراهم آورد…. تغییر وزیر کشاورزی و انتشار برنامه جدید اصلاحات ارضی آقای رضا اصفهانی و تشکیل هیات ۵ نفری مامور حل مساله زمین در ترکمن صحرا نیز موجب شد که میان دهقانان زحمتکش ترکمن نسبت به تامین خواست‌های اساسی‌شان یعنی صلح و زمین امیدهای تازه‌ای به وجود آید”.

بعد از جنگ تحمیلی دوم و تهاجم سراسری به شوراها در ترکمن‌صحرا، مشاهده می‌کنیم که با توجه به سیاست حاکم بر “اکثریت کمیته مرکزی” که حاکمیت را “ضد امپریالیست” می‌خواند، خواستار تنش با حاکمیت نبود و در واقع حمایت از حاکمیت “ضد امپریالیست” را هدف قرار داده بود، عملا سازمان به سیاست انفعالی مطلق در ترکمن‌صحرا کشانده می‌شود. ویژه نامه کار که در بهمن ماه ۵۹ و در یک سالگی ترور رفقا توماج، مختوم، واحدی و جرجانی منتشر گردید، به این موضوع به‌خوبی پرداخت و از جمله به نقل از یک دهقان نوشت: “اکثریت سازمان اتحادیه‌های دهقانی را به جهاد سازندگی و دولت واگذار کردند و می‌توانیم بگوییم که سازشکار است و از دهقانان فاصله گرفت”.

 

کلام آخر

۸ فروردین ۵۹ در چهلمین روز ترور رفقای جان‌فشان‌مان توماج، مختوم، واحدی و جرجانی، ده‌ها هزار نفر از مردم ترکمن‌صحرا در روستای “یلمه سالیان” زادگاه رفیق توماج گردآمده و یاد او و هم‌رزمانش را گرامی داشتند. مادر رفیق فدایی مختوم در سخنرانی خود خطاب به مردم گفت: “فرزند من در سرودهای شما، فرزند من در اتحاد و یکپارچگی شما و فرزند من در شوق شما برای رسیدن به آزادی و رهایی، همواره زنده و جاویدان است”. در این مراسم مادر رفقای فدایی نسترن و لادن آل‌آقا پیام مادران فدائیان جان‌فشانده را قرائت کرد. پیام شوراها و اتحادیه‌های روستایی، کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن، ستاد مرکزی شوراها و جوانان پیشگام از دیگر پیام‌های قرائت‌ شده در این مراسم بودند. در قطعنامه تجمع که توسط کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ارائه شده بود بر رفع هرگونه مزاحمت و اعمال نظر در شوراهای انقلابی و مردمی دهقانان ترکمن صحرا، تامین آزادی‌های سیاسی، خروج ارتش و سپاه از منطقه، معرفی عاملین جنگ و کشتار فرزندان دلیر ترکمن صحرا و آزادی بدون قید و شرط زندانیان سیاسی تاکید گردیده بود. اما متاسفانه حوادث روزهای بعد نه تنها منجر به تحقق هیچ‌کدام از این خواست‌ها نشد، بلکه رژیم سلطه خود را روز به روز بیشتر بر منطقه ترکمن‌صحرا گستراند.

گرایش به راست “اکثریت کمیته مرکزی” که در نهایت به انشعاب بزرگ سازمان در خرداد ۵۹ و خیانت جناح موسوم به “اکثریت” به آرمان‌های طبقه کارگر و از جمله آرمان‌های توده‌های ستم‌دیده‌ی ترکمن‌صحرا منتهی شد، تاثیر مهمی در تغییر موازنه قوای سیاسی به نفع ضد انقلاب و در نهایت سرکوب شوراهای دهقانی ترکمن‌صحرا داشت.

اما هر چه بود تجربه‌ی شوراهای ترکمن‌صحرا نشان داد که قدرت شورایی چه اهمیتی دارد. نشان داد که چگونه کارگران و دیگر زحمتکشان می‌توانند در شوراها متحد شوند. نشان داد که معنای قدرت شورایی چیست و چگونه شکل می‌گیرد، نشان داد که چگونه دهقانان توانستند با اراده‌ی خود قدرت شورایی را ایجاد کنند و بالاخره ثابت کرد که حکومت شورایی هیچ چیز خیالی نیست، ثابت کرد که حکومت شورایی کارگران و دیگر زحمتکشان هم‌چون تجربه‌ی شوراهای سراسری ترکمن‌صحرا هم امکان‌پذیر است و هم لازم و ضروری.

 

پی‌نوشت:

۱ – در آن زمان حکومت هنوز یک دست نبود و در بین مقامات دولتی افراد غیر حضور داشتند. برای نمونه استاندار مازندران در آن مقطع دکتر طباطبایی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود. اعضای هیات اعزامی وزارت کشور برای آتش‌بس نیز دکتر ساعی مسئول هیات، خلیل رضایی (پدر ۵ مجاهد و پیکارگر که توسط مزدوران شاه به قتل رسیدند) و ملیحی بودند. از آن سو نیز از سوی سازمان چریکهای فدایی خلق هیاتی سه نفره برای مذاکره با نمایندگان وزارت کشور تعیین شده بود. سه نفر نیز از سوی سازمان چریک‌ها در قسمت ترکمن‌نشین گنبد مستقر گردیده بودند.

۲ – برای این‌که در ترکیب شورای شهر هفت نفره گنبد از غیرترکمن‌ها نیز حضور داشته باشند، “مرکز هماهنگی شوراهای محلی بخش ترکمن” با این دلیل که در شورا اقلیت هم باید جایی داشته باشد تا امور شهر به‌خوبی انجام شود. متناسب با جمعیت شهر، از انتخاب شدگان ترکمن خواست تا داوطلبانه ۳ نفر کنار بروند تا ۳ نفر از غیرترکمن‌ها به ترتیب آراء جای آن‌ها را بگیرند و همین کار نیز انجام شد.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۵۸  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.