بیانیه سازمان فدائیان (اقلیت) به مناسبت پنجاه و سومین سالگرد نبرد حماسی سیاهکل و بنیان‌گذاری سازمان – انقلاب اجتماعی، یگانه راه رهائی

در تاریخ مبارزاتی مردم هر کشوری، رویدادهای افتخارآفرینی است که جاودانه می‌مانند و همواره به نیکی از آن‌ها یاد می‌شود. مبارزه برای اهداف انقلابی و شریف انسانی در نبرد با ستمگران، بارزترین نمونه یک چنین رویدادهایی است. تاریخ ایران نمونه‌های فراوانی از این مبارزات قهرمانانه و حماسی را در سینه خود ضبط کرده است.

۵۳ سال از رویداد حماسی سیاهکل و سرآغاز نبردی مسلحانه برای رویارویی با طبقه ستمگر حاکم که با استبداد و اختناق میلیون‌ها تن از مردم ایران را سال‌ها به بند کشیده و به اسارت گرفته بود، سپری شد.این رویداد اما همچنان زنده و جاوید در میان توده‌های زحمتکش مردم ایران باقی‌ است.

راز ماندگاری سیاهکل در عمل و هدف آزادی‌خواهانه و سوسیالیستی آن است. روی‌آوری رفقای کمونیست ما به عمل انقلابی در شرایطی که دستگاه سرکوب و امنیتی رژیم شاه نفس را در سینه حبس کرده بود و نومیدی، بی‌عملی و تردید، جنبش کمونیستی و انقلابی را به بن‌بست کشانده بود، بن‌بست‌‌شکنی کرد و پرچم مبارزه‌ای پیگیر و آشتی‌ناپذیر برای آزادی و سوسیالیسم را به اهتزاز درآورد. این مبارزه راهگشا و الهام‌بخش هزاران مبارزی شد که به نبردی قهرمانه برای سرنگونی نظم حاکم روی آوردند. از همین روست که به‌رغم تمام وحشی‌گری رژیم شاه، ضربات مداوم، اشتباهات کوچک و بزرگی که معمولاً در جریان مبارزه و عمل پیش می‌آیند، چنان نتایج بزرگی در پی داشت که  تنها در طول ۸ سال مبارزه، سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران را به بزرگ‌ترین سازمان کمونیست خاورمیانه تبدیل کرد. آموختنی‌های این مبارزه برای انقلابیون و کمونیست‌های ایران فراوان‌اند. اما آنچه امروز بیش از همه باید بر آن تأکید نمود، استواری و پیگیری در مبارزه، پایبندی به هدف و عمل انقلابی برای دگرگونی نظم ارتجاعی حاکم بر ایران است.

شرایط امروز ایران البته با نیم‌قرن پیش بسیار متفاوت است. در آن ایام وظیفه پیشاهنگ، شکستن سد اختناق و تلاش برای برقراری رابطه‌ای ارگانیک با طبقه کارگر و توده‌های زحمتکش، در خدمت انقلاب و سرنگونی نظم موجود بود. رفقای ما در سازمان چریک‌های فدائی با قهرمانی و ازخودگذشتگی به وظیفه خود عمل کردند.اکنون اما توده‌های میلیونی کارگر و زحمتکش سال‌هاست که به مبارزه‌ای علنی  و رودررو علیه نظم ارتجاعی حاکم روی آورده‌اند، با این وجود، متأسفانه آنچه که امروز با آن مواجهیم، عقب‌ماندگی پیشاهنگ از مبارزات جنبش توده‌های کارگر و زحمتکش است.این واقعیت به‌وضوح در شرایط سیاسی لحظه کنونی جامعه ایران که طغیان‌های سیاسی بزرگی جامعه را فراگرفته، آشکار است.

جامعه ایران با یک بحران سیاسی فراگیر درگیر است. تضادهای نهفته در ساختار اقتصادی-اجتماعی و سیاسی سرمایه‌داری ایران در جریان این بحران منفجرشده‌اند. بحران تمام ارکان نظم پوسیده سرمایه‌داری حاکم را فراگرفته است. نظم موجود از هر سو شکاف برداشته است. از سال ۱۳۹۶ که جامعه ایران دوران سکون و آرامش را پشت سر گذاشت و وارد یک دوران انقلابی گردید، اعتراضات و مبارزات گسترده توده‌های مردم ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی و دگرگونی تمام نظم موجود، سراسر ایران را فراگرفته است. این مبارزات در اشکال مختلف سیاسی و اقتصادی، پیوسته ادامه یافته و یک‌لحظه آرام نگرفته است. با عمیق‌تر شدن بحران سیاسی، توده‌های وسیع‌تری از مردم ایران به میدان مبارزه سیاسی مستقیم روی آورده و  خصلت تعرضی مبارزه برجسته‌تر شده است. با قیام آبان ماه ۹۸ دیگر آشکار گردید که انقلاب به یک ضرورت بالفعل تبدیل‌شده است. نه‌تنها توده‌های زحمتکش و ستمدیده مردم ایران زیر فشار‌های خردکننده اقتصادی و سیاسی دیگر نمی‌توانند نظم موجود را تحمل کنند و خواهان برافتادن آن هستند، بلکه تمام تلاش‌های رژیم برای غلبه بر بحران‌ها و ادامه حکومت به شیوه سابق نیز به شکست انجامیده است. نشان داده شد که شرایط عینی برای انقلاب فراهم است و جامعه در موقعیتی انقلابی قرارگرفته است. مبارزاتی که پیامد قیام آبان ماه بود، به‌ویژه مبارزه نیمه دوم سال گذشته، مهر تأییدی بر این واقعیت بود که تغییر وضع موجود جبری است و جمهوری اسلامی به‌رغم تمام مقاومتش رفتنی است.

جنبشی که از اواخر شهریورماه با قتل دولتی مهسا امینی شکل گرفت و به مدت چهار ماه در سراسر کشور ادامه یافت ، از جهات مختلف بسط و تکامل جنبش‌های پیشین برای سرنگونی نظم موجود بود. دامنه این جنبش بسیار گسترده بود. این جنبش توانست گروه‌هایی از توده‌های مردمی را که تاکنون به مبارزه سیاسی مستقیم روی نیاورده بودند، به جنبش جلب کند. صدها هزار تن از مردم ایران در تظاهرات و نبردهای خیابانی حضور یافتند. نقش اصلی را در این جنبش، زنان، جوانان و دانشجویان در دست داشتند. تنوع اشکال مبارزه، یکی از نکات برجسته آن بود. شکل عمده مبارزه این جنبش، تظاهرات و سنگربندی‌های خیابانی بود.اما علاوه بر این، اعتصابات سیاسی صدها هزار دانشجو، اعتصابات مردم در کردستان و بلوچستان، اعتصاب کامیون‌داران و برخی گروه‌های دیگر، اقدامات نظامی علیه مزدوران رژیم، حمله به مراکز نظامی و مذهبی، از دیگر اشکال مبارزه بودند. شعارهایی که در این جنبش سر داده شد، علاوه بر شعار محوری زن، زندگی آزادی، شعارهای سرنگونی رژیم، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر جمهوری اسلامی و زنده‌باد آزادی بود.

با تمام مبارزات قهرمانانه مردم، متأسفانه این جنبش نیز همانند جنبش‌های پیش از آن، نتوانست به یک انقلاب و سرنگونی نظم ستمگرانه حاکم بیانجامد. رژیم ارتجاعی استبدادی، صدها تن از مردم مبارز را به قتل رساند و هزاران تن را زیر شکنجه‌های وحشیانه به بند کشید. گروه کثیری را به حبس‌های طولانی و تعدادی را به اعدام محکوم کرد. اما این وحشی‌گری نه‌تنها نتوانست رژیم را از بحران و فروپاشی نجات دهد، برعکس بیش از هر زمان دیگر تضعیف شد. بی‌اعتباری و رسوایی آن ابعاد بین‌المللی به خود گرفت. تزلزل و شکاف در درون خود رژیم و طبقه حاکم افزایش یافت و ریزش طرفداران ناچیز آن سرعت گرفت. در همین حال برخلاف تصور مرتجعین، سرکوب این جنبش نیز همچون سرکوب و عقب‌نشینی‌ جنبش‌های گذشته به معنای پایان مبارزه و رودرروئی توده‌ها با ارتجاع حاکم نبود. برعکس، جنبش‌های وسیع‌تری در اشکال دیگری از مبارزه به میدان آمدند. دلیل آن‌هم روشن است. بحران سیاسی فراگیر، پیوسته عمیق‌تر و نیاز به تغییر، دگرگونی و انقلاب  مبرم‌تر می‌شود. مادام که این تغییر رخ ندهد، جنبش‌های بزرگ سیاسی پی‌درپی و هر بار در ابعادی بزرگ‌تر رخ می‌دهند. البته در فاصله دو جنبش بزرگ که دوران تجدیدقوا برای تعرض بعدی است، جنبش‌های کوچک‌تر و متنوع‌تر سیاسی و اقتصادی پیوستگی مبارزه‌ای را که هم‌اکنون روزمره در اعتصابات، تجمع‌ها، تظاهرات کارگران، بازنشستگان، پرستاران، معلمان، زنان شاهد آن هستیم، تضمین می‌کنند.

درعین‌حال چنانچه دیده‌ایم، هر جنبش سیاسی بزرگی که تاکنون شکل‌گرفته، کوشیده است تا جای ممکن نقاط ضعف و کمبودهای جنبش‌های پیشین را برطرف کند. از همین رو، جنبش سال گذشته به لحاظ دامنه توده‌ای، وسعت سراسری، سازمان‌یافتگی، شکل‌های مبارزه و شعارها، پیشرفته‌تر از جنبش‌های پیشین بود. اما در همان حال این جنبش، ضعف‌هایی نیز داشت، ازجمله این‌که فاقد رهبری بود، اشکال عالی‌تری از مبارزه توده‌ای و سراسری نظیر اعتصابات عمومی و سراسری که بتواند تاکتیک‌های رژیم را خنثی کند، نداشت. فاقد بدیل روشن و شعارهایی بود که بتواند عموم توده‌های کارگر و زحمتکش را به جنبش بکشاند. شکست این جنبش و نیز شکست جنبش‌های پیشین، فی‌نفسه بازتاب این واقعیت است که گرچه موقعیت انقلابی در جامعه ایران حی و حاضر موجود و شرایط عینی برای برپائی انقلاب فراهم است، اما شرایط ذهنی برای یک انقلاب فراهم نیست. مادام که این تأخیر عامل ذهنی از عینی وجود داشته باشد، انقلابی رخ نخواهد داد. نخستین شرط فراهم آمدن شرایط ذهنی انقلاب، آمادگی طبقه انقلابی، یعنی طبقه کارگر ایران برای روی‌آوری به انقلاب است. بنابراین، نقایص جنبش‌ سال گذشته نمی‌تواند برطرف گردد، مگر آن‌که طبقه کارگر به‌عنوان یک طبقه متشکل در مبارزه سیاسی سرتاسری حضوری فعال داشته باشد. چراکه تنها این طبقه است که می‌تواند رهبری جنبش را در دست داشته باشد، میلیون‌ها کارگر و زحمتکش را وارد جنبش کند، اشکال مؤثر مبارزه نظیر اعتصابات عمومی و سراسری را به کار گیرد، بدیل روشنی ارائه دهد و در یک‌کلام نقایص جنبش‌های تاکنونی را برطرف سازد، انقلاب را برپا دارد و به پیروزی برساند. لذا در اینجا وظیفه بزرگی بر دوش کمونیست‌های ایران قرار دارد. جنبش کمونیستی ایران چنانچه بخواهد عقب‌ماندگی خود را جبران کند و نقش فعالی را در مبارزه طبقاتی و جنبش انقلابی بر عهده گیرد، باید تلاش متمرکزی را در میان کارگران سازمان دهد. وظیفه مهمی که امروز در برابر سازمان ما و تمام سازمان‌ها و محافل کمونیست، فعالین و عناصر آگاه در درون طبقه کارگر قرار دارد، تلاش برای سازمان‌دهی و ارتقای جنبش طبقاتی کارگران به یک جنبش سیاسی مستقل و حضور متشکل طبقه کارگر در جنبش سیاسی سراسری برای برپائی انقلاب است. در شرایط سیاسی کنونی این ارتقاء جنبش کارگری به معنای ارتقاء شکل عمده مبارزه کارگری به اعتصابات عمومی و سراسری است. در اوضاع بحرانی کنونی جامعه ایران  این امکان و احتمال هست که جرقه  این اعتصاب عمومی به‌ویژه از درون واحدهای بزرگ و مهم که نقشی تعیین‌کننده در جامعه  دارند، زده شود و به‌سرعت به دیگر کارخانه‌ها و مؤسسات خدماتی بسط یابد. باید برای تسریع و برپائی این اعتصابات تلاش کنیم. هم‌اکنون در بسیاری از کارخانه‌ها  به شکلی غیررسمی و مخفی، کمیته‌های کارخانه و اعتصاب وجود دارند، باید برای ایجاد و گسترش آن‌ها در تمام کارخانه‌ها تلاش کرد. در شرایط بحران سیاسی کنونی ضروری است که این کمیته‌ها  رابطه نزدیکی با کمیته‌های اعتصاب در دیگر کارخانه‌ها، به‌ویژه در یک‌رشته تولید و خدمات برقرار کنند، فعالیت‌های خود را هماهنگ سازند و برای برپائی اعتصابات عمومی تلاش کنند. تجربه انقلاب سال ۵۷، نقش طبقه کارگر و قدرت و کارآیی بی‌بدیل شکل‌های مبارزاتی مختص این طبقه، اعتصابات عمومی، اعتصابات سراسری سیاسی را به همگان نشان داد. این اعتصابات‌اند که می‌توانند رژیم را به‌کلی تضعیف و فلج کنند و زمینه را برای روی‌آوری توده‌ها به قیام مسلحانه و سرنگونی طبقه حاکم فراهم ‌آورند. وظیفه‌ای که اوضاع بحرانی کنونی بر عهده طبقه کارگر قرار داده، خطیر و سرنوشت‌ساز است.سرنوشت جنبش کنونی مردم ایران و مبارزات آن‌ها، فرارویی این جنبش به یک انقلاب یا شکست آن وابسته به نقشی است که طبقه کارگر در این جنبش ایفا خواهد کرد. راه دیگری در پیش نیست. یا حضور طبقه کارگر، انقلاب اجتماعی کارگری، حکومت شورایی، آزادی، رفاه، برابری و نجات از تمام فجایعی که طبقه ارتجاعی حاکم به بار آورده یا شکست، ادامه فقر و فلاکت، تبعیض، ستمگری و استبداد.

سازمان فدائیان(اقلیت) همان‌گونه که در تمام دوران موجودیت خود نشان داده است، با پایبندی استوار به اهداف آزادی‌خواهانه و سوسیالیستی بنیان‌گذاران سازمان و حراست از تمام مبارزات انقلابی و دست‌آوردهای سازمان که صدها رفیق فدائی جان‌عزیزشان را درراه آن فدا کردند، در شرایط سیاسی کنونی که سرنگونی جمهوری اسلامی و تمام نظم موجود به امری فوری و مبرم تبدیل‌شده، پیگیرانه برای برپائی یک انقلاب کارگری و استقرار حکومت شورایی که یگانه راه پیروزی و تضمین تحقق تمام مطالبات توده‌های زحمتکش و ستمدیده و گذار به سوسیالیسم است، تلاش خواهد کرد.

 

جاودان باد یاد و نام پرافتخار فدائیانی که درراه آزادی و سوسیالیسم جان فشاندند

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی- برقرار باد حکومت شورایی

نابود باد نظام سرمایه‌داری

زنده‌باد آزادی- زنده‌باد سوسیالیسم

سازمان فدائیان(اقلیت)

بهمن‌ماه ۱۴۰۲

کار نان آزادی- حکومت شورایی

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۵۵  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.