انگیزه سیاسی خودکشی در دوره فروکش نسبی جنبش

خودکشی در هر کشوری و با هر انگیزه‌ای که رخ دهد ، سرمنشأ و ریشه آن را باید در مناسبات اقتصادی-اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی آن جامعه جستجو کرد. خواه انگیزه آن فقر، بیکاری و گرسنگی باشد، یا ناکامی یک رابطه عاطفی. فشار ناشی از شدت کار باشد، نظیر آنچه را که در چند سال اخیر در میان کارگران، پزشکان و پرستاران دیده‌ایم، یا خودکشی زنان در برخی مناطق ایران درنتیجه مناسبات مردسالاری و عقب‌مانده مذهبی وعشیرتی ، فشارهای سیاسی نظام سیاسی حاکم در زندان باشد و یا خارج از زندان و غیره . این واقعیت امروزه دیگر چنان عیان و آشکار است که حتی بسیاری از جامعه‌شناسان نظم حاکم نیز ناگزیرند اعتراف کنند که سرمنشأ خودکشی با هر انگیزه‌ای، نظم حاکم بر کشور است.

ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی  که در آن تمام ستمگری نظم سرمایه‌داری به نهایت خود رسیده است، در زمره کشورهایی است که بالاترین آمار خودکشی را دارد و سال‌به‌سال نیز بر تعداد آن ‌افزوده‌شده است.

نهادهای دولتی تاکنون مکرر آمار اقدام به خودکشی را در هرسال ۱۰۰ هزار اعلام کرده‌اند که لااقل رقمی بین ۶ تا ۷ هزار مورد آن به مرگ منجر می‌شود.  گزارش‌ها حاکی است که در طول دهه ۹۰ بیش از ۴۰درصد بر تعداد خودکشی‌ها افزوده‌شده  و از حدود سه هزار و ۵۰۰ مورد به بيش از ۵ هزار مورد رسيد. آمار پلیس جمهوری اسلامی  بيش از ۴۰ هزار مرگ ناشي از خودكشي  را طي این  ۱۰ سال اعلام کرده كه البته رقم واقعی بسیار فراتر است، چراکه چندین برابر این رقم نیز تحت عنوان نامعلوم ذکرشده است.

بیشترین خودکشی‌ها با انگیزه اقتصادی در میان کارگران و زحمتکشان و در واکنش زنان به ستمگری جنسیتی رخ‌داده است.

در یک  بررسی‌ موردی، روزنامه اعتماد درباره خودکشی کارگران در سال ۱۴۰۱  نوشت: از ابتدای سال تا دی‌ماه ، ۲۳  کارگر به دلیل فقر، معوقات و طلب‌های مزدی یا تعدیل و اخراج از محل کار، خودکشی کرده‌اند که به‌طور میانگین، هر ۱۲ روز یک کارگر برای پایان دادن به زندگی خود اقدام کرده است.

آمار رسمی منتشرشده در مورد خودکشی زنان نیز نشان می‌دهد که تنها در استان کردستان طی همین سال (۱۴۰۱)،لااقل  ۷۷ زن خودکشی کردند.

اما آنچه جدید است و نیاز به بررسی دارد،مستثنا ازآنچه تاکنون در مورد خوراندن داروهای مرگ‌آور به زندانیان سیاسی مطرح‌شده،  خودکشی باانگیزه‌های‌ سیاسی است.

در طول چندین ماه اخیر مکرر اخباری از خود‌کشی تعدادی از مبارزانی که در جنبش انقلابی نیمه دوم سال گذشته حضور داشتند و حتی بازداشت و به حبس محکوم شدند، انتشاریافته است. اگر به جدیدترین نمونه‌های آن در کمتر از یک ماه اخیر رجوع کنیم، در ۲۰ خرداد خبر خودکشی  سپیده فرحان  انتشار یافت که دو سال را در زندان‌های دژخیمان حاکم بر ایران اسیر بود. او از بازداشت‌شدگان اعتراضات سراسری دی‌ماه سال ۱۳۹۶ بود. آتنا دائمی در خاطرات زندان خود از وی نوشت:

“سال ۹۸ وقتی از انفرادیِ  تنبیهی سپاه به بند بازگشتم او را برای اجرای دو سال حبس به اوین آورده بودند، باهم دوست شدیم، هم‌سفره بودیم، پیش‌تر مچ پایش شکسته بود درد آزارش می‌داد و اجازه درمان به او نمی‌دادند، خوش روحیه و خنده‌رو بود، همیشه لیوان نسکافه در دستش بود، آبان ۹۹ از وزارت اطلاعات برای هم‌نشینی با ما، امضای بیانیه‌های جمعی و شرکت در مراسم‌های سیاسیِ بند به او تذکر دادند، به او گفتند درخواست آزادی مشروط بنویسد، نه‌تنها حاضر به نوشتن درخواست آزادی مشروط نشد بلکه به‌تندی با مأمور وزارت اطلاعات برخورد کرده بود، همان روزبه او گفتند منتظر عواقب برخوردت باش، نیمه آذر ۹۹ او را به بند امنیتی زندان قرچک تبعید کردند، پیش و پس‌ازآن هرکسی را که به زندان قرچک تبعید کردند اتهام عمومی یا محل سکونت را بهانه تبعید قراردادند، اما اتهام سپیده عمومی نبود و محل سکونتش کرج بود، او را برای تنبیه و شکنجه به قرچک تبعید کرده بودند… درنهایت نیمه تیر ۱۴۰۰ از زندان قرچک آزاد شد.”

شامگاه دوشنبه ۶تیر۱۴۰۲خبر خودکشی«پانته‌آ اقبال زاده» ، انتشار یافت. پانته‌آ اقبال زاده، نویسنده و مترجم شناخته‌شده ادبیات کودک و نوجوان در نامه‌ای که از خود برجای نهاد، خطاب به پدرش نوشته است:”به خاطر وضعیت مملکت امیدی به دوباره ایستادن و موفق شدن ندارم ”

۱۰ تیر خبر دیگری انتشار یافت از خودکشی یک جوان ۲۵ ساله  به نام مهدی صادقی، اهل ایلام که اخیراً از زندان آزادشده بود و در کنار برج آزادی در تهران به زندگی خود پایان داد.

در گزارش خودکشی وی آمده است:  حدود ده روز قبل، پس از پارها بازداشت و محکومیت و تحمل شکنجه‌های بسیار روحی و جسمی از زندان ایلام آزادشده بود.

او  در تاریخ بیستم مهرماه ۱۴۰۱ نیز به مدت ۴۲ روز با اتهامات اقدام علیه امنیت ملی، اخلال در نظم عمومی … بازداشت‌شده بود.

وی در تاریخ دوم آذرماه با وثیقه به‌صورت موقت آزادشده بود. اسفندماه گذشته برای بار دوم بازداشت و به بازداشتگاه موقت ایلام منتقل شد.

خودکشی پانته‌آ اقبال زاده ، سپیده فرحان، مهدی صادقی و پیش از آن‌ها، تعداد دیگری از بازداشت‌شدگان سیاسی که پس از آزادی از زندان خودکشی کردند، نمونه‌هایی از پدیده جدید خودکشی‌ها باانگیزه سیاسی است. علت پیدایش این پدیده جدید چیست؟

امواج جزر و مد جنبش در هر کشوری همواره تأثیرات و نتایج متفاوتی بر روحیه توده مردم و شرکت‌کنندگان در مبارزات سیاسی برجای می‌گذارد. در شرایطی که دوران پیشروی و اعتلای جنبش‌هاست، توده‌های بسیار وسیعی با سطوح مختلفی از آگاهی به جنبش می‌پیوندند.  شور انقلابی، توده‌ها را فرامی‌گیرد. روحیه انقلابی به درجه‌ای بالا می‌رود که مردم آماده‌اند برای رسیدن به هدف حتی جان خود را فدا کنند. نمونه‌های آشکار آن را در تمام جنبش‌های توده‌های مردم ایران در دوران جمهوری اسلامی دیده‌ایم و قهرمانی و فداکاری مبارزان جنبش توده‌ای قیام آبان ماه ۹۸ و جنبش سال گذشته نمونه دیگری از آن است که در جریان آن بیش از ۵۵۰ تن از مبارزان جان خود را فدا کردند. حتی مبارزانی که در این دوره اسیر ارتجاع شدند و در زیر شکنجه جلادان به بند کشیده شدند،عموماً ایستادگی و مقاومتی بالائی از خود نشان دادند.

اما جنبش‌ها همواره سیر صعودی را طی نمی‌کنند، حرکتشان زیزاگ‌وار است و گاه همراه با یک عقب‌نشینی محسوس و در مواردی حتی شکست یک جنبش. یک چنین عقب‌نشینی‌هایی می‌تواند عواقب منفی جدی در پیش داشته باشد، چراکه در چنین حالتی روحیه انقلابی توده‌ها افت می‌کند و از آنجائی که مردم با سطوح متفاوتی از آگاهی و انتظارات در جنبش شرکت می‌کنند و دوران عقب‌نشینی فشارها و سختی‌های ویژه خود را دارد، همه به یکسان نمی‌توانند با آن‌ها مقابله و سختی‌ها را تحمل کنند. نه‌فقط توده‌ها در جریان عقب‌نشینی جنبش، آماده همان فداکاری و ازجان‌گذشتگی پیشین نیستند، بلکه به‌حسب وسعت این عقب‌نشینی جنبش، حتی می‌تواند پیامد آن افت و تضعیف روحیه انقلابی باشد. فراتر از آن در مواردی نه‌فقط افراد، بلکه حتی گروه‌هایی از مردم دچار یاس و نومیدی ‌شوند. در چنین شرایطی، در میان تعداد کثیری که دستگیر و به زندان افتاده‌اند، گروه کوچکی هم یافت می‌شود که تاب و تحمل زندان را نداشته باشند. این‌که تا چه حد ایستادگی بالا باشد، بستگی دارد به چشم‌انداز ادامه روند مبارزه و جنبش و سطح آگاهی مبارزان.

این یاس می‌تواند به اشکال مختلف خود را نشان دهد و یکی از مصیبت‌بارترین شکل‌های آن خودکشی‌ها است. یک عامل مهم در اینجا بر سر مسئله یاس، به  انتظارات افراد از یک جنبش و شناختی که از آن دارند، بر‌می‌گردد.

در واقعیت، جنبش انقلابی نیمه دوم سال گذشته گرچه یکی از قدرتمند‌ترین جنبش‌های چند سال اخیر در راستای سرنگونی نظم حاکم محسوب می‌شود، اما نه اولین آن‌ها بود و نه آخرین. از همان آغاز نیز روشن بود که این جنبش با تمام مبارزات و حماسه‌آفرینی توده‌ها به خاطر ضعف‌ها و کمبودهایش نمی‌تواند نبرد قطعی و نهائی برای سرنگونی جمهوری اسلامی باشد، بلکه مرحله‌ای در اعتلای جنبش است که ضربه دیگری بر پیکر پوسیده ارتجاع موجود وارد می‌آورد و این جنبش‌های بعدی هستند که باید کار ناتمام آن را به فرجام برسانند. اما در این میان، سازمان‌های بورژوائی و حتی گروهی از چپ‌های منفرد تلاش کردند که به آن وزن و توانی بسیار بیش ازآنچه که در واقعیت داشت، بدهند و آن را تا مرتبه یک انقلاب بالا بردند. در همان حال به این توهمات دامن زدند که رژیم در همین موج مبارزه سرنگون خواهد شد. روشن است که چنین توهم پراکنی‌هائی می‌توانست آسیب‌های جدی به جنبش و نیروهایی که در آن حضور دارند،وارد آورد، هنگامی‌که برخلاف وعده‌های داده‌شده، جنبش پس از چهار ماه نبرد به‌جای پیشروی عقب‌نشینی کرد. در چنین شرایطی جای هیچ‌گونه تعجب نیست که برخی از مبارزان که انتظار پیروزی یک انقلاب و سرنگونی فوری رژیم را  داشتند، دچار یاس شوند، انگیزه مقاومت در آن‌ها تضعیف گردد تا جایی که در مواردی همه‌چیز را ازدست‌رفته ببینند و به چنان یاس و سرخوردگی گرفتارشوند که به خودکشی روی‌آورند، هرچند تعداد آن‌ها بسیار محدود باشد.

درست است که ما با موارد منفرد و محدودی از پدیده خودکشی ناشی از یاس رو به رو هستیم، اما واقعیتی است که نمی‌توان آن را انکار کرد، بلکه باید با آن مقابله کرد و به‌ویژه تأکید نمود که خودکشی گرچه یک‌شکل از اعتراض منفرد و منفعل است، اما مأیوسانه است و چیزی را تغییر نخواهد داد. آنچه کارساز است، مبارزه علنی، مستقیم و رودررو با رژیمی است که یکی از بی‌رحم‌ترین رژیم‌های دیکتاتوری عریان در مقیاس جهانی است. تنها اشاره‌ای کوتاه به این واقعیت کافی است که در طول سال‌های حاکمیت جمهوری اسلامی  صدها زن زیر فشار ستمی که بر آن‌ها اعمال می‌شود خودکشی کردند و همان‌گونه که ذکر شد، بر طبق آمار رسمی تنها در استان کردستان طی سال گذشته ، ۷۷ زن به عنوان اقدامی اعتراضی به ستمگری دست به خودکشی زدند، اما کمترین دست‌آوردی برای بهبود وضعیت زنان نداشت. حال آن‌که مبارزه مستقیم سیاسی زنان در طی چند ماه رژیم را لااقل بر سر یکی از مطالبات وادار به عقب‌نشینی کرد.

نکته‌ای که باید بر آن تأکید نمود، این خودکشی‌ها و یاس البته پدیده‌های نمونه‌وار جنبش کنونی نیستند، آنچه پدیده نمونه‌وار جنبش است، ایستادگی و مقاومت و روحیه بالای مبارزاتی در میان توده‌های مردم ایران است. توده‌های مردم ایران به رغم فروکش نسبی موج جنبش، دچار خستگی و بی‌تفاوتی نشده و روحیه انقلابی خود را همچنان حفظ کرده‌اند. از همین روست که به‌رغم تمام جنایات و سرکوبگری‌های رژیم و نیز عقب‌نشینی جنبش سیاسی و فروکش نسبی آن، این مبارزات در اشکال علنی و مستقیم همچنان ادامه‌دارند. علت آن نیز بقای شرایط انقلابی، ادامه بحران سیاسی فراگیر و نیاز مبرم جامعه ایران به تغییر است. مادام که این بحران سیاسی وجود دارد و موقعیت انقلابی پابرجاست، هیچ عاملی نمی‌تواند روحیه انقلابی توده‌ها را در هم شکند و مانع از تلاش و مبارزه آن‌ها برای دگرگونی نظم موجود گردد. واقعیتی که همه‌روزه شاهد آن هستیم و تمام شواهد موجود آن را نشان می‌دهد. اوضاع سیاسی ملتهب جامعه ایران ، نویددهنده موج نوینی از جنبش سیاسی و یورشی قدرتمندتر علیه نظم ارتجاعی حاکم بر ایران است.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۲۷  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.