در برابر تداوم حملات شیمیایی رژیم به مدارس باید به دفاع از حق تحصیل و امنیت کودکان برخاست

در حالی که حملات شیمیایی جمهوری اسلامی به مدارس (عمدتا) دخترانه از همان فردای بعد از تعطیلات نوروزی بار دیگر آغاز شد، مقامات حکومتی هم‌چنان عامدانه حملات شیمیایی را از اساس انکار و به‌‌جای آن دانش‌آموزان، معلمان و حتا عوامل خارجی را متهم می‌کنند که پشت این قضایا قرار دارند.

خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران در به‌اصطلاح گزارشی که از این وقایع در تاریخ ۲۹ فروردین منتشر کرد، نوشت: “تحقیقات گسترده نهادهای ذیربط نشان می‌دهد که بیش از ۹۰ درصد حوادث مدارس منشأ داخلی داشته و توسط دانش‌آموزان اتفاق افتاده است و شیطنت‌های دوره نوجوانی همزمان با پوشش رسانه ای گسترده، این رقابت را بین برخی دانش‌آموزان تسری داده است. بررسی‌ها هم‌چنین ‌نشان می‌دهد در موارد معدودی برخی معلمین نیز تخلفاتی در این زمینه داشته‌اند که پرونده تخلف آن‌ها در حال رسیدگی است”.

خبرگزاری وابسته به نهادهای نظامی و امنیتی که عامل حملات شیمیایی به مدارس دخترانه هستند و این را همگان می‌دانند، وقیحانه مدعی می‌شود که “۸۰ درصد دانش‌آموزانی که به مراکز درمانی منتقل شده‌اند تمارض کرده و ۲۰ درصد دیگر تلقین بوده است”. این خبرگزاری دولتی در پایان می‌نویسد: “ناگفته نماند در موارد اندکی برخی اقدامات خرابکارانه نیز نظیر پرتاب کپسول‌های حاوی مواد محترقه با بوهای نامطبوع توسط عوامل بیرونی به داخل مدارس صورت گرفته بود که با تحقیقات یا بررسی دوربین‌ها این افراد شناسایی و دستگیر شده‌اند که طبق اعترافات‌شان هدف آنها دامن زدن به موج نگرانی‌ها و ایجاد ناامنی اعلام شده است”. در همین رابطه اخباری از دستگیری چند دانش‌آموز، یک نفر از اولیا و چند جوان مبارز و شکنجه‌ی آن‌ها برای گرفتن اعترافات دروغین در رابطه با حملات شیمیایی منتشر شده است، سیاستی که روال همیشگی جمهوری اسلامی بوده است.

این یاوه سرائی خبرگزاری وابسته به نهادهای امنیتی و نظامی در شرایطی مطرح شده است که پیش از این، حتی وزرای کابینه رئیسی، نمایندگان مجلس ارتجاع اسلامی، مقامات دولتی در شهرهای مختلف به واقعیت حملات شیمیائی از بیرون به مدارس دخترانه اعتراف کرده بودند  و مهم‌تر از همه مراکز درمانی و آزمایشگاه‌های سم شناسی نوع سم و ترکیبات آن را مشخص کرده بودند. علاوه بر این، دیگر کمتر کسی را می توان یافت که نداند انجام این اقدام جنایتکارانه در سراسر ایران، به چنان سازماندهی نیاز دارد که از عهده کسی جز نیروهای نظامی و امنیتی رژیم ساخته نیست.

اتفاقا اعتراف خبرگزاری فارس به این که از طریق بررسی دوربین‌ها می‌توان دریافت که چه کسانی دست به این اقدام جنایتکارانه زده‌اند، نشان از این حقیقت دارد که جمهوری اسلامی می‌خواهد حقیقت را پنهان کند، چرا که هیچ‌کس به تحریفات و دروغ‌های خبرگزاری فارس که “مرغ پخته را نیز به خنده می‌آورد” کمترین باوری ندارد. اما همان‌طور که “ماه پشت ابر نمی‌ماند”، حقیقت ماجرا برای تمامی ساکنان ایران آشکار است. حقیقتی که این روزها در شهرهای گوناگون اولیا، دانش‌آموزان و مردمی که به حمایت از آن‌ها آمده بودند با سر دادن شعارهایی هم چون: “مرگ بر حکومت بچه‌کش”، “حکومت بچه‌کش نمی‌خوایم، نمی‌خوایم” و “مرگ بر خامنه‌ای” فریاد زدند و نشان دادند که مردم چه کسانی را عامل حملات شیمیایی به مدارس دخترانه می‌دانند.

بیانیه انجمن صنفی معلمان سنندج- کلاترزان در رابطه با حملات شیمیایی نیز نشان دهنده‌ی نقش حکومت در این حملات است. در بیانیه می‌خوانیم: “قریب بە چهار ماە است کە مدارس دخترانە کشورمان آماج حملات شیمیایی و بیولوژیکی قرار گرفتە و آسیب‌های جبران‌ناپذیری به جسم و روح دانش‌آموزان، اولیا و معلمان وارد آمده است. هر روزه تعدادی در بیمارستانها بستری می‌شوند، عده‌ای در منزل تحت مراقبت دارویی و پزشکی قرار می‌گیرند، در چند مورد هم شاهد شهادت مظلومانە فرزندانمان بودەایم… در حالی که “امنیت” جزء امور حاکمیتی است و هر ساله بخش عظیمی از بودجه مملکت صرف نهادهای متولی امنیت می‌شود، چرا متولیان امر در طول چند ماه نتوانسته‌اند عاملین حملات شیمیایی به مدارس را شناسایی کنند، آن‌هم در مکان‌های مشخص، مسقف و محدودی که اتفاقا به تجهیزات نظارتی هم مجهز هستند؟”.

ناگفته نماند که دولت دینی اساسا دولتی سرتاپا تبعیض علیه زنان است و اگر جمهوری اسلامی می‌توانست، مانند داعش و طالبان اساسا زنان و دختران را از حق تحصیل و اشتغال محروم می‌کرد. سخنان امیر عبداللهیان وزیر خارجه جمهوری اسلامی اعتراف آشکار به همین واقعیت است. وی در نشست وزیران خارجه کشورهای همسایه افغانستان گفت: “نگرانی طالبان در مورد زمینه‌های شرعی لازم برای تحصیل و اشتغال زنان قابل درک است”، سخنانی که موجب واکنش بسیاری از زنان افغان در شبکه‌های اجتماعی شد. یکی از همان زنان افغان نوشت: “نگرانی طالبان را فقط شما درک می‌کنید و بس…چون این یک نگرانی مشترک است!”.

اتفاقا در سال‌های گذشته، حملات شیمیایی به مدارس دخترانه افغانستان نیز صورت گرفته بود و بسیاری این حملات را کار طالبان می‌دانستند. نکته مهم دیگر این بود که این حملات شیمیایی عموما در مناطقی صورت گرفته بود که حمایت از آموزش دختران توسط والدین در آن مناطق گسترده‌تر بود. در جریان آن حملات هزاران دختر دانش‌آموز افغان دچار مسمومیت شده و بعضا عوارض مشابهی با دختران دانش‌آموز ایران مانند سرگیجه، تهوع، سردرد و لرزش داشتند. برای نمونه در اردیبهشت ۹۵ تنها در یک مدرسه در شهر فراه ۱۰۴ دانش‌آموز دختر در اثر استنشاق گاز سمی به بیمارستان منتقل شدند و در شهر مزارشریف نیز بیش از ۱۵۰ دختر دانش‌آموز دچار مسمومیت شده بودند. البته انفجار بمب در مدارس دخترانه را نیز از یاد نبرده‌ایم که صدها دختر دانش‌آموز توسط فاشیست‌های اسلامی در افغانستان به قتل رسیدند. در جریان انفجار بمب در نزدیکی مدرسه دخترانه “سیدالشهدا” در غرب کابل در اردیبهشت ۱۴۰۰ بیش از ۵۰‌ دانش‌آموز دختر کشته شدند. در مهرماه سال گذشته نیز یک مهاجم انتحاری با ورود به یک مرکز آموزشی، خود را در کلاس درس دختران منفجر کرد که ۲۳ دانش‌آموز جان خود را از دست دادند.

اما چرا در این شرایط جمهوری اسلامی دست به حملات شیمیایی به مدارس (عمدتا) دخترانه زد؟! بدون تردید نقش دختران قهرمان و مبارز که با سوزاندن روسری‌ها، نماد اسارت زن در جمهوری اسلامی را به چالش کشیدند، نقش برجسته‌ای در مبارزات توده‌ها از جمله در موج بزرگ جنبش انقلابی اخیر داشتند و برای رسیدن به آرزوهای بزرگ خود ده‌ها تن از آن‌ها جان فشاندند، ضربه بزرگی به جمهوری اسلامی زد. از همین رو انتقام از این دختران، یکی از دلایل حملات شیمیایی به مدارس دخترانه است. اساسا حکومت دینی و فاشیستی حاکم که زن را فرمان‌بر حکومت مردسالار دینی می‌داند، برنمی‌تابد که زنان و دختران این‌گونه آن را به چالش بکشند. انتقام‌جویی و خونخواهی یکی از ویژگی‌های این حکومت جنایتکار است.

اما این تنها دلیل نیست و نمی‌تواند به تنهایی پاسخ این سوال را بدهد. برای جمهوری اسلامی حفظ حکومت و ادامه بقا اهمیت بسیار زیادی دارد.

در فضای سیاسی حاکم بر جامعه که جمهوری اسلامی در یک قدمی سقوط قرار دارد و کینه و خشم توده‌ها مدام متراکم‌تر می‌گردد، تنها ابزار جمهوری اسلامی برای ادامه بقا دستگاه سرکوب است. جمهوری اسلامی تنها با سرکوب می‌خواهد اتوریته خود را بر جامعه اعمال کند، برای همین نیروی سرکوب‌اش باید حضوری دائمی در جامعه داشته باشند تا اقتدار خود را نشان داده و فضای سیاسی جامعه را کنترل کند.

یک دلیل مهم حمله شیمیایی رژیم به مدارس در این شرایط نشان دادن اقتدار خود به مردم است، همان‌طور که در طول سالیان از ابزار سرکوب به اشکال و روش‌های گوناگون برای نشان دادن اقتدار خود و اعمال اتوریته بر جامعه استفاده کرده است. یک نمونه اعدام‌ها هستند. امروز کمتر کسی است که علت اصلی این همه اعدام در ایران را نداند. ایران بالاترین آمار اعدام نسبت به سرانه جمعیت را با فاصله زیاد نسبت به دیگر کشورها دارد و در سال گذشته میلادی بیش از نیمی از اعدام‌های ثبت شده در جهان در ایران صورت گرفته است. نکته قابل توجه این است که در یک‌سال اخیر تعداد اعدام‌ها به شدت افزایش یافته است، بویژه اعدام جوانان بلوچ به بهانه قاچاق مواد مخدر. اعدام جوانان بلوچ به این بهانه در واقع انتقام حکومت از تداوم مبارزات ستم‌دیدگان بلوچ است، این واقعیت مانند روز برای همه روشن است.

نمونه دیگر گشت ارشاد است. سال گذشته و در شرایطی که بحران انقلابی بر جامعه حاکم بود، رژیم بر فعالیت گشت ارشاد به بهانه‌ی مبارزه با “بدحجابی” افزود و نیروهای لباس شخصی (یعنی همان مزدوران سپاه و دیگر دستگاه‌های امنیتی اما بدون لباس رسمی) را به همراه “نیروی انتظامی” روانه خیابان‌ها کرد. هدف رژیم در واقع کنترل فضای سیاسی جامعه بود اما نتیجه برعکس آن‌چه شد که رژیم به دنبال‌اش بود. یک اتفاق یعنی قتل ژینا در بازداشت گشت ارشاد، منجر به فوران خشم توده‌ها شد و تا هم اکنون نیز سپهر سیاسی جامعه متاثر از آن مبارزات قهرمانانه مردم، بویژه زنان و دختران است.

حملات شیمیایی رژیم نیز در واقع ادامه همان سیاست است، همان سیاست با همان ابزارها تنها به شکلی دیگر. البته این بار رژیم تلاش دارد این سیاست جنایت‌کارانه و فاشیستی را مدیریت کند. از یک طرف مسئولیت این حملات را برعهده نمی‌گیرد (همان طور که مسئولیت قتل مردم معترض را برعهده نمی‌گیرد و گاه حتا وقیحانه مدعی می‌شود که کشته شدگان با شلیک گلوله از درون خود معترضان کشته شده‌اند)، از طرف دیگر تعداد مشخصی از مدارس را با هدف مدیریت آن مورد حمله شیمیایی قرار می‌دهد. برای نمونه اوج حملات شیمیایی به مدارس در یک روز حدود ۳۰ مدرسه بود، بعضی‌ روزها هم تعداد بسیار کمتری حمله شیمیایی صورت می‌گیرد. اما اگر همان ۳۰ مورد را در نظر بگیریم با توجه به تعداد چندین میلیونی دانش‌آموزان دختر، درصد پایینی از دانش‌آموزان مورد حمله شیمیایی قرار می‌گیرند. از نگاه حکومت، با این روش حتا اعتراضات والدین در یک محدوده‌ی مشخص باقی مانده و قابل کنترل خواهد بود. حکومت اما سعی می‌کند با بهره‌گیری از این حملات، جو ترس و ناامنی در سطح جامعه فراگیر ‌شود و این‌گونه ذهن جامعه به موضوع حملات شیمیایی  معطوف شود. آن‌هم در شرایطی که در پی سیاست‌های حکومت، کارگران و زحمتکشان بیش از همیشه فقیرتر شده، چیزی برای از دست دادن ندارند، و خواهان سرنگونی رژیم هستند.

تنها چیزی که می‌تواند مانند ماجرای گشت ارشاد در تابستان سال گذشته، رژیم را از این عمل جنایتکارانه خود پشیمان سازد، همانا گسترش اعتراضات است.

در هفته‌های اخیر شاهد اعتراضات متعددی به حملات شیمیایی حکومت به مدارس دخترانه در برخی از شهرها از جمله سقز، نقده، بانه، سنندج، مهاباد، شاهین‌شهر، قزوین و اهواز بودیم. در تمامی این اعتراضات مردم رژیم را عامل حمله شیمیایی اعلام کردند. در شاهین شهر مزدوران رژیم به سوی مردم گاز اشک‌آور پرتاب کرده و به معترضان حمله کردند. اگرچه این اعتراضات در تعدادی از شهرها صورت گرفته است، اما در همین حد هم بدون تردید شاخک‌های حسی رژیم را تحریک کرده‌اند. هر قدر اعتراضات گسترده‌تر شود، وحشت بر رژیم مستولی شده و رژیم را وادار به عقب‌نشینی می‌کند.

یکی از کارهای جالب توجه اولیا، مراقبت از امنیت بچه‌ها با حضور دائم در اطراف و داخل مدرسه در یکی از مدارس دخترانه زنجان بود. حق تحصیل و امنیت دختران دانش‌آموز بالاترین اهمیت را دارد. نباید به رژیم اجازه داد تا دختران دانش‌آموز را قربانی سیاست‌های جنایتکارانه خود کند. بنابراین در هر جا که حمله شیمیایی صورت گرفت باید با قدرت وارد صحنه شد و با اعتراض رژیم را به‌عقب‌نشینی واداشت. از سوی دیگر اقدام والدین دانش‌آموزان یکی از مدارس زنجان می‌تواند الگویی باشد برای اولیا در سایر مناطق برای دفاع از حق تحصیل و امنیت دانش‌آموزان.

اولیا دانش‌آموزان مدرسه دخترانه در زنجان با عمل خود نشان دادند که اولا مردم هیچ اعتمادی به رژیم برای حفظ امنیت کودکان ندارند و اگر رژیم مانع حملات شیمیایی نمی‌شود آن‌هم با آن همه امکانات به این دلیل است که خود عامل این حملات است. دوما باید در عمل به میدان آمد تا از حق تحصیل و امنیت کودکان دفاع و آن را تضمین کرد.

حضور اولیا برای دفاع از حق تحصیل و امنیت کودکان در عین حال می‌تواند به نزدیکی هر چه بیشتر دانش‌آموزان، معلمان و اولیا با یک هدف مشترک بیانجامد، آن هم نه تنها در یک مدرسه و حتا یک شهر که در ابعاد سراسری. این گونه وحشت رژیم از خشم مردم به‌دلیل حملات شیمیایی بیشتر شده و مَکر رژیم به خودش باز خواهد گشت. این امر ثابت شده است که جمهوری اسلامی در برابر مردم عقب‌ نمی‌نشیند و به تجاوزات‌اش به حقوق و زندگی مردم ادامه می‌دهد، مگر آن‌که با مبارزات و اعتراضات مردم، با فوران خشم توده‌ها مجبور به عقب‌نشینی شود و باز فراموش نکنیم که جمهوری اسلامی هم‌چنان منتظر باقی می‌ماند تا در صورت فروکش اعتراضات مردم، بار دیگر به حقوق و معیشت و زندگی مردم دستبرد بزند.

بدون تردید تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی زن ستیز حاکم و برپایی حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان می‌توان نقطه پایانی بر این جنایات بی‌شرمانه گذاشت و حق تحصیل برابر، رایگان، با کیفیت را همراه با امنیت کودکان تضمین کرد.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۱۷  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.