این خشم انقلابی مهار شدنی نیست

۵۱ روز از آغاز اعتراضات سراسری توده‌های مبارز و قهرمان ایران با صدها جان‌فشانده، هزاران زخمی و هزاران زندانی می‌گذرد. روزهای حماسه و نبرد، فوران آتشفشان خشم زنان و دختران جوان و نوجوان، فریاد زن، زندگی، آزادی. روزهای به فریاد درآمدن بغض‌های فروخورده مادران و پدران، آزادی، آزادی، آزادی. روزهای به خون خفتن جوانان و نوجوانان بی‌باک و شجاع برای آزادی و رهایی از ستم و استثمار، روزهای اشک و امید، روزهای فراموش نشدنی.

۵۱ روز می‌گذرد، اما گویی بر مردم این سرزمین سالیان گذشته است. تجربه‌ای که در این مدت کوتاه مردم مبارز ایران در مقابله با دشمن آموختند، بالا رفتن سطح آگاهی در میان ستم‌دیدگان جامعه در همین مدت کوتاه، ریشه در شرایط انقلابی موجود دارند. شعارها، اشکال مبارزاتی، رادیکالیسم، سازمان‌یابی، تداوم مبارزات خیابانی که دنیا را شگفت‌زده کرده است، از جمله نشانه‌های بالا رفتن شگرف تجربه و آگاهی توده‌های جان به لب رسیده ایران دارد که به نخواستن، با بی‌باکی و شجاعت منحصر به فرد خود که در تاریخ کم‌نظیر است، معنا بخشیدند. جمهوری اسلامی، نمی‌خوایم، نمی‌خوایم. مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر، مرگ بر ستم‌گر، نه شاه می‌خوایم، نه رهبر.

در کنار آن‌چه که نمی‌خواهیم این هم مهم است که چه می‌خواهیم و این را نیز باز در شعارهای توده‌های بپاخاسته تا حدود زیادی می‌توان مشاهده کرد. یکی از این شعارها همان شعار “زن، زندگی، آزادی” است که امروز در همه جا شنیده می‌شود و بر دیوارهای تمام شهرها به گستره‌ی ایران نقش بسته است. شعاری که در یکی از فیلم‌های منتشره در شبکه‌های اجتماعی، زن مبارز و ستم‌دیده‌ی بلوچ با ذغال بر روی دیوار می‌نوشت. زنان ایران نماد تبعیض و ستم در حکومت دینی هستند. بیهوده نیست که مرگ ژینا چنین تاثیری بر جامعه گذاشت، مرگ ژینا تنها مرگ یک دختر جوان نبود و نیست، مرگ ژینا سرنوشت زنان در یک حکومت دینی در طول تمام این سال‌ها بوده است. همان‌گونه که سرنوشت رومینای ۱۴ ساله و دیگر رومیناها نیز بود، به‌گونه‌ای دیگر.

زندگی همان چیزی‌ست که حکومت اسلامی و نظام جبارانه‌ی سرمایه‌داری از مردم ایران دزدیده است. فقر، بیکاری، گرسنگی، نظام فاجعه‌بار آموزشی و بهداشت و درمان، حاصل مناسبات سرمایه‌داری و نظام سیاسی حاکم هستند که مردم را از زندگی انسانی خود محروم کرده‌اند. نظمی که کشور را در قعر فاجعه فرو برده است. و آزادی همان چیزی‌ست که حاملان جعل و خرافات، حاملان چماق و تکفیر هرگز سر سازشی با آن نداشته و نخواهند داشت، آزادی همان چیزی‌ست که توده‌های مردم، زنان و دختران جوان و نوجوان را از قید بندگی نظام‌ دیکتاتوری و ستم‌گر حاکم رها می‌سازد. آزادی حق انتخاب و انتخاب شدن، آزادی بی اما و اگر اندیشه و بیان، آزادی، آزادی، آزادی.

هیچ کس نیست که امروز نداند مردم جان به لب رسیده برای پایان دادن به فقر و نابرابری، برای داشتن یک زندگی انسانی، برای “کار، نان، آزادی” به پا خاسته‌اند. شعاری که محتوای اصلی خواست‌های کارگران و زحمتکشان ایران را بازتاب می‌دهد. شعاری که سال‌ها مبارزه توده‌های ستم‌دیده‌ی ایران بویژه از دی‌ماه ۹۶ تا امروز بر حول آن می‌چرخد.

اما چگونه می‌توان به این خواست‌ها دست یافت و به آن‌ها تحقق بخشید؟! اکنون در حالی که هفتمین هفته اعتراضات سراسری را پشت سر گذاشته و وارد هشتمین هفته آن شده‌ایم، پاسخ به این سوال نیز کم کم در حال شنیده شدن در درون جامعه است. واقعیت این است که در طول این ۵۰ روز برخی از مناطق کشور و یا مثلا دانشگاه‌ها حضوری مداوم و بدون وقفه در اعتراضات داشته‌ و به‌نوعی پرچم انقلاب را در سخت‌ترین شرایط هم‌چنان برافراشته نگاه داشتند. بیراه نیست که بگوییم مردم ستم‌دیده کردستان با تجربه مبارزاتی غنی خود که جان‌های شیرین بسیاری را نیز در این مسیر فدا کردند، نقش بسزایی در پیشرفت مبارزات توده‌ها و نیز عمق بخشیدن به آن داشته‌اند.

جدا از آن‌که اساسا اعتراضات سراسری از سقز و سنندج و دیگر شهرهای کردستان آغاز شد، رادیکالیسم و خواست دگرگونی اساسی نظم موجود در اعتراضات مردم کردستان قدرتمندتر شنیده می‌شود. در اعتراضات کردستان است که برای اولین بار شعارهایی هم‌چون “زنده باد حکومت شورایی”، “زنده باد سوسیالیسم” و مانند آن شنیده شد. “جوانان انقلابی محلات کردستان” نام یکی از تشکل‌هایی که طی اعتراضات سراسری اخیر بوجود آمده است، در یکی از اطلاعیه‌های خود می‌نویسد: “دوران معاصر بیش از هر زمان بى حقوقى واقعى مردم و ظاهرى بودن دخالت آن‌ها در امر حکومت در دموکراسى‌هاى لیبرالى و پارلمانى را به نمایش گذاشته است. جامعه‌اى که بخواهد دخالت توده وسیع مردم را در دولت و در تصویب و اجراى قوانین و سیاست‌ها تضمین کند، نمی‌تواند بر پارلمان و سیستم دموکراسى نیابتى استوار باشد. اعمال حاکمیت در سطوح مختلف، از سطح محلى تا سراسرى باید توسط شوراهاى خود مردم انجام شود که همه هم به مثابه قانونگذار و هم مجرى قانون عمل می‌کنند”.

این صدایی‌ست که با گذشت ۵۰ روز در حال تکثیر شدن است. در اهواز نیز تظاهرکنندگان شعار “قدرت به دست شورا، راه رهایی ما” سر دادند. باز فراموش نکنیم که در مبارزات کارگری خوزستان و به طور خاص نیشکر هفت‌تپه بود که اولین بار شعار “نان، کار، آزادی، اداره شورایی” سر داده شد و دانشجویان همراه با شعارهایی چون “فرزند کارگرانیم، کنارشان می‌مانیم” این شعار مهم را نیز تکثیر کرده و بخش‌هایی از جامعه را با آلترناتیو کارگری برای جامعه‌ای نوین تا حدودی آشنا ساختند. شعاری که همان زمان بسیاری از راست‌های به ظاهر چپ را رنجانده بود و امروز با فراگیرتر شدن این شعارها بیش از گذشته رنج می‌برند و آرزوها و پارلمانتاریسم بورژوایی‌شان را که در ایران در نهایت تنها می‌تواند به یک دیکتاتوری بورژوایی از قماش جمهوری اسلامی و یا رژیم سلطنتی تبدیل ‌شود، بربادرفته می‌بینند. در برخی از شهرهای ایران از نمونه تهران نیز بارها بنرها و یا شعارهایی هم‌چون: “زن، زندگی، آزادی، اداره شورایی” و مانند آن بر دیوارها نقش بسته است. بدون تردید این شعارها نیز با گسترش و تعمیق اعتراضات سراسری بویژه با آغاز اعتصابات سراسری به سرعت تکثیر و فراگیر خواهند شد.

با بررسی وقایع ۵۰ روز گذشته و تحلیل مشخص از این ۵۰ روز  به این واقعیت می‌رسیم که این موج سر باز ایستادن ندارد. ممکن است در روزهایی اوج بگیرد و در روزهایی فروکش کند، اما شرایط جامعه دیگر به قبل از شهریور باز نخواهد گشت. تغییر ضرورت امروز جامعه است، حتا روزنامه‌های زبان بریده‌ی به اصطلاح اصلاح‌طلب نیز مجبور به اعتراف به آن شده‌اند. از آبان ۹۸ که جامعه در یک موقعیت انقلابی قرار گرفت تا امروز، هرگز مبارزات مردم تا این حد گسترش و سراسری نشده بود. چه از نظر شهرها، چه از نظر تعداد جمعیت و چه از نظر بخش‌هایی که به حمایت از اعتراضات برخاستند مانند پزشکان، وکلا و حتا استادان دانشگاه. در روزهای گذشته رژیم حتا به تجمع پزشکان حمله و ضمن مجروح کردن و دستگیری تعدادی از پزشکان، یک پزشک جراح را به قتل رساند، هم‌چنین اخباری از کشته شدن یک دندانپزشک منتشر شده است. بیش از ۱۰۰ تن از استادان دانشگاه تهران نیز با انتشار اطلاعیه‌ای به حضور نیروهای امنیتی و ضرب و شتم دانشجویان در محیط دانشگاه اعتراض کردند.

به‌رغم تهدیدهای مکرر از جمله تهدید حسن سلامی فرمانده سپاه جنایتکاران در روز ۷ آبان که “امروز روز پایان اغتشاشات است دیگر به خیابان نیایید”، حتا همان روز نیز پرچم انقلاب برافراشته ماند و توده‌ها در برخی از شهرها از جمله در مراسم خاکسپاری مهرشاد شهیدی‌نژاد در اراک به خیابان‌ها آمده و با روشن کردن آتش و سر دادن شعار به حکومت فهماندند که راه برگشتی وجود ندارد. رژیم که می‌خواست با کشتن مردم در شاهچراغ و به این بهانه سرکوب را تشدید و اعتراضات را خاموش کند، و این را به طور ناشیانه‌ای از زبان مقامات درجه اول خود هم‌چون رئیسی و قالیباف بیان کرد، هیچ نصیبی از اقدام جنایتکارانه خود نبرد. مردم پس از این واقعه، خیلی روشن با شعارهایی با این مضمون که “خامنه‌ای خود رئیس داعش است”، “بسیجی و سپاهی، داعش ما شمایید” و یا “خامنه‌ای عامل جنایت شاهچراغ است”، نقش حکومت اسلامی در این جنایت وحشیانه را افشا و بر ادامه مبارزات خود تاکید کردند.

رژیم از فردای مراسم دولتی۷ آبان به بهانه‌ی تشییع کشته شدگان شاهچراغ (و حتا همان روز)، حمله وسیع و گسترده‌ای را به برخی از مراکز از جمله دانشگاه‌ها آغاز کرد، اما تشدید سرکوب نیز نتوانست صدای دانشجویان را خفه کند و برعکس اعتصابات دانشجویی گسترش یافت. حتا دانش‌آموزان نیز به اعتراضات خود ادامه دادند. بویژه سه‌شنبه خیابان‌های چندین شهر شاهد حضور خیابانی دانش‌آموزان بودند. روز چهارشنبه ۱۱ آبان بویژه در مراسم بزرگداشت حنانه کیا در نوشهر، مردم با حضور وسیع در خیابان به جنگ و گریز با ماموران رژیم پرداختند.

روز ۵ شنبه مراسم چهلم و به عبارتی دیگر بزرگداشت یاد تنی چند از جان فشاندگان در قزوین، رشت، انزلی، فولاد شهر، آمل، اسلام‌آباد غرب، کرج و اراک برگزار شد که جمعیت بسیار قابل توجهی در تمامی این مراسم‌ها شرکت داشتند و شعارهایی علیه کلیت نظم حاکم سر دادند. بویژه در مراسم یادبود حدیث نجفی در کرج و مهرشاد شهیدی‌نژاد در اراک جمعیت بسیار زیادی حاضر بودند. در کرج و در مسیر بهشت سکینه براساس تصاویر منتشره از پل حصارک، مردم با شعارهایی علیه جمهوری اسلامی دست به تظاهرات زدند. تعداد جمعیت حاضر به‌گونه‌ای بود که حضور مردم سقز و دیگر شهرهای کردستان در مراسم چهلم ژینا را تداعی کرد. در همان شب در تعدادی از شهرها از جمله سنندج، کامیاران، مهاباد، مریوان، سقز، بانه، تبریز، شیراز، اصفهان، کرج، اهواز، فسا، قزوین، آبیک، فولاد شهر، رشت، لاهیجان و تعدادی از محلات تهران درگیری‌های گسترده‌ای بین مردم و سپاه جنایتکاران رخ داد که حداقل دو نفر در کرج که نام یکی از آن‌ها نیما نوری ۱۷ ساله بود، یک نفر در فولاد شهر و یک نوجوان ۱۶ ساله به نام عرفان زمانی در لاهیجان کشته شدند. در این روز مردم مبارز کرج یک کیوسک استقرار نیروهای پلیس و یک ماشین پلیس را به آتش کشیدند و با به دام انداختن یک ماشین پلیس، مزدوران مسلح حاضر در ماشین را گوشمالی دادند.

روز جمعه نیز اعتراضات ادامه یافت از جمله در بسیاری از شهرهای بلوچستان مردم با شعارهایی هم‌چون “مرگ بر خامنه‌ای” به خیابان‌ها آمدند. در شهر خاش رژیم جمعه سیاه دیگری را با کشتن ۱۶ معترض رقم زد و بسیاری نیز مجروح شدند. در دیگر شهرهای بلوچستان به‌ویژه در زاهدان و سراوان نیز درگیری‌های خیابانی شدیدی بین مردمی بی سلاح با دشمن مسلح رخ داد که هنوز از تعداد کشته‌ها در این شهرها اخباری منتشر نشده است. در این روز از جمله در شهرهای رامسر به مناسبت بزرگداشت یاد مائده جوانفر و در پیرانشهر در بزرگداشت یاد صمد برگی‌نیا تجمعاتی شکل گرفت. در این روز هم‌چنین در برخی از شهرهای دیگر نیز اعتراضات خیابانی شکل گرفت از جمله در برخی از محلات تهران هم‌چون جوادیه و اکباتان و شهرهای بندر لنگه، بوشهر، بندرعباس و خلخال.

این اعتراضات در حالی شکل گرفت ‌که در پی نمایش دولتی و بسیار کم رونق ۱۳ آبان، سپاه پاسداران بار دیگر بیانیه‌ای مبنی بر پایان اعتراضات مردمی صادر کرد. این سومین بار بود که حکومت پایان اعتراضات را اعلام کرده بود اما مردم در روزهای جمعه و شنبه و یک‌شنبه با ادامه‌ی اعتراضات غرورآفرین خود جواب روشنی به حکومت دادند.

یک ویژگی مهم این موج عظیم مبارزاتی، گسترش دیگر اشکال اعتراضی از جمله حمله با کوکتل مولوتف به مراکز نظامی و حوزه‌های علمیه، شعار نویسی، پخش تراکت و آویزان کردن بنر است. روزی نیست که خبر یا فیلمی از حمله با کوکتل مولوتف به چندین مرکزبسیج و یا دفاتر امام جمعه‌ها، حوزه‌های علمیه و غیره منتشر نشود. هم‌چنین به رغم استفاده رژیم از سلاح‌های جنگی و انواع دیگر ابزارهای سرکوب، مقاومت تحسین‌برانگیز مردم و حتا فراری دادن نیروهای سرکوب دیدنی‌ست. همان مردم بی‌سلاح بارها ماشین‌ و موتور نیروهای سرکوب و یا مراکز دولتی را در آتش خشم خود سوزاندند.

این خشم مهارشدنی نیست، اما یک مساله بسیار مهم این است که اعتراضات باید از اشکال کنونی فراتر رفته و اعتصاب سیاسی عمومی شکل بگیرد. شعار “اتحاد، اعتصاب، انقلاب” یکی از شعارهایی‌ست که از جمله در بنرها و یا بر روی دیوارها می‌توان مشاهده کرد. شعاری که یک ضرورت مهم این مرحله را به‌ روشنی بازتاب می‌دهد.

در شرایط کنونی باید به‌ویژه بر روی اعتصاب سیاسی سراسری تبلیغ و برای سازماندهی آن اقدام کرد. این یک وظیفه بسیار مهم است. هم اکنون بسیاری از دانشجویان در اعتصاب بسر می‌برند. دانش‌آموزان نیز گاه دست به اعتصاب می‌زنند. امروز زمینه برای شکل‌گیری اعتصاب سیاسی سراسری آماده است و آمادگی ذهنی توده‌ها نیز برای این اقدام عملی رو به رشد است. در این مرحله از مبارزات توده‌ها، با توجه به ادامه اعتراضات خیابانی و دیگر اشکال مبارزاتی، باید بر روی اعتصاب سیاسی سراسری تمرکز کرد.

اعتصاب سیاسی سراسری از چند جهت حیاتی است. اول این‌که با اعتصاب سیاسی سراسری میلیون‌ها انسان به‌طور عملی وارد مبارزه می‌شوند. دوم این‌که طبقه کارگر با دست زدن به اعتصاب سیاسی در قامت یک طبقه وارد مبارزه می‌شود. سوم این‌که با شکل‌گیری اعتصاب سیاسی سراسری، کمیته‌های اعتصاب نیز فراگیر می‌شوند و این کمیته‌ها هستند که در مرحله بعد می‌توانند به‌عنوان شوراها  به عنوان ارگان اعمال قدرت کارگران و زحمتکشان، حاکمیت را در دستان قدرتمند خود بگیرند. و بالاخره اعتصاب عمومی سیاسی هم‌چنین فرایند تدارکات سیاسی برای قیام مسلحانه را به اتمام خواهد رساند و شرایط را برای روی‌آوری به قیام مسلحانه و سرنگونی جمهوری اسلامی تسریع می‌بخشد. اگرچه از هم اکنون باید بدنبال تدارک نظامی قیام بود و باید تاکید کرد نطفه‌های درک ضرورت تدارک نظامی قیام را هم‌اکنون نیز در میان توده‌ها می‌توان مشاهده کرد، هم در اشکال مبارزاتی‌ که امروز رایج شده و هم در نوع سازماندهی‌شان.

زمان را نباید از دست داد. در آستانه انقلاب قرار داریم. باید با تمام قوا برای پیروزی انقلاب و برقراری حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان وارد میدان شد.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۹۹۵  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.