فاشیست‌های حاکم، جمعه خونین زاهدان را رقم زدند

براساس آماری که تاکنون منتشر شده است، در جمعه خونین زاهدان ۹۴ نفر در اثر شلیک بی‌محابای دژخیمان جمهوری اسلامی به مردم ستم‌دیده بلوچ کشته و بیش از ۳۰۰ نفر زخمی شدند. اغلب جان‌باختگان و زخمی‌های جمعه خونین زاهدان تنها در طول یک ساعت مورد اصابت گلوله‌های دژخیمان حکومت اسلامی قرار گرفتند. جنایتی که سازمان عفو بین‌الملل آن را “مرگبارترین روز اعتراضات سه هفته اخیر” خواند.

اشکان پویان پزشک متخصص اعصاب و ستون فقرات در زاهدان در صفحه اینستاگرام خود در رابطه با این جنایت نوشت: “معترضان بلوچ از پشت سر مورد هدف قرار گرفتند و بیشتر گلوله ها مربوط به این ناحیه‌ها است… به بچه سیزده ساله گلوله زدید، شرم نکردید؟! شما حروم لقمه‌ترین سفاک‌های تاریخین”. او پس از نوشتن روایت خود از این جنایت، توسط مزدوران جمهوری اسلامی ربوده شد و هنوز هیچ خبری از وی در دست نیست.

تعداد مجروحان آن‌چنان زیاد و امکانات آن‌چنان کم بود که به گفته‌ی یکی از کارکنان بیمارستان بوعلی زاهدان پزشکان در روزهای جمعه و شنبه ۸ و ۹ مهرماه مجبور شدند اولویت عمل جراحی را به مجروحانی بدهند که احتمال زنده ماندن‌شان بیشتر بود. بیمارستان‌ها بویژه در روزهای اول با کمبود خون برای مجروحان این جنایت وحشیانه مواجه بودند.

کشتار مردم زاهدان بی‌شباهت به کشتار نیزار ماهشهر در قیام آبان ۹۸ نیست. در این کشتار بی‌رحمانه که ریشه در ماهیت نظم سرمایه‌داری حاکم دارد، چندین کودک نیز جان خود را از دست دادند. میرشکار کودک ۲ ساله، جابر شیروزهی ۱۲ ساله، جواد پوشه ۱۲ ساله، سیدیس کشانی ۱۴ ساله، سامر هاشم زهی ‍۱۶ ساله، امید سارانی ۱۳ ساله، امید صفرزهی ۱۷ ساله و محمداقبال نائب‌زهی ۱۶ ساله از جمله کشته‌شدگان جمعه خونین زاهدان هستند.

با توجه به این که در منطقه شیرآباد زاهدان بسیاری فاقد شناسنامه هستند و تعدادی از کشته‌شدگان ساکن این منطقه بودند، گفته می‌شود تعداد کسانی که چنین وحشیانه توسط جانیان جمهوری اسلامی به قتل رسیدند بیشتر از رقم اعلام شده است، از جمله کودکانی که مظلومانه در خون خود غلطیدند.

براساس اخباری که منتشر گردیده است، به یکی از نوجوانان در هنگام بازجویی گفته شده بود: “تو که شناسنامه نداری… الان همین‌جا مثل سگ بکُشمت مگه آدمی که حساب بشی”. هم‌چنین بازجوی دیگری به یکی از بازداشت‌شدگان چابهار گفته بود: “مگه تو ایرانی حساب می‌شی که خودت رو قاطی کردی؟ برو خدا رو شکر کن که یارانه رو صدقه‌سری آقا می‌گیری”.

در پی جنایت وحشیانه رژیم، مردم زاهدان، بویژه جوانان در سراسر شهر به خیابان‌ها آمده و با نیروهای مسلح رژیم درگیر شدند. در جریان این درگیری‌ها مردم ضمن به آتش کشیدن لاستیک خودرو به منظور مسدود کردن مسیر سرکوبگران، پایگاه بسیج در تقاطع بعثت، و کلانتری‌های ۱۶ و شیرآباد و خودروهای سرکوبگران را به آتش کشیدند. از سوی دیگر مزدوران جمهوری اسلامی در بسیج کریم‌آباد با فرماندهی مزدوری به نام محمد شاهوزهی، به تلافی مغازه‌های متعلق به مردم بلوچ در چهارراه رسولی از جمله دو پاساژ رویال و گلستان را به آتش کشیدند. یک مدرسه کودکان بلوچ در منطقه شیرآباد نیز توسط این جانیان به آتش کشیده شد.

در پی این جنایت، شهر زاهدان یکپارچه در اعتصاب فرو رفت و دیگر شهرهای استان نیز به حمایت از مردم زاهدان برخاستند که رژیم در آن شهرها نیز به روی مردم آتش گشود. از جمله در میرجاوه تعدادی از معترضان در اثر شلیک گلوله مزدوران جمهوری اسلامی مجروح شدند.

پیش از جمعه خونین زاهدان، بسیاری از شهرهای استان به قیام توده‌های ستم‌دیده‌ی ایران علیه جمهوری اسلامی پیوسته بودند. مرگ فجیع مهسا امینی و تجاوز سرهنگ جنایتکار جمهوری اسلامی در چابهار به یک دختر ۱۵ ساله در هم آمیخت و خشم مردم ستم‌دیده بلوچ را علیه رژیم برافروخت.

در تاریخ ۱۰ شهریور، یک دختر ۱۵ ساله به نام ماهو بلوچ از اهالی یکی از روستاهای چابهار در حین “بازجویی” توسط ابراهیم کوچکزایی فرمانده نیروی انتظامی چابهار مورد تجاوز قرار گرفت. جمهوری اسلامی در ابتدا تلاش کرد تا مانع پخش این خبر شود، اما با اطلاع‌رسانی خانواده و فعالین منطقه، خشم مردم ستم‌دیده‌ی بلوچ برافروخته شد. با آغاز اعتراضات به مرگ مهسا (ژینا) امینی که از سقز و سنندج در روز ۲۶ شهریور آغاز گردید و به سرعت تمام ایران را درنوردید، مردم بلوچ نیز به خیابان آمدند و خشم در گلو مانده‌ی خود را فریاد زدند.

روز چهارشنبه ۳۰ شهریور مردم زاهدان در برخی از محلات دست به تجمع اعتراضی زدند که بیش از ۳۰ نفر دستگیر شدند. رژیم اغلب دستگیرشدگان را فردای آن روز با این امید که اعتراضات در بلوچستان فراگیر نشود آزاد کرد. اما روز ۳۱ شهریور بار دیگر زاهدان شاهد اعتراض مردم ستم‌دیده‌ی شهر بود. در این روز خیابان‌های دانشگاه، بزرگمهر و تقاطع بزرگمهر و بلوار معلم به صحنه‌ی اعتراض علیه رژیم ستم و جنایت تبدیل شدند. در این روز باز تعدادی از جمله زنان و دختران معترض به وضع موجود دستگیر شدند که این‌بار تنها ۱۴ تن از آن‌ها با تهدید و ضرب و شتم و گرفتن تعهد، در فردای آن روز آزاد شدند.

شنبه دوم مهرماه تجمع ستم‌دیدگان بلوچ در میدان کوثر (بازار مشترک) با یورش نیروهای یگان ویژه به خشونت کشیده شد. معترضان در این روز با شعارهای‌شان، با قیام مردم ایران علیه جمهوری اسلامی اعلام همراهی و همدلی کردند.

سوم مهرماه اعتراضات اوج گرفت. نه تنها در زاهدان بلکه در دیگر شهرهای استان از جمله سراوان بین مردم و نیروهای سرکوب رژیم درگیری شکل گرفت. در شیرآباد زاهدان جوانان اقدام به بستن جاده کردند. در همین روز اینترنت در بلوچستان کاملا قطع شد.

در حالی که در جریان اعتراضات دی‌ماه ۹۶ و قیام آبان ۹۸، در بلوچستان به دلیل جو امنیتی و سرکوب وحشیانه و جنایات بی‌شمار حکومت علیه مردم بلوچ، اعتراضات توده‌ای پا نگرفت، این‌بار اما از همان ابتدا اعتراضات در بلوچستان آغاز شد. یکی از موضوعاتی که در شروع سریع این اعتراضات در بلوچستان نقش داشت، ماجرای تجاوز جنایتکارانه سرهنگ نیروی انتظامی به دختر ۱۵ ساله بلوچ بود. از زمان انتشار این خبر جمهوری اسلامی تلاش کرد تا سروصدای این تجاوز جنایت‌کارانه را با روش‌های گوناگون از جمله تهدید و تطمیع خانواده قربانی این جنایت بخواباند، همان‌طور که پیش از این در ماجرای تجاوز به تعدادی از دختران ایرانشهر در سال ۹۷ این کار را کرده بود و همان‌طور که در تمامی این سال‌ها هرگز گوشی برای شنیدن صدای مردم ستم‌دیده‌ی بلوچ از این همه ظلم و ستم نداشت. اما این بار با خروش سراسری مردم ایران، این موضوع دیگر قابل پوشاندن نبود.

به همین دلیل دوشنبه ۲۸ شهریور و در حالی‌که ۱۸ روز از این جنایت همراه با بی‌اعتنایی حکومت به آن گذشته بود، یک گروه از تهران عازم چابهار شدند و همراه با برخی از “ریش‌سفیدان” منطقه به منزل ماهو بلوچ رفته و سعی کردند خانواده وی را با روش‌های گوناگون مانند “مصلحت نظام و منطقه” وادار به سکوت کنند. اما این حیله مکاران مثمرثمر نشد. بعد از این واقعه در روز ۳۰ شهریور سه تن از بستگان ماهو بلوچ توسط نیروهای امنیتی و به منظور ترساندن خانواده، دستگیر و در واقع به گروگان گرفته شدند که تاکنون تنها یکی از آن‌ها آزاد شده است.

در پی این وقایع، عبدالغفار نقشبندی امام جمعه موقت راسک در روز سوم مهرماه با صدور بیانیه‌ای ضمن تایید تجاوز سرهنگ نیروی انتظامی خواستار محاکمه علنی وی شد. وی با اشاره به دیدار خود با خانواده ماهو بلوچ نوشت: “«صدای دردناک و بغض ترکیده خواهر کوچک مظلومم را از نزدیک شنیدم و از شدت جنایت صورت گرفته نفس در سینه‌ام حبس گردید”.

فردای آن روز خانواده ماهو برای پیگیری شکایت به زاهدان رفتند اما ماموران سرکوب رژیم با تهدید خانواده به جای پیگیری شکایت، از آن‌ها خواستند تا بیانیه عبدالغفار نقشبندی را تکذیب کنند. همان روز اطلاعیه‌ای برای تجمع در روز ۵ مهرماه در “بلّوک بازار” چابهار به‌منظور دادخواهی دختر بلوچ منتشر گردید.

تجمع مردم چابهار اما با یورش نیروهای سرکوب رژیم همراه شد. مردمی که برای اعتراض به تجاوز جنایتکارانه سرهنگ نیروی انتظامی گرد آمده بودند، مورد تهاجم نیروی انتظامی و دیگر دستگاه‌های سرکوب جمهوری اسلامی قرار گرفتند. شلیک مستقیم گلوله توسط نیروهای سرکوب به  سمت مردم، باعث شد درگیری به سراسر شهر گسترش یابد و مردم ستم‌دیده‌ی بلوچ با شعله‌های خشم خود آن‌چنان آتشی برپا کردند که مزدوران رژیم مجبور به فرار شدند.

در این روز هم‌چنین تعدادی دستگیر و مجروح شدند که تاکنون نام ۶ دختر نوجوان دربند منتشر شده است. حضور دختران جوان و نوجوان در این روز کاملا محسوس بود. زنان و دختران ستم‌دیده‌ی بلوچ فریاد می‌زدند : “تجاوز، جنایت، لعنت به این ولایت”.

در همین روز مردم در شهر سَرباز نیز دست به تجمع زدند و دانشجویان دانشگاه زاهدان با صدور اطلاعیه‌ای با حمایت از خواست‌های معترضان، و در اعتراض به بازداشت آن‌ها اعلام اعتصاب کردند. هم‌چنین دانشجویان دانشکده دریانوردی و علوم دریایی چابهار و شعب دانشگاه آزاد در استان نیز به همراهی با معترضان برخاستند.

در روزهای بعد اعتراضات در شهرهای گوناگون استان از جمله ایرانشهر، میرجاوه و سَرباز ادامه یافت تا این‌که در روز جمعه ۸ مهر هم‌چنان که در بالا آمد، حکومت اسلامی دست به جنایتی بزرگ زد و این‌گونه جمعه ۸ مهر، جمعه خونین زاهدان شد، جمعه‌ای که فراموش نمی‌شود و نباید فراموش کرد. بعد از آن روز خونین، اعتراضات در بلوچستان در اشکال تظاهرات و اعتصاب از جمله اعتصاب کسبه در زاهدان ادامه یافت و رژیم نیز سیاست جنایتکارانه‌ی خود علیه مردم ستم‌دیده‌ی بلوچ را ادامه داد. برای نمونه ۸ تن از تظاهرکنندگان را که در اثر تیراندازی مزدوران رژیم در میرجاوه مجروح شده بودند، با وجود آن‌که هنوز بهبودی کامل نیافته بودند، روز ۱۲ مهر دستگیر کرد.

جمهوری اسلامی هم‌چنین در مورد کشتار زاهدان مانند همیشه به دروغ‌گویی و جعل واقعیات توسل جست. اما جنایت آن‌چنان آشکار بود که حتا عبدالحمید امام جمعه اهل سنت و بسیار مرتجع و ترسوی زاهدان نیز به زبان آمد که “این برخورد با مردم عادی غیرمسلح خیلی وحشتناک بود. در کل دنیا برای پراکنده‌کردن افراد از گاز اشک‌آور، گلوله‌های پلاستیکی و ماشین‌های آب‌پاش استفاده می‌کنند، اما متاسفانه مردم ما را هدف تیر جنگی قرار دادند و در مدت کوتاهی ده‌ها نفر را کشته و زخمی کردند”. او این سخنان را در جلسه مشترک “سران طوایف بلوچ” و “نمایندگان مجلس اسلامی استان” که به دعوت وی برای بررسی این کشتار برگزار شده بود، عنوان کرد. جلسه‌ای که مانند همیشه هیچ خروجی عملی نداشت و هدف واقعی‌اش چیزی نبود جز فرونشاندن آتش خشم توده‌های جان به لب رسیده‌ی بلوچ با دادن وعده. چقدر مسخره است وقتی که خروجی جلسه این شد که تمام تقصیرها متوجه استاندار و برخی دیگر از مقامات استانی است و راه حل نیز در تغییر این آدم‌ها!!

از آن‌جایی که این جنایت، خشم نه فقط توده‌های ستم‌دیده‌ی بلوچ بلکه کل ایران را برافروخت، این خدمتگزار ارتجاع  که هم از طالبان حمایت کرد و هم از ابراهیم رئیسی در “انتخابات” ریاست‌جمهوری، برای آن‌که ته مانده اعتماد آن بخش از مردم بلوچ با اعتقادات مذهبی را به خود حفظ کند، مجبور به اعتراف به این جنایت حکومت شد، هر چند که تنها مقامات استانی حکومت را مسئول دانست و نه اصل نظام جمهوری اسلامی را. البته حرف‌های او حتا خریداری در میان حکومت که شمشیر را از رو برای توده‌های ستم‌دیده‌ی بلوچ بسته است، ندارد.

وقتی که وزیر کشور برای به‌اصطلاح بررسی موضوع به بلوچستان سفر کرد، همان ادعایی را تکرار کرد که از روز اول مقامات جمهوری اسلامی بیان کرده بودند. این فرمانده پیشین سپاه قدس پس از ورود به زاهدان گفت: “صحنه‌های بدی بود که حافظان نظم و امنیت کشور توسط عده‌ای اغتشاشگر مورد حمله واقع شدند”. قائم مقام وقیح اداره کل اطلاعات سیستان و بلوچستان نیز با “ادعا” خواندن تجاوز جنایتکارانه‌ی فرمانده انتظامی چابهار به یک دختربچه‌ی ۱۵ ساله، گفت: “تلاش کردند با سواستفاده از این موضوع احساسات جوانان را تحریک کنند و عده‌ای هم فریب بازی آن‌ها را خوردند”.

وقتی که فرمانده جنایتکار و متجاوز پلیس بدون ترس از مجازات به یک دختر خردسال تجاوز می‌کند، وقتی که مزدوران رژیم به سادگی مردم بلوچ را به خاک و خون می‌کشند و به دلیل کار خود حتا ترفیع مقام می‌گیرند، ماهیت رسوا و عمیفاً ضد دمکراتیک نظم حاکم را نشان می‌دهد. نظمی که در تمام این سال‌ها بدیهی‌ترین حقوق مردم بلوچ را پایمال کرده است، نظمی که برای پایدار ماندن احتیاج به مشتی لمپن آدم‌کشِ جیره‌خوار دارد و تا وقتی که این نظم دگرگون نشود این وضعیت ادامه خواهد داشت. مردم ستم‌دیده بلوچ حتا نسبت به سایر مناطق کشور بیشترین فقر و بیکاری دامن‌شان را گرفته است و جوانان‌شان برای لقمه‌ای نان مانند ماجرای کشتار سوختبران توسط سپاه پاسداران در اسفند ماه سال ۹۹ قتل‌عام می‌شوند.

در رابطه با جمعه خونین زاهدان نیز جمهوری اسلامی مانند همیشه به جای پذیرش مسئولیت خود در این جنایت، “گروه‌های تروریستی” را عامل این کار اعلام کرد و برای کشته شدگان خود مراسم گرفت، در حالی که مردم فقیر بلوچ کشته‌شدگان خود را بی‌صدا و با دلی پُر درد به‌خاک سپردند.

رژیم در همین مدت حتا از اعدام و کشتار سوختبران بلوچ دست نکشید. در هفته‌ای که گذشت حداقل ۴ بلوچ اعدام و دو سوختبر کشته شدند. هم‌چنین در درگیری‌های استان حداقل ۵ بلوچ دیگر کشته شدند. انتظار از جمهوری اسلامی برای رسیدگی به این جنایت انتظاری بیهوده است و کسانی که سعی می‌کنند این موضوع را به مردم القا کنند دشمنان مردم هستند.

ابن‌بار اما خروش مردم ستم دیده‌ی بلوچ با خروش دیگر مردمان ستم‌دیده‌ی ساکن ایران، با خروش زنان قهرمان، با خروش جوانان قهرمان، با خروش کارگران و زحمتکشان سایر مناطق کشور درآمیخته و جمهوری اسلامی دیگر نمی‌تواند شعله‌های خشم این مردم به تنگ آمده از ظلم و جور حاکم را خاموش کند.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۹۱  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.