پاتک جدید جناح رقیب خامنه‌ای

بحران‌های بزرگ سیاسی در درون هر جامعه‌ای همواره همراه با شکاف‌های عمیق در درون طبقه حاکم است. آنچه که به تصمیم خامنه‌ای به‌عنوان دیکتاتور رأس دولت استبدادی حاکم بر ایران برای کنار نهادن تمام گروه‌های رقیب از قدرت سیاسی و مهم‌ترین ارگان‌های تصمیم‌گیری و اجرائی جمهوری اسلامی و ایجاد یک قدرت متمرکز و ظاهراً یکدست انجامید، تلاش برای غلبه بر همین شکاف به‌منظور حل بحران بزرگی بود که از زمستان سال ۹۶ در ایران آغازشده بود. بااین‌وجود بحرانی که جامعه ایران درگیر آن است، بزرگ‌تر از آن بود که حل آن از عهده جمهور اسلامی ساخته باشد. بنابراین به‌رغم تمام تلاش جناح حاکم، شدیدترین سرکوب‌ها و وعده‌های کذائی لااقل برای بهبود وضعت معیشتی توده‌های کارگر و  زحمتکش، معضل همچنان لاینحل ماند و بحران عمیق‌تر شد. از همین رو، پوشیده نبود گروه‌‌های رقیبی که عجالتاً عقب‌نشینی کرده بودند و منافع کوتاه مدت خود را فدای منافع دراز‌مدت کرده بودند، با شکست جناح وابسته به خامنه‌ای بار دیگر سر بلند کنند و نزاع در شکل علنی آن از سر گرفته شود.

با آشکار شدن شکست سیاست‌های رئیسی و وعده‌های توخالی وی، گروه‌های رقیب  وابسته به جناح موسوم به اصلاح‌طلب، کارگزاران سازندگی  و  حزب اعتدال و توسعه که در یک سال گذشته تقریباً سکوت کرده بودند، بار دیگر با برگزاری جلسات مشترک، انتشار کتاب و مقالات و مصاحبه‌ها و گفتگو در سایت‌های اینترنتی و شبکه‌های اجتماعی اظهار وجود کردند، فعال‌شدند و پاتک خود را علیه جناح وابسته به خامنه‌ای از سر گرفتند.

این پاتک البته از قبل قابل پیش‌بینی بود. اما از آنجائی که کابینه حسن روحانی با چنان رسوائی و ورشکستگی صحنه را ترک کرده بود که به بی‌اعتبارترین کابینه‌های رژیم در میان عموم توده‌های مردم تبدیل‌شده بود، به‌رغم این‌که شورای نگهبان حتی سرشناس‌ترین آن‌ها را حتی از کانداتوری‌ انتخابات ریاست جمهوری هم محروم کرد، صدایی از آن‌ها درنیامد و نمی‌توانست درآید. اما آن‌ها که البته بهتر از هرکس دیگری درد‌های بی‌درمان نظام حاکم بر ایران را می‌شناسند و می‌دانستند که شکست رئیسی زودتر از روحانی برملا خواهد شد، منتظر ماندند تا با اولین شکست‌های رئیسی پاتک خود را آغاز کنند. بنابراین، کارنامه منفی رئیسی در همان نخستین سال زمامداری‌اش این فرصت را برای آن‌ها فراهم کرد که بکوشند نخست با بهره‌گیری از اوضاع وخیمی که وی به بار آورده، رسوایی برنامه‌ها و شکست سیاست‌های خود را توجیه کنند و  در همان حال جناح رقیب را زیر حملات خود قرار دهند.

در هفته گذشته سایت جماران که سردمدار آن حسن خمینی با طعنه به جناح رقیب می‌گوید “زندگی مردم را نمی‌توان با استخاره پیش برد ” و از همفکران خود می‌خواهد در برابر جناح رقیب “شجاعت به خرج” دهند، مبادرت به انتشار سه گفتگو و مصاحبه از حسن روحانی، جهانگیری معاون اول و محمد نهاوندیان معاون اقتصادی وی  از کتاب«بدون دود و آتش و خون» «گزارشی تحقیقی درباره اثرات تحریم‌ها بر اقتصاد ایران»  کرد که خلاصه‌ای از آن‌ها نیز در تمام روزنامه‌ها و سایت‌های این جناح انتشار یافت.

خلاصه گفتگو‌ها هم این است که در دوره نخست زمامداری روحانی اوضاع اقتصادی عالی و همه‌چیز گل‌وبلبل بود. کابینه روحانی رژیم را از تمام بحران‌ها نجات داده بود و اگر هم در دور دوم ریاست جمهوری‌اش بحران تمام سیستم را فراگرفت، نتیجه تحریم‌های ترامپ و خرابکاری گروه‌های وابسته به جناح خامنه‌ای بود که اکنون از آن‌ها به‌عنوان دشمن ملت و پیش برنده سیاست آمریکا و عوامل فساد، نام برده می‌شود.

جهانگیری در این مصاحبه می‌گوید:”دولت‌ها یا به کار‌های بزرگ می‌رسند یا به کار‌های کوچک. دولت آقای روحانی ترکیب هر دو بود. از این نظر باید این دولت را موفق ارزیابی کنیم.  … همان موقع که برخی آقایان با سیاه نمایی مشغول این بودند که برای خودشان هوادار جمع کنند، دولت تمام توانش را گذاشت که در جنگ اقتصادی دو کار مهم انجام دهد؛ مسئله اول اداره اقتصاد و مسئله دوم دور زدن تحریم‌ها بود.” اما «عده‌ای انگار تمام منافعشان به این گره‌خورده بود که با تندروی، خواسته‌های امریکا را در ایران پیاده کنند. این‌ها دشمن ملت ایران هستند.”

جهانگیری بعد هم البته سعی می‌کند با انکار این واقعیت که فساد ذاتی هر دولت استبدادی و به‌طور خاص دولت دینی حاکم بر ایران است، فساد فراگیر در جمهوری اسلامی  را صرفاً با مسئله تحریم‌ها مرتبط و به جناح رقیب محدود سازد و از آن طریق به یک افشاگری در مورد  فساد طرفداران خامنه‌ای و نفعی که آن‌ها از تحریم برده‌اند، بپردازد.

جهانگیری در این گفت‌وگو حاصل تحریم را فساد می‌داند و جناح خامنه‌ای را به‌عنوان مدافعان تحریم که از آن سود می‌برند موردحمله قرار می‌دهد و می‌گوید: “حجم تجارت ایران ۷۰ میلیارد دلار است. ۲۰ درصد این رقم در جیب کسانی می‌رود که در داخل کشور دنبال تحریم هستند. همین‌ها گروهی را در امارات بسیج می‌کنند که به ایران سرویس بدهند و درازای آن چندین برابر معمول مطالبه مالی کنند. گروه سومی در چین شرکت تأسیس می‌کنند و فقط قصدشان این است که مشتری ایرانی داشته باشند که در دوران تحریم، آن‌ها را سرکیسه کنند. مشخص است که کانال‌های ارتباطی آن‌ها کجاست؟ پشتوانه آن‌ها قدرت سیاسی در داخل ایران است. این‌ها با تحریم کاسبی می‌کنند. کاری هم به وضعیت مردم ندارند.” پوشیده نیست که قدرت سیاسی  بی‌صاحب نیست. وقتی که وی از قدرت سیاسی که پشتوانه دار و دسته فاسد است، صحبت می‌کند،  منظور کس دیگری جز خامنه‌ای، ارگان‌ها و باندهای وابسته به او نیست.

صحبت‌های جهانگیری را در مورد به‌اصطلاح فتوحات اقتصادی کابینه روحانی ، معاون اقتصادی کابینه پیشین رژیم با ارائه یک سری آمار، پیگیری می‌کند و می‌گوید: ” این‌ها دست‌آوردهای کمی نیست. به‌خصوص برای اقتصادی که سه سال قبل دچار بحران‌هایی مانند فساد، رشدهای منفی و تورم ۴۰ درصدی شده. دولت یازدهم با استفاده از تمام ظرفیت‌های منطقی، توانسته بود اقتصاد ایران را نه‌تنها نجات دهد که حتی به آستانه مطلوب برساند.”

پس به ادعای ایشان همه‌چیز تا پایان سال ۹۶ عالی بود و به خوبی پیش می‌رفت.  مشکل تنها آنجائی بروز کرد که ترامپ تحریم‌ها را برگرداند. البته گویا آن‌هم چنانچه جهانگیری گفت، این معضل هم به‌خوبی توسط کابینه روحانی حل شد. معاون اقتصادی کابینه روحانی در این مصاحبه همچنین  ابراز امیدواری می‌کند که “به‌زودی قید محرمانگی مصوبات جلسات شورای هماهنگی اقتصادی برداشته شود. آن‌وقت مردم می‌توانند ببیند که چه تصمیماتی در کشور گرفته شد که زندگی سخت‌تر نشود.” البته مردم ایران که با تمام وجود فشارهای اقتصادی سیاست نئولیبرال کابینه روحانی و فجایع ناشی از آن را تجربه کردند، به‌خوبی از تمام کارنامه رسوای این کابینه نیز مطلع‌اند و نیازی به برداشته شدن قید محرمانگی نیست.

اما برای نشان دادن بی‌اعتباری تمام این ادعاها در مورد اوضاع اقتصادی حتی در دوره چهار سال نخست زمامداری روحانی کافی است اشاره شود که تحریم‌های ترامپ از اواسط سال ۹۷ تدریجاً به مرحله اجرا درآمد، حال‌آنکه بزرگ‌ترین بحران جمهوری اسلامی پس از سال ۶۰ در زمستان سال ۹۶ با شورش بیکاران و گرسنگان در سراسر ایران آغاز گردید و همین بحران است که در ادامه خود به قیام آبان ماه سال ۹۸ انجامید. شالوده این بحران بزرگ نیز بحران اقتصادی ژرفی بود که نظم سرمایه‌داری با آن روبه‌رو شده است. بحرانی که تا به امروز همچنان ادامه دارد.

اما گفتگوی روحانی که گویا مربوط به آخرین جلسه کابینه است به چند نکته اشاره دارد. او تلاش می‌کند تحریم‌ها را علت بحران اقتصادی معرفی کند و بدون این‌که نامی از خامنه‌ای ببرد، او را مانع لغو تحریم‌ها  و از آن طریق حل بحران اقتصادی معرفی می‌کند. ازجمله اشاره می‌کند

“ما سه مقطع در میانه جنگ اقتصادی داشتیم که کار به سمت صلح می‌رفت. مقطع اول اروپایی‌ها با محوریت مکرون واسطه شدند. مقطع دوم میانجیگری ژاپن بود و مقطع سوم مربوط به سفر نیویورک است.” ا این‌که چرا اتفاقی رخ نداد و کار پیش نرفت، در مورد دو مقطع نخست، کلامی هم نمی‌گوید. اما از موضع‌گیری‌های خامنه‌ای در آن مقاطع هرکس می‌داند که وی مخالفت آشکار خود را ابراز داشته بود. روحانی در مورد سفر مهرماه ۹۸ به نیویورک، یک داستان‌سرائی دیگری دارد و می‌گوید همه سران و وزرای خارجه کشورهای عضو برجام آمده بودند که واسطه ملاقات وی و ترامپ شوند و مذاکرات مستقیم انجام بگیرد.

او می‌گوید: “اینجا واسطه‌گری رخ می‌داد که موضوع میان ایران و امریکا حل شود. همه‌چیز آماده مذاکرات مستقیم بود. طرف آمریکایی ابراز می‌کرد که ترامپ بی‌صبرانه علاقه‌مند به دیدار است. اما احساس کردم که یک جای کار به‌شدت لنگ می‌زند. ترامپ تأکید داشت که او باید خبر دیدار را اعلام کند و بعد دیدار انجام شود. برای من روشن بود که ترامپ بازیگر است. او آدم عادی نبود. هرلحظه بازی می‌کرد. یک هنرپیشه قابل بود. نگران بودم که خبر دیدار را منتشر کند و بعد بازی را به هم بزند.””ما می‌گفتیم که اول دیدار انجام شود و بعد خبرش منتشر شود و خلاصه کار به‌جایی رسید که گفتند دیدار انجام شود و وسط جلسه خبرش هم اعلام شود. اما پیش از جلسه بازهم تیم ما به گفتگو و مشورت مشغول شدند و درنهایت به این جمع‌بندی رسیدیم که با ترامپ امکان گفت‌وگوی برابر و صادقانه وجود ندارد. طرف‌های خارجی هم این را می‌دانستند.” این‌حرف‌ها هم یک داستان‌سرائی دیگر از نمونه دروغ‌پردازی‌های همیشگی او است. امروز هر بچه‌مدرسه‌ای هم می‌داند که در ایران مسائلی حتی کوچک‌تر از ملاقات و مذاکره با ترامپ در اختیار به‌اصطلاح رئیس‌جمهوری دولت استبدادی حاکم بر ایران  نیست و بدون اجازه خامنه‌ای او هرگز نمی‌توانست با ترامپ ملاقات کند. خامنه‌ای هم مخالف چنین ملاقات و مذاکره‌ای بود و روحانی جرئت چنین ملاقاتی را نداشت. بنابراین بازهم مستقیم نخواست بگوید که خامنه‌ای مخالف دیدار و حل نزاع بود و این دروغ‌ها را سرهم‌بندی می‌کند.

وی در این گفتگو اما برای تبرئه خود و جنایاتش همچنان به دروغ‌پردازی‌های گذشته خود بر سر ماجرای گران کردن بنزین نیز ادامه می‌دهد و فراتر می‌رود و اصلاً قیام مردم ایران را در آبان ۹۸، توطئه‌ جناح رقیب و مردم را آلت دست آن‌ها می‌نامد.

او می‌گوید: “قصد داشتیم بنزین و گازوئیل را در بازار بفروشیم و برای دولت تأمین مالی کنیم. اما بدون اینکه به مردم فشار مضاعف وارد شود. ما سه قوه در مورداجرای این طرح توافق کردیم، ولی وقتی زمان اجرا رسید، در کاسه ما گذاشتند.

برای سفر استانی به کرمانشاه رفته بودم. به من خبر دادند که خبرگزاری فارس اعلام کرده که آخر هفته قرار است بنزین گران شود. مردم به خیابان ریختند، صف تشکیل شد، پمپ‌بنزین آتش زدند. درحالی‌که در آن مقطع اصلاً قصد این کار را نداشتیم. بااین‌حال گفتم که برای چند ماه آینده را هم لغو کنید. هرروز یک داستان جدید پیش می‌آمد. غروب جمعه عده‌ای تصمیم گرفتند، دولت را زمین بزنند. بعدها افراد اصلی دستگیر شدند. بازجویی‌های آن‌ها موجود است که می‌گویند از چه کسانی دستور گرفته‌ بودند.”

اما هرکس می‌داند که از چندین ماه پیش از گران شدن بنزین، اخباری از قصد حکومت برای گران کردن بنزین به بیرون درز کرده بود. حسن روحانی، ابراهیم رئیسی و لاریجانی در جلسه سران سه قوه آن را تصویب کرده بودند و خامنه‌ای نیز بر آن مهر تأیید زده بود. بااین‌وجود کابینه روحانی مدام تکذیب می‌کرد.  حتی چند روز قبل از اجرای آن، وزیر نفت مسئله گرانی بنزین را انکار کرد. اما نیمه‌شب جمعه ۲۴ آبان ماه که مردم در خواب بودند، شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی ایران با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد:   به اطلاع عموم هم‌وطنان عزیز می‌رساند که بر اساس مصوبه شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران محترم سه قوه، از ساعت صفر روز ۲۴ ماه آبان سهمیه‌بندی بنزین برای تمام وسایل نقلیه بنزین‌فروش به ترتیب بیان‌شده در این اطلاعیه انجام می‌شود. قیمت هر لیتر بنزین سهمیه‌ای ۱۵۰۰ تومان و نرخ هر لیتر بنزین آزاد سه هزار تومان اعلام شد. با سه برابر شدن بهای بنزین خشم مردم ناراضی از سیاست‌های رژیم منفجر شد و به قیام آبان ماه ۹۸ انجامید. خامنه‌ای و سران قوای سه‌گانه رژیم با تمام ارگان‌ها و نهادهای سرکوب تحت امرشان لحظه‌ای در کشتار و قتل‌عام مردم درنگ نکردند و جنایتی را آفریدند که مردم ایران هرگز آن را فراموش نخواهد کرد. با این دروغ‌پردازی‌ها، روحانی  و کابینه‌اش تبرئه نخواهند شد.

اما هم‌زمان با انتشار این گفتگوها و مصاحبه‌ها، سران گروه‌های موسوم به اصلاح‌طلب نیز هر یک به بهانه‌ای سروکله‌شان پیدا شد تا آن‌ها نیز حمله به جناح رقیب را آغاز کنند.

عبدالله نوری از دارو دسته نزدیکان خمینی، نماینده او در سپاه پاسداران و وزیر کشور رفسنجانی و خاتمی جرئت نشان داده و برای نشان دادن ابراز همبستگی با تاج‌زاده که “به اتهام تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی”  در زندان به سر می‌برد، به منزل وی رفت و در آنجا اعلام کرد:

“من به سهم خود بار دیگر از مردم ایران به دلیل مشکلات اقتصادی و ناکارآمدی و شرایط سخت اجتماعی و فرهنگی که مردم در آن گرفتار هستند، عذرخواهی می‌کنم؛ چراکه قرار نبود نتیجه‌‌ی انقلاب سال ۱۳۵۷ باگذشت ۴۳ سال، مشکلات ریزودرشتی باشد که اکنون کشور و جامعه گرفتار آن شده‌اند.”

عجب!  گویا مردم ایران همه‌چیز را فراموش کرده‌اند و نمی‌دانند که همین گروه‌های موسوم به پیروان خط امام به سردستگی امثال عبدالله نوری بودند که با کشتار و سرکوب، از همان نخستین ماه‌های پس از قیام، یکسره  فاتحه انقلاب را خواندند و آنچه از پی شکست انقلاب و پیروزی ضدانقلاب به رهبری خمینی آمد، تمام فجایعی است که در طول چهل سال پس از آن رخ‌داده و حالا برای رقابت جناحی‌شان به همین سادگی می‌گویند معذرت می‌خواهیم از مشکلاتی که مردم گرفتار آن‌ها هستند. حتماً منظور ایشان از مشکلات هم تنها آن فجایعی است که در طول یک سال اخیر رخ‌داده است.

هم‌زمان، مجید انصاری عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و  دبیر اجرایی مجمع روحانیون مبارز هم اظهارنظر کرده که  امروزه قانون‌شکنی از طریق نهادها و افرادی صورت می‌گیرد که خودشان یا ضابط قانون هستند یا مجری قانون و مردم ما این روزها به دلیل قانون‌شکنی‌هایی که در عرصه اقتصاد و معیشت شده است در رنج و مشقت هستند. این هم از اظهار نظر یکی دیگر از سران گروه‌های موسوم به اصلاح‌طلب

. برای این‌که خاتمی هم در این پاتک جدیدی که آغازشده، مشارکت داشته باشد،  اعلام شد که فیاض زاهد از عناصر وابسته به گروه‌های اصلاح‌طلب دیداری با وی داشته که او هم گفته است نگران حال موسوی ، رهنورد و کروبی است و بر این عقیده است که حصر فاصله‌ها را بیشتر می‌کند، بنابراین باید در وضعیت محصوران تجدیدنظر کرد. ایشان مجدداً اعلام کردند “که کمترین هزینه برای تغییر وضعیت، اصلاح حکمرانی است.” حملات به کابینه رئیسی و در کل جناح وابسته به خامنه‌ای ادامه دارد.

اما گذشته از این‌که تعمیق روزافزون بحران سیاسی در ایران،  ضرورتاً تضاد این گروه‌ها را با جناح رقیب تشدید خواهد کرد، آن‌ها واقعاً چه تصوری از اوضاع دارند که بار دیگر فعال شده‌اند؟ آیا بر این پندارند که اوضاع به روال سال‌های گذشته است که این جناح می‌رود و آن جناح می‌آید و خود را برای آن آماده می‌کنند؟ آیا فکر می‌کنند که مردم ایران همان آدم‌های بی‌تجربه گذشته‌اند که می‌شود با چند شعار، وعده و ادعا آن‌ها را فریب داد؟ مستثنا از این‌که این دار و دسته‌ها چگونه فکر می‌کنند، باید گفت، دورانی که این یا آن‌ جناح می‌توانستند با وعده و فریب بر مردم حکومت کنند، از مدت‌ها پیش سپری‌شده است. چرا که اوضاع سیاسی جامعه ایران  تغییر کرده است. وضعیت جامعه امروز ایران به‌گونه‌ای است که دیگر مردم نه‌فقط هیچ اعتمادی به جناح‌های طبقه حاکم ندارند، بلکه اساساً خواهان سرنگونی تمام نظم موجود هستند و این واقعیت را از نیمه دوم دهه نود با مبارزات مستمرخود نشان داده‌اند. نکته مهم در این است که بحران سیاسی موجود به وضوح نشان داده است که مردم ایران دیگر نمی‌خواهند به شیوه گذشته زندگی کنند و طبقه حاکم نیز نمی‌تواند به روال  گذشته بر مردم حکومت کند هیچ‌یک از جناح‌های طبقه حاکم نه رسالت و نه توانی برای حل این بحران دارند. دیگر در ایران نه جایی برای اصول‌گرا وجود دار و نه “اصلاح‌طلب”.  این بحران ضرورتاً اختلافات درونی طبقه حاکم را تشدید و شکاف میان آن‌ها را عمیق‌تر خواهد کرد. این شکاف به تسریع سرنگونی نظم حاکم از طریق یک انقلاب یاری خواهد رساند.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۸۷  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.