جدال بزرگ زنان و شجاعتی که این روزها در جامعه تکثیر می شود

پیکار زنان علیه تبعیض و نابرابری و بی حقوقی اعمال شده بر آنان، کشاکشی به درازای عمر رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران است. جمهوری اسلامی از همان روزهای نخست به قدرت رسیدن، اعمال سیاست سرکوب و بی حقوقی مطلق زنان را در دستور کار خود قرار داد. تحمیل حجاب اجباری نقطه آغازی برای تحمیل دیگر نابرابری ها و تبعیضات جنسیتی رژیم علیه زنان بود که طی ۴۴ سال گذشته قدم به قدم و بی وقفه بر تمام شئونات زندگی آنان اعمال شده است. با این همه و به رغم بکارگیری سرکوب عریان، زنان اما سکوت نکردند، با ارعاب و تهدید راهی پستوی خانه ها نشدند. آنان، با هر تعرض و بی حقوقی تا حد امکان به مقابله برخاستند. سیاست های سرکوبگرانه جمهوری اسلامی را به چالش گرفتند. به اشکال مختلف در مقابل اراده هیات حاکمه برای تحمیل نابرابری و دیگر تبعیضات جنسیتی ایستادند و به آسانی تسلیم سیاست های تحمیلی رژیم نشدند.

این پیکار نابرابر از همان فردای حاکمیت جمهوری اسلامی شروع شد و در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ با عزمی پولادین در مخالفت با فرمان حجاب اجباری خمینی به چالش بزرگ و آشتی ناپذیز زنان با جمهوری اسلامی تبدیل شد. کشاکشی که به رغم فراز و فرودهای بسیار هرگز متوقف نشد، از حرکت و پویایی باز نایستاد و متناسب با شرایط جامعه به اشکال مختلف بروز کرد، بر تجربیات خود افزود و بر روند مبارزاتی خود غنا بخشید. جدال و مقاومتی که اکنون بیش از هر زمان دیگری در متن جامعه به طور علنی اعلام موجودیت کرده است. در یک سوی این کشاکش و جدال نابرابر، جمهوری اسلامی با همه دستگاه های سرکوب و تبلیغاتی اش ایستاده است تا بردگی زنان را استمرار بخشد و در سوی دیگر آن، زنانی ایستاده اند که این روزها برای برخورداری از حق آزادی انتخاب پوشش و گسستن تمامی زنجیرهای بردگی تنیده بر جسم و جان شان به طرز شگفت انگیزی قد بر کشیده اند.

از نیمه دوم تیر ماه ۱۴۰۱ که جمهوری اسلامی با سازماندهی “قرارگاه ۲۱ تیر”، اجرای طرح سوخته ” عفاف و حجاب” را در پیش گرفت، اذیت و آزار زنان به طرز فزاینده ای افزایش یافت. پیشبرد این سیاست سرکوبگرانه جمهوری اسلامی در این بازه زمانی، در ۲۰ تیرماه سال جاری با دستگری تعدادی از مادران دادخواه آبان ۹۸ آغاز شد. مادران دادخواهی که علاوه بر ایستادگی بر دادخواهی فرزندان جانباخته شان، هم اینک با مبارزات زنان برای تحقق حق آزادی انتخاب پوشش نیز همگام شده اند. همزمان با دستگیری مادران دادخواه، گشت زنی نیروهای ارشاد برای بازداشت و مقابله با زنان و دختران “بد حجاب” نیز شتاب گرفت. علاوه بر گشت ارشاد، زنان و مردان حزب اللهی نیز به پشتوانه نیروهای سرکوبگر رژیم در خیابان و اتوبوس و مترو با زنانی که به زعم آنان از پوشش شرعی برخوردار نیستند، درگیر می شوند و با زنگ زدن به نهادهای سرکوب رژیم، زمینه های تعرض و دستگیری آنان را فراهم می کنند.

آنچه اکنون تحت عنوان مبارزه با “بدحجابی” یا “بی حجابی” در سطح خیابان ها و متن جامعه جاریست، اعمال همان شیوه های سرکوبگرانه گذشته است که این روزها با حدت بیشتری بر سر زنان آوار شده است. سیاستی که طی ۴۴ سال گذشته مدام تکرار شده و هر بار هم در پی مقاومت قهرمانانه زنان به شکست و ناکامی رژیم منجر شده است. اینبار اما مقاومت زنان در نفی حجاب اجباری و تحقق مطالبه “حق آزادی انتخاب پوشش” در قد و قواره ای کاملا متفاوت با گذشته در جامعه شکل گرفته است. اینبار جمهوری اسلامی با زنان و دخترانی مواجه است که برای نه گفتن به “حجاب اجباری” آشکارا حجاب از سر بر می گیرند، در خیابان ها و معابر عمومی بدون روسری و بعضا بدون مانتو ظاهر می شوند، در مقابل گشت ارشاد می ایستند، بازداشت و زندان را به جان می خرند، تذکرات زنان و مردان حزب اللهی را نادیده می گیرند، از تهدیدهای امنیتی نمی هراسند و آشکارا بذر تهور و بی باکی را در زمین مبارزاتی زنان ایران می پاشند و بدین سان رویش شجاعت را در جای جای ایران تکثیر می کنند. تصاویری که طی روزهای گذشته در فضای مجازی دست به دست شده اند، جملگی گواه روشنی بر رویش شجاعت در زمین کارزار مبارزاتی زنان علیه تبعیض و بی حقوقی و نابرابری است که این روزها به طور سمبلیک در شعار “حجاب بی حجاب” تجلی یافته است.

در یکی از ویدئوهای پخش شده، تصاویری از جدال و بگومگوی لفظی یک زن چادری و همسرش با سه دختر جوان به اصطلاح “بی حجاب” به نمایش در آمده است. در این ویدئو بعد از اینکه دختران بی حجاب نسبت به دخالت “بی جای” زن چادری و همسرش واکنش نشان می دهند، زن چادری در مقابل دوربین با پلیس تماس می گیرد و “گزارش” واقعه و آدرس محل را به مامور آنسوی تلفن می دهد. آدرس اما غلط گفته می شود و دختر جوان “بی حجاب”، بدون ترس از آمدن پلیس، آدرس درست محل را به زن چادری اعلام می کند.

ماجرای “سپیده رَشنو” در درون اتوبوس شهری و ویدئوی پخش شده از صحنه های درگیری یک زن جوان چادری با زنان “بدحجاب” نشسته در اتوبوس، تصویر روشنتری از رویش مقاومت و شجاعت را در متن جامعه به نمایش می گذارد. در این ویدئو نشان داده می شود که یک زن جوان چادری حزب اللهی مشغول مجادله و بحث تند با برخی از زنان داخل اتوبوس است. زن چادری حزب‌اللهی تذکر حجاب داده است و بی توجهی به این تذکر، او را سخت بر آشوبانده است. در پی بروز خشم و برآشفتگی حاصل از این بی توجهی زنان به اصطلاح “بی حجاب” نسبت به تذکر حجاب، زن چادری با تهدید به بازداشت “سپیده رَشنو” که تذکر او را نادیده گرفته است، مشغول فیلمبرداری از او و دیگران می شود. در ادامه این تعرض وقیحانه زن حزب اللهی، مسافران به صورت جمعی به حمایت از “سپبده رَشنو” بر می آیند و زن آزارگر حزب اللهی را از اتوبوس بیرون می کنند. غروب همان روز(۲۵ تیر) اما خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران از بازداشت “سپیده رَشنو” خبر داد.

در کنار انبوه تصاویری که این روزها از مقاومت زنان و “کشف حجاب” آنان در خیابان و معابر عمومی به نمایش در آمده اند، ویدئوهای دلخراشی هم در شبکه های مجازی دست به دست می شوند که درندگی ماموران پلیس و گشت ارشاد را نشان می دهند. مامورانی که به دنبال اجرای طرح “عفاف و حجاب”، زنان و دختران به اصطلاح “بدحجاب” را با تعرض و خشونت تمام به درون وَن و ماشین پلیس پرت می کنند. در یکی از این ویدئوها، مادری مضطرب با قرار گرفتن در جلوی ماشین وَنِ گشت ارشاد به التماس فریاد می زند، “دخترم بیمار است”، او را نبرید. ماموران سرکوبگر جمهوری اسلامی اما بی توجه به وحشت فزاینده این مادر که نگران دختر بیمارش است، او را از جلوی وَن پس می زنند و دختر بیمارش را با خود می برند.

با این همه، آنچه این روزها در جامعه جاریست، تنها گوشه ای از کشمکش زنان با جمهوری اسلامی است که اکنون در نفی حجاب اجباری و برخورداری آنان از “حق آزادی انتخاب پوشش” تبلور یافته است. پوشیده نیست جدال واقعی زنان با دولت دینی حاکم بر ایران بسی فراتر از موضوع نفی حجاب اجباری است. جمهوری اسلامی طی ۴۴ سال گذشته، بی حقوقی مطلق زنان را در جامعه نهادینه کرده است. هیات حاکمه ایران با سرکوب عریان و وضع قوانین شرعی، نابرابری و تبعیضات جنسیتی را در جای جای شئونات زندگی زنان بسط داده است. زنان ایران در عمل به شهروندان درجه دومی تبدیل شده اند که بدون اجازه همسر یا پدر حتی حق مسافرت نیز ندارند. لذا، روشن است جدال بر سر نفی حجاب اجباری، تنها یک عرصه از مبارزه  پایان ناپذیر زنان ایران با جمهوری اسلامی است. جدال واقعی زنان همانا رهایی از ستم، بی حقوقی، نابرابری و تمامی تبعیضات جنسیتی تحمیل شده بر آنان از سوی رژیم جمهوری اسلامی است. تبعیضاتی که ریشه در ماهیت نظام دینی و سرمایه داری حاکم بر ایران دارد و طبیعتا این جدال و کشمکش تا سرنگونی جمهوری اسلامی متوقف نخواهد شد.

مبارزه و مقاومت زنان برای نفی حجاب اجباری و برخورداری از “حق آزادی انتخاب پوشش” که اکنون در جامعه جاریست، واکنش های متفاوتی را چه در درون حکومت و چه در بطن جامعه بر انگیخته است. جمهوری اسلامی وحشت زده از مبارزات زنان که مدام در حال گسترش است، تمامی دستگاه های سرکوب و تبلیغاتی خود را به راه انداخته است تا جلوی گسترش موج فزاینده تکثیر و تکثر شجاعت زنان در جامعه را بگیرد. پرونده سازی، اتهام زنی و بکارگیری الفاظ بسیار رکیک علیه زنانی که با شعار “حجاب بی حجاب” در خیابان ها و معابر عمومی روسری از سر بر می دارند، به شیوه رایج صدا و سیما، امامان جمعه و نهادهای سرکوب رژیم تبدیل شده اند. مبارزه زنان برای رهایی از پوشش اجباری، عملا رژیم را به استیصال و شکست کشانده است تا جاییکه تعدادی از روزنامه ها و خبرگزاری های حکومتی نظیر خبرگزاری فارس و روزنامه جمهوری اسلامی شکست رژیم را در راه اندازی گشت ارشاد به روشنی بازتاب داده اند. روزنامه “اصلاح طلب” سازندگی هم روز پنجشنبه ۲۹ تیر با نوشتن مطلبی تحت عنوان “طرح انتقادی”، بدون توجه به مطالبه زنان در برخورداری از حق آزادی انتخاب پوشش، صرفا خواهان توقف گشت ارشاد شده است.

با گسترش مبارزات زنان، علاوه بر آنکه رژیم به سراسیمگی افتاده است، گروه‌های موسوم به اصلاح طلب و دیگر نحله های فکری هم که همواره در مسیر بازدارنگی مبارزات زنان علیه پوشش اجباری، تبعیض و دیگر نابرابری های تحمیل شده بر زنان حرکت می کنند، اکنون با طرح این موضوع که مبارزات جاری زنان به “دو قطبی” رویارویی بخشی از زنان (زنان معترض به پوشش اجباری) با بخش دیگری از زنان(زنان محجبه معتقد به حجاب) تبدیل شده است، عملا در مسیر تخریب و بازدارنگی مبارزات کنونی زنان قلم فرسایی می کنند.

اینکه جدال کنونی زنان با جمهوری اسلامی به صورت “دو قطبی” در جامعه نمود پیدا کرده است، کمترین تردیدی در آن نیست. اما این دو قطبی، هرگز دو قطبی میان بخشی از “زنان” با “زنان” دیگر نیست. کشاندن این “دو قطبی” به رویارویی زنان به اصطلاح “بی حجاب” با زنان “محجبه” ترفند دیگری است که اصلاح طلبان ورشکسته حکومتی در مسیر بازدارندگی مبارزات زنان بدان متوسل شده اند. آنچه کاملا عیان است و باید بر آن تاکید داشت و برای گسترش آن نیز تلاش کرد، وجود “دو قطبی” شکل گرفته میان زنان و جمهوری اسلامی است. واقعیت این است که در یک سوی این دو قطبی، مجموعه زنان و مردانی قرار دارند که برای برخورداری از حق آزادی انتخاب پوشش، رفع نابرابری و تمامی تبعیضات جنسیتی اعمال شده بر زنان ایران مبارزه می کنند، و در سوی دیگر آن جمهوری اسلامی با همه نیروهای حزب اللهی و گشت ارشاد و دیگر نهادهای سرکوبگرش در استمرار بردگی زنان صف آرایی کرده اند. رایحه ربیعی، زن حزب اللهی چادری که با تذکر به رعایت حجاب در اتوبوس شهری بلوا به راه انداخت، با گاز گرفتن دست یک دختر به اصطلاح “بی حجاب”، آزارگری کرد و در نهایت با گرفتن فیلم و ارسال گزارش به نهادهای حکومتی موجبات بازداشت “سپیده رَشنو” را فراهم کرد، هرگز یک زن محجبه معمولی نیست که در بررسی این ماجرا بتوان از آن بر “دو قطبی” رویارویی بخشی از “زنان” با بخش دیگری از “زنان” جامعه تاکید کرد. رایحه ربیعی و همه زنان و مردان دیگری از جنس او که به پشتوانه نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی در خیابان و معابر عمومی در مقابله با زنان به اصطلاح “بدحجاب” یا “بی حجاب” قدرت نمایی می کنند، عملا بخشی از نیروی سرکوب رژیم جمهوری اسلامی هستند که منافع سیاسی و اقتصادی شان با بقا و ماندگاری این رژیم گره خورده است.

همزمان با تعمیق مبارزات زنان علیه تبعیض و ستم و نابرابری، خبر مخالفت ده ها هزار شهروند محجبه با شعار “من محجبه و مخالف گشت ارشاد هستم” نیز به طور وسیعی در شبکه های مجازی بازتاب یافته است. حرکتی که نمود دیگری از گسترش دو قطبی شدن جامعه میان زنان و جمهوری اسلامی است. مخالفت ده ها هزار نفر از زنان محجبه با “گشت ارشاد” اگرچه باعث خشم جمهوری اسلامی شده و امام جمعه کرج از آن به عنوان “قرآن بر سرِ نیزه کردن سپاه معاویه در جنگ صفین” یاد کرده است، اما این حرکت زنان محجبه اگر در همین سطح متوقف شود، نه تنها کمکی به مبارزات عملی زنان نخواهد کرد، بلکه در نفس خود حرکتی بازدارنده است که سطح مبارزات و مطالبات زنان را تا حد مقابله با “گشت ارشاد” تقلیل داده است. این حرکت سمبلیک زنان محجبه زمانی موثر خواهد بود که شعار آنان دست کم از محدوده صرفاً مخالفت با “گشت ارشاد” فراتر رفته و به مخالفت با حجاب اجباری، رفع تبعیضات جنسیتی علیه زنان  و به رسمیت شناختن “حق آزادی انتخاب پوشش” در جامعه تبدیل شود.

همه این تحولات جاری و گسترش رویش بذر شجاعت در کشتزار مبارزاتی زنان، نشان می دهد که جدال زنان با جمهوری اسلامی فراتر از مطالبه “حجاب بی حجاب” است. “حجاب بی حجاب” تنها یک عرصه از این پیکار بزرگ است. رویارویی زنان با جمهوری اسلامی برای حق آزادی انتخاب پوشش و رفع تمامی نابرابری و تبعیضات جنسیتی علیه زنان یک رویارویی جدی و ریشه ای است که تحقق آن با سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی پیوند خورده است.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۸۰  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.