بهار را به مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی پیوند دهیم

بهار در راه است و طبیعت برای نو شدن شتاب گرفته است. درختان شکوفه می دهند، گل ها سر از خاک بر می کشند، امید به نو شدن در پستوی خانه ها جان می گیرد، مبارزه با کهنگی آغاز می شود و پرندگان، “پرواز” را تا افق های دور بال می زنند. برای نیروهای سیاسی و فعالان اجتماعی اما بهار تنها یک جدال زود گذر برای مبارزه با کهنگی در طبیعت نیست. بهار می بایست برانگیزاننده مبارزه ای پیگیرتر، استوارتر و همه جانبه تر با بیدادگری و ستم، و به دور افکندن هر نوع کهنگی اجتماعی از تن جامعه نیز باشد. خاصه در جامعه تحت حاکمیت جمهوری اسلامی که عموم توده های مردم ایران بیش از چهار دهه است با کهنگی، خرافات، سرکوب، استبداد و بی حقوقی محض مواجه اند. جامعه ای که سال ها ست از ضربات شلاق جمود فکری و پوسیدگی قرون وسطایی جمهوری اسلامی زخمی و رنجور و خونین است. جامعه ای که کارگران و عموم توده های زحمتکش آن دیر زمانی است به فقر و گرسنگی کشانده شده اند، زنان در بی حقوقی محض بسر می برند، فعالان سیاسی در بند، نویسندگانی در حبس و انبوهی از نیروهای فعال اجتماعی گرفتار زندان و شکنجه اند. زندانیانی که اکنون، در این روزهای شکوفایی بهار، در این روزهای نوشدن طبیعت، در این  لحظه های سر بر کشیدن گل از خاک، بدور از خانه و خانواده، شلاق بر تن شان می نشیند و گروهی از آنان نیز روزشمار انفرادی خود را بر دیوار سلول های نمور خط می کشند.

زندانیانی که دیرگاهی است از تماشای خورشید محرومند، از شنیدن آواز پرندگان به دورند، پرواز پرندگان را نمی بینند، اما همچنان “پرواز” را به خاطر دارند و به رهایی عشق می ورزند. انسان های مبارزی که زندان و بند را نیز به میدان مبارزه برای غلبه بر جمهوری اسلامی تبدیل کرده اند.

براستی اینان کیانند که حتی از درون سلول های انفرادی نیز فریاد اعتراض بر می کشند، تن به ذلت و خواری نمی دهند، بی هراس از شکنجه و تبعید و آوارگی، این چنین بی محابا جمهوری اسلامی را در درون زندان به چالش گرفته اند.

پیش از همه باید از سپیده قُلیان فعال کارگری یاد کرد. خبرنگار- دانشجویی از سرزمین آفتاب و نخل، دختری از شهرستان شوش که به جرم حمایت و شرکت در مبارزات کارگران نیشکر هفت تبه دستگیر و پس از بازجویی و شکنجه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست “محمد مُقیسه”، به ۱۷ سال حبس تعزیری محکوم شد. سپیده قُلیان پس از محاکمه، به اتهام “اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی” به هفت سال، برای “عضویت در گروهک گام” به هفت سال، برای “فعالیت تبلیغی علیه نظام” به یک سال و نیم و در خصوص “نشر اکاذیب” نیز به دو سال و نیم محکوم شد؛ که به گفته وکیل او، تحمل ۷ سال زندان از ۱۷ سال حبس تعزیری برای او قطعی است.

سپیده قُلیان، سال های زندان و تبعید و آوارگی خود را از شوش به اوین، از اوین به فشافویه، از فشافویه به ماهشهر و از ماهشهر به اوین تجربه کرده است. بهتر است تجربه سال های تلخ زندان و آوارگی او را از زبان خودش بشنویم: “شکنجه، راهروهای دادگاه، سلول های انفرادی و مسیرهای طولانی تبعید از زندانی به زندانی دیگر، خلاصه ای از زندگی من در سال های اخیر است… رنج [زندان] بوشهر، حقیقت خالص بود و نمی توانستم این رنج را ببینم و در آن زیست کنم بی آنکه به هر طریقی از آن حرف نزنم… تن یک تبعیدی تکه تکه است و حالا از تهران تا اهواز و بوشهر تکه هایی از وجود من جا مانده است… در تبعید روزها طولانی تر بود. در تبعید استخوانم خُرد شد. آن ها هرگز نگذاشتند به موطنم سپیدار بازگردم. آن ها هرگز نگذاشتند با سپیدار یکی شوم”.

سپیده قُلیان در نامه ای که اخیرا از زندان اوین به بیرون فرستاده است، از روزهای تلخ تبعید سخن می گوید. از روزهایی که او را “عاشق” تر کرده است، حرف می زند، از سال های زندان سخن می گوید و اینکه همچنان “عاشق” است و “شور و رقص و آزادی” تمام وجود او را گرفته است. سپیده قُلیان از زندانیان زنی سخن می گوید که با آنان هم بند و هم سلول بوده است. از مریم حاجی حسینی می گوید که بیش از دو سال است در زندان است. از نیلوفر بیانی، کارمند سازمان ملل و دانشجویی دانشگاه کلمبیا حرف می زند که بیش از دو سال است در سلول انفرادی نگه داشته شده و دارد پنجمین سال حبسش را می گذراند. از سپیده کاشانی – فعال محیط زیست- سخن می گوید که به اتهام جاسوسی به شش سال زندان محکوم شده است. از ناهید تقوی، زندانی دو تابعیتی می گوید که “سودای عدالت و آزادی” در سر داشت و با سری سودایی از آلمان به ایران سفر کرد اما توسط اطلاعات سپاه دستگیر و سپس به ده سال و هشت ماه زندان محکوم شده است. از زهرا زهتاب چی، قدیمی ترین زندانی زن اوین حرف می زند، که اکنون ۹ سال از حکم ده سال زندان خود را گذرانده است. زندانی زنی که پدرش هم در  قتل عام تابستان ۶۷ اعدام شده است.

جمهوری اسلامی یکی از نادر رژیم های ارتجاعی و سرکوبگر است که مخوف ترین زندان ها را در اقصا نقاط کشور ایجاد کرده است. زندان هایی که اکنون مملو از زندانیان سیاسی و فعالان اجتماعی، خاصه زندانیان زن است. عالیه مطلب زاده، یاسمن آریایی، منیژه عرب شاهی، تهمینه مفیدی، صبا کُردافشاری، راحله احمدی و ده ها زندانی زن دیگر از جمله زنانی هستند که در سال های اخیر به جرم “کشف حجاب” و دفاع از حقوق زنان بازداشت و پس از بازجویی و آزار و اذیت فراوان، در بیدادگاه های جمهوری اسلامی محاکمه و اکنون دوران حبس خود را می گذرانند.

در میان انبوه زندانیان سیاسی زن، باید از زینب جلالیان، این قدیمی ترین زن زندانی سیاسی در ایران یاد کرد. زینب جلالیان در سال ۱۳۸۶ دستگیر و در بیدادگاه جمهوری اسلامی به اتهام محاربه ابتدا به اعدام و سپس به حبس ابد محکوم شد و اکنون پانزدهمین سال دوران حبس خود را در زندان سنندج می گذراند.

در جمهوری اسلامی فقط زنان نیستند که به جرم دفاع از آزادی و برابری، به جرم مبارزه علیه بی حقوقی مطلق زنان به زندان و حبس محکوم شده اند. در این هنگامه بهار، در این آستانه فرا رسیدن سال نو، باید از صدها زندانی گمنامی یاد کرد که روزهای زندان و بند را در گمنامی و بی خبری می گذرانند. این زندانیان گمنام، بخشی از انبوه دستگیرشدگانِ خیزش دی ماه ۹۶، اعتراضات تابستان ۹۷، قیام آبان ۹۸ و ماه های پس از آن هستند، که همچنان در گمنامی و بی خبری دوران حبس خود را می گذرانند. زندانیان ناشناخته ای که کمترین اطلاعی از آنان در دست نیست و خانواده هایشان در تنهایی خود رنج فرزندان زندانی شان را بر دوش می کشند.

مبارزه در زندان علیه ظلم و بیدادگری، علیه ستم و اجحافاتی که بازجویان و زندانبانان بر زندانیان تحمیل می کنند، بخشی از ویژگی های مبارزاتی زندانیان سیاسی در دوران حبس و زندان است. در این هنگامه بهار، جا دارد از زندانیانی یاد کنیم که در درون زندان نیز علیه بیداد و بی حقوقی اعتراض می کنند و زندان را به سنگر دیگری علیه بیداد و ستم تبدیل کرده اند. در روزهای بهمن و اسفند سال جاری، صدای اعتراض ۱۱ زندانی زن و مرد از درون زندان های مختلف جمهوری اسلامی به بیرون از زندان بازتاب یافته است. زندانیانی که به دلیل عدم رسیدگی به مطالباتشان دست به اعتصاب غذا زده اند.

زرتشت راغب احمدی( فعال مدنی و کارمند سابق آتش نشانی، محبوس در زندان اوین)، فریبا اسدی (زندانی سیاسی، محبوس در زندان قرچک ورامین)، آرشام رضایی(فعال مدنی، محبوس در زندان گوهردشت کرج)، محمد هوشنگی(بازداشتی زندان ارومیه)، علی موسی نژاد فرکوش( فعال اجتماعی، محبوس در زندان گوهردشت کرج)، ابراهیم صدیق همدانی(زندانی سیاسی، محبوس در زندان مریوان)، یوسف مهرداد( متهم به سب النبی، محبوس در زندان اراک) و شکیلا منفرد(زندانی سیاسی، محبوس در زندان قرچک ورامین) از جمله زندانیانی هستند که در دو ماهه بهمن و اسفند در اعتراض به بی حقوقی و عدم پاسخگویی به مطالبات شان، دست به  اعتصاب غذا زده اند.

در میان انبوه زندانیان سیاسی محبوس در زندان های جمهوری اسلامی، نویسندگان و دانشجویان و معلمان زندانی را نیز نباید از یاد برد. معلمان و دانشجویان و نویسندگانی که در این روزهای بهارانه و فرا رسیدن سال نو، شلاقِ بازجویی و حبس دستگاه های اطلاعاتی و قضایی جمهوری اسلامی بر گرده آنان هم نشسته است.

بکتاش آبتین، کیوان باژن، رضا خندان مهابادی و آرش گنجی از جمله اعضای کانون نویسندگان ایران هستند که در سال های اخیر به اتهامات واهی توسط نیروهای امنیتی رژیم دستگیر و سپس هر کدام به ۳ تا ۶ سال حبس محکوم شدند. از این چهار تن، بکتاش آبتین در زندان به کرونا مبتلا شد و بر اثر اخلال عامدانه ی ماموران حکومت در روند درمان و انتقال او به بیمارستان، روز ۱۸ دی ماه ۱۴۰۰ به قتل رسید. کیوان باژن، رضا خندان مهابادی و آرش گنجی اما همچنان دوران محکومیت خود را در زندان می گذرانند.

از میان دانشجویان زندانی، امیر حسین مرادی و علی یونسی دو دانشجوی نخبه و المپیادی دانشگاه شریف هستند که در اردیبهشت ۱۳۹۹ توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند. این دو دانشجو، از آن زمان تا کنون بدون محاکمه در زندان بسر می برند. از معلمان زندانی نیز نباید غافل بود. اسماعیل عبدی از جمله معلمان مبارزی است که سال ها پیش دستگیر شده و همچنان در زندان است. علاوه بر معلمان زندانی، ده ها معلم دیگر از اعضای تشکل های صنفی فرهنگیان ایران نیز هستند که در این روزهای بهارانه، روز شمار فراخوان به دادگاه را انتظار می کشند. عزیز قاسم زاده، سخنگوی کانون صنفی فرهنگیان گیلان از جمله معلمانی است که روز شنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ برای محاکمه به دادگاه رودسر فراخوانده شد. هم اینک ده ها معلم دیگر نیز هستند که در این روزهای بهارانه به انتظار روز دادگاه و روز شمار محاکمه خود نشسته اند.

بیش از چهار دهه است که قصه پُر درد زندان و زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی ادامه دارد. با فرا رسیدن هر بهار، دلتنگی زندانیان و بی قراری خانواده های شان بیشتر و بیشتر می شود. اگرچه سرکوب و شکنجه و قصه پُر درد زندان های جمهوری اسلامی همچنان بر سر زندانیان و خانواده های آنان آوار است، اما بی تردید این قصه پُر درد به پایان خواهد رسید. جنبش دادخواهی و خواست آزادی زندانیان سیاسی اکنون شکوفاتر از پیش شده است. محاکمه حمید نوری در استکهلم سوئد، تبلوری از دادخواهی پیگیرانه مادران خاوران است که اکنون صدایش در جهان پیچیده است.

در این روزهای بهارانه، در این روزهای فرا رسیدن سال نو، در این روزهای چیرگی تازگی بر کهنگی، چه زیبا است همه با هم، بهار را به آزادی زندانیان پیوند زنیم و با شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد، پیگیرتر از پیش برای آزادی آنان مبارزه کنیم. با این همه نباید فراموش کرد که مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، هرگز جدا از مبارزه برای سرنگونی انقلابی تمامیت جمهوری اسلامی نیست. در این روزهای بهارانه، با امید به سرنگونی جمهوری اسلامی و آزادی همه زندانیان سیاسی، سال نو بر زندانیان و خانواده هایشان مبارک باد.

متن کامل نشریه کار شماره   ۹۶۲ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.