شرارت‌های جمهوری اسلامی برای رهایی از سرنگونی عمدی هواپیمای اوکرائینی

دو سال از سرنگونی هواپیمای اوکرائینی با ۱۷۶ سرنشین توسط دو موشک سپاه پاسداران در تاریخ ۱۸ دی ۱۳۹۸ می‌گذرد. با آن که مقامات جمهوری اسلامی از همان ساعات اولیه از علت اصلی حادثه مطلع بودند، به تکذیب و پنهان‌کاری‌ پرداختند و “سانحه” را به “نقص فنی” و “خطای انسانی” نسبت می‌دادند. روزی از حادثه نگذشته بود که ویدئویی در رسانه‌های اجتماعی منتشر شد که اصابت دو موشک به فاصله ۲۵ ثانیه به هواپیما را نشان می‌داد. با آن که از همان فردای سرنگونی هواپیما خبر “احتمال اصابت موشک” در رسانه‌ها شدت می‌گرفت، مقامات جمهوری اسلامی آن را “شایعه”، “دروغ محض”، “سناریوسازی دروغین غرب” “ضد انقلاب” و مزخرفات رایج درجمهوری اسلامی خواندند. تکذیب و پنهان‌کاری‌ها تا سه روز ادامه داشت تا آن که بنا به تأیید کارشناسان و تصاویر ماهواره‌ای و خبرگزاری‌های بین‌المللی جایی برای انکار باقی نماند. سرانجام، در ۲۱ دی “ستاد کل نیروهای مسلح ایران” به ناچار در بیانیه‌ای خبر برخورد موشک‌ها، اما، بر اثر “خطای انسانی غیرعمد در تشخیص شیئی پرنده” را تأیید کرد.

با روشن شدن علت واقعی سرنگونی هواپیمای مسافربری، مردم خشمگین از دروغ‌گویی‌ها و پنهان‌کاری‌ها و قتل ۱۷۶ تن در شهرهای مختلف به خیابان‌ها آمدند و علیه مسئولان جمهوری اسلامی شعار دادند. هرچند از همان روزهای اول، بسیاری احتمال سرنگونی عمدی این هواپیما را مطرح می‌کردند، اما بودند بسیاری نیز که این واقعه را هرچند “جنایتکارانه” اما “غیرعمدی” و از روی بی‌لیاقتی و بی‌عرضه‌گی سپاه و سپاهیان می‌دانستند. چرا که با وجود شناخت اکثریت مردم ایران از ماهیت تبهکار و سیاهکار جمهوری اسلامی، یافتن منطقی در هدف قرار دادن یک هواپیمای مسافربری و قتل ۱۷۶ تن بسیار دشوار بود. هرچند از همان ابتدا این پرسش مطرح بود که به فرض “خطای انسانی اپراتورها” اصولاً چرا فضای هوایی در شرایط جنگی و در ساعاتی که رژیم قصد موشک‌پراکنی به سوی پایگاه آمریکایی عین‌الاسد در عراق را داشته، به روی هواپیماهای غیرنظامی بسته نشده است؟ پاسخ نیز روشن بود: استفاده از هواپیماهای غیرنظامی به عنوان سپر انسانی تا آمریکا نتواند به موشک‌پراکنی جمهوری اسلامی واکنشی نشان دهد.

اما اکنون با توجه به گفته‌های ضد و نقیض مقامات و عملکرد رژیم در این دو ساله این احتمال شدت یافته است که اصولاً رژیم با آگاهی و به عمد به این هواپیما شلیک کرده است و مسئله بسی فراتر از استفاده از ۱۷۶ سرنشین هواپیما به عنوان “سپرانسانی” در برابر واکنش نظامی آمریکا بوده است.

حدس و گمانی که اقدامات رژیم از همان روزهای اول به تقویت آن‌ها دامن زده است. با آن که طبق استانداردهای بین‌المللی بایستی محل حوادث و سوانح برای بررسی‌های کارشناسانه دست‌نخورده باقی بماند، مقامات رژیم دستپاچه و بلافاصله با بولدوزر محل حادثه را پاکسازی کردند و بقایای هواپیما را به محل دیگری منتقل کردند. امری که باعث حیرت کارشناسان اوکرائینی نیز شد. پس از آن از دادن وسایل الکترونیکی باقی‌مانده از مسافران مانند تلفن‌های همراه و لپ‌تاپ‌ها به خانواده‌ها خودداری کردند. حافظه برخی وسایل نیز که به خانواده‌ها داده شد، پاک شد. چرا که برخی از اطلاعات ذخیره شده دراین وسایل می‌توانست حقایقی را درباره حادثه و آخرین لحظات زندگی قربانیان افشا کند. در ۱۸ دی ماه اعلام کردند که جعبه‌های سیاه هواپیما آسیب دیده‌اند، اما دو روز بعد سازمان هواپیمایی کشوری خبر داد که هر دو جعبه سیاه سالم هستند. با وجود آن که کارشناسان رژیم فاقد مهارت تکنیکی و تجهیزات لازم برای خوانش داده‌های جعبه‌های سیاه بودند، جمهوری اسلامی ماه‌ها از ارسال آن به کشوری دیگر خودداری کرد، تا آن که بر اثر فشارهای خارجی اواخر تیرماه سال بعد، به ناچار آن‌ها را به فرانسه ارسال کرد، البته با این شرط که این اطلاعات به بیرون درز پیدا نکند و حتا با آن که “انجمن خانواده‌های جان‌باختگان” خواستار حضور یک نماینده از سوی خویش در جریان بازخوانی اطلاعات جعبه سیاه شدند، با این درخواست موافقت نشد.

وعده رسیدگی به این پرونده داده شد. تکلیف قوه قضاییه جمهوری اسلامی و نقش آن در “رسیدگی” به پرونده‌های شکایات علیه مقامات رژیم عیان‌تر از آن است که نیازی به توضیح مفصل باشد. گرچه بسیاری از خانواده‌ها به روند “رسیدگی” به شکایت علیه آمران و عاملان این فاجعه در دستگاه قضایی امیدی نداشتند، اما از پای ننشسته و از این امکان نیز بهره گرفتند، شاید که به حقایقی درباره روند و علل این جنایت پی ببرند. به گفته خانواده‌ها، متهمان احراز هویت نشده‌اند؛ به شکایات علیه مقامات بالای رژیم اصولاً اعتنایی نشده است. گویا “اپراتوری” به نام “خسروی” در ردیف متهمان قرار دارد که اکنون روشن شده است که فرمانده گردان است و به گفته یکی از خانواده‌ها “متخصص‌ترین فرد در ایران و منطقه در این حوزه”. این فرد گفته است که وقتی هواپیما با شلیک موشک اول سقوط نکرد و خلبان در تکاپوی کنترل هواپیما بوده است، بلافاصله موشک دوم را شلیک کرده است. تکلیف برخی از متهمان از هم اکنون روشن است؛ برای نمونه به رغم شکایت علیه حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه، و با وجود “تفهیم اتهام” برای وی قرار “منع تعقیب” صادر شده است.از دادن گزارش کارشناسی به خانواده‌ها و وکلای آن‌ها خودداری می‌شود. تاکنون دو جلسه “دادگاه نمایشی” برای محاکمه به اصطلاح متهمان این پرونده برگزار شده است، اما خانواده‌ها این “دادگاه نمایشی” را نپذیرفته‌اند. روز ۳۰ آبان سال جاری، شماری از خانواده‌های جان‌باختگان با تجمع در مقابل دادگاه نظامی در تهران، با شعارهایی مانند “مرگ بر جمهوری اسلامی” و “مرگ بر خامنه‌ای” مخالفت خود را با این دادگاه نمایشی نشان دادند. هم‌زمان با برگزاری جلسه دوم نیز در روز ۷ آذر خانواده‌ها در محاصره نیروهای امنیتی بار دیگر با شعارهای “مرگ بر جمهوری اسلامی”، مرگ بر جنایتکاران”، “مرگ بر سپاه و “مرگ بر حاجی‌زاده” و “مرگ بر شمخانی” تجمع کردند.

خانواده‌های جان‌باختگان پرواز ۷۵۲ هواپیمای اوکرائینی در حالی به اعتراضات خود ادامه می‌دهند که از همان روزهای اول تحت فشار قاتلان عزیزان‌شان قرار داشتند. این قاتلان به‌رغم “پذیرش مسئولیت” در سرنگونی هواپیمای مسافربری، به جای شرم، تلاش کردند خود را “صاحب عزا” نشان داده و مراسم خاکسپاری خانواده‌ها را به تصرف خود درآورند که با مقاومت بسیاری از خانواده‌ها روبرو شدند. به گفته برخی از خانواده‌ها، رژیم حتا از تحویل پیکر کامل برخی از قربانیان جنایتش خودداری کرده است. در راه برگزاری مراسم سوگواری خانواده‌ها کارشکنی‌های بسیار انجام شده است، از جمله چند روز پیش که گردهمایی خانواده‌ها در محل سقوط هواپیما به مناسبت دومین سالگرد سرنگونی هواپیما با پرواز هلی‌کوپتر بنیاد شهید در ارتفاع پایین بر هم زده شد. پس از این مراسم نیز چند تنی از خانواده‌ها برای ساعاتی دستگیر شدند. حتا خانواده‌های مقیم خارج از کشور نیز از آزار و اذیت و تهدید مأموران جمهوری اسلامی در امان نمانده‌اند.

هم‌زمان با تمامی اقدامات سرکوبگرانه، و به رغم داغ عزیزان از دست‌رفته‌شان، جمهوری اسلامی طلبکار این خانواده‌ها نیز شده است. کاظم صدیقی امام جمعه تهران در خطبه‌های نماز جمعه گفت: “خانواده‌های جان‌باختگان بدهکار انقلاب بودند.”  مصاحبه یکی از خانواده‌های قربانیان با روزنامه‌های داخل ایران نیز مؤید شلیک عمدی به هواپیمای مسافربری اوکرائینی و قتل ۱۷۶ سرنشین آن است. زهرا مجد و محسن اسدی لاری، مدیر کل امور بین‌الملل وزارت بهداشت در زمان ریاست جمهوری روحانی که دو فرزند خود را در این حادثه از دست‌ داده‌اند در مصاحبه با روزنامه‌های “شرق” و “انصاف‌نیوز”، به ملاقات با  سلامی، فرمانده کل سپاه در بهمن ۹۸ اشاره می‌کنند. به گفته آن‌ها، سلامی در این دیدار گفته است: “اگر این هواپیما نمی‌افتاد، جنگ سختی همان روز بعد اتفاق می‌افتاد. آمریکا حمله می‌کرد و جان ده میلیون نفر به خطر می‌افتاد.” پس از این مصاحبه‌ها نیز کلیپی در رسانه‌های اجتماعی منتشر شد با عنوان “تو بودی، می زدی؟” در این کلیپ از چند جوان پرسیده می‌شود، هنگام تصمیم‌گیری “میان مرگ ۲۰۰ تن و مرگ ۵۰۰۰ تن” کدام یک را انتخاب می‌کنید. پاسخ برخی از این جوانان فریب‌خورده “انتخاب مرگ ۲۰۰ تن” بوده است. هرچند یکی از این جوانان بعداً در گفتگو با “دیده‌بان ایران” از تمهیدات و حیله‌هایی گفته است که آن‌ها را واداشته بگویند “اگر ما هم بودیم به سمت هواپیما موشک شلیک می‌کردیم.”

هرچند رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی تهیه این کلیپ را تکذیب کرده و حتا مدعی “سوءاستفاده” از نام و آرم شبکه خبر شده‌اند، اما با شناخت از جمهوری اسلامی به احتمال زیاد این مصاحبه، از جمله سناریوسازی‌های رژیم برای توجیه جنایت خود پس از افشاگری‌هاست. در مصاحبه‌های دیگر، محسن اسدی لاری، یکی از مدیران رده بالای سابق جمهوری اسلامی، اکنون داغدار فرزندانش از فشارها بر خانواده‌های جان‌باختگان از ناامیدی از رسیدگی به پرونده این جنایت و از “سرنگونی عمدی” هواپیما سخن می‌گوید. لاری در گفتگو با “انصاف‌نیوز” می‌گوید: “ولی ما واقعاً به این نتیجه رسیدیم که اینها به عنوان سپر انسانی هواپیما را زدند؛ خیلی رک بگویم، چون الان پیچیده و بارها هم گفته‌ایم، شاید می‌خواستند بزنند و بندازند گردن آمریکا. کمااینکه این کار را قبلاً در اقدامات مشابهی هم انجام داده بودند.” ناگفته نماند لاری که به احتمال زیاد به علت مقام اجرایی پیشین به گفته خودش “اطلاعات زیادی از پرونده” و “شواهدی” دارد، حتا اکنون و ماتم‌دار قتل دو فرزند، باز هم از گفتن همه حقایق و همه دانسته‌ها خودداری می‌کند. گویا هنوز بنا به عادت مقامات و مدیران جمهوری اسلامی حقوق ویژه‌ای در دسترسی به “شواهد و اطلاعات” قائل است که برای سایر خانواده‌ها و مردم ایران قائل نیست. با وجود این، سوگ فرزندان او را نیز به انبوه پرشماری افزوده که بیش از ۴۰ سال است که دادخواه عزیزان از دست رفته‌شان هستند.

باری، پاره‌ای از گفته‌ها، گفتارها و رفتارهای متناقض مسئولان حکومت در دو سال گذشته ابعاد این جنایت را آشکارتر کرده است. در این فاصله، فرضیه‌ی استفاده از جان مسافران هواپیمای اوکرائینی به عنوان “سپرانسانی” در برابر واکنش احتمالی آمریکا سست‌تر شده و بر این یقین دامن زده شده است که هواپیمای اوکرائینی عمدی و با هدف نسبت دادن آن به آمریکا یا “جنگ نامتقارن” و حملات هکری سرنگون شده است، اما با عدم واکنش آمریکا در برابر موشک‌پراکنی‌ها، رژیم در دامی گرفتار شده است که خود پهن کرده بود و اینک، دو سال پس از آن، از توسل به هیچ شرارتی برای رهایی از این دام شرم ندارد.

این فاجعه دردناک بار دیگر نشان می‌دهد تا زمانی که جمهوری اسلامی پابرجاست، امنیتی وجود ندارد. برای هیچ کس، در هیچ کجای ایران یا جهان. نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی برای بقای خود از ارتکاب هیچ جنایتی ابا ندارد و هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد. اگر این حادثه غم‌بار جان ۱۷۶ انسانی را گرفت که برای زندگی یا تحصیل به خارج از کشور می‌رفتند، در پاندومی کرونا جان ده‌ها هزار انسانی را قربانی کرد که تنها “جرم” آنان زندگی در جغرافیایی به نام ایران بود. هر روزی که از عمر این رژیم می‌گذرد تنها بر شمار قربانیان‌ افزوده می‌شود و بر شمار خانواده‌های داغدار. باید برای بستن پرونده جنایت‌های این رژیم، اقدامی کرد، اقدامی فوری و بنیادین.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۵۴ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.