ضرورت فراتر رفتن از تظاهرات

امواج توفانی که آغازشده است، یکی پس از دیگری فرامی‌رسد. در یک دوران انقلابی، جنبش موج‌وار حرکت می‌کند و هر موج جدید قدرتمندتر و رادیکال‌تر از موج پیشین رخ می‌دهد. البته نه با این نگرش ساده که گویا همه‌چیز در یک خط صاف ، مستقیم و بی انحناء به‌پیش می‌رود، بلکه امواج کوتاه‌تر میان دو موج‌بلند و عقب‌نشینی‌های موقتی، ذاتی تمام روند تحول‌اند. در جریان این حرکت موج‌وار به‌پیش، نه‌فقط جنبش از رشد کمی، بلکه کیفی نیز برخوردار می‌گردد. توده‌ای که به مبارزه روی آورده است مدام آگاه‌تر می‌شود، تجربه می‌اندوزد و توام با آن، اشکال مبارزه، سازمان‌دهی، شعارها و مطالبات خود را ارتقاء می‌دهد.

فرارسیدن موج دوم جنبش در مردادماه بار دیگر بر این حقیقت مهر تائید زد که جنبش کنونی توده‌های مردم ایران محدود به چهارچوب‌های قانونی نیست، بلکه جنبشی انقلابی برای دگرگونی تمام نظم موجود است.

مبارزات مردادماه، این بار با تظاهرات گسترده کارگران و زحمتکشان شهرک صنعتی شاهپور جدید در ٩ مرداد با شعارهای مرگ برگرانی، مرگ بر بیکاری، کارگر می‌میرد ذلت نمی‌پذیرد در اصفهان آغاز گردید و به‌سرعت به کرج، قزوین، قرچک، شیراز، رشت ،تهران، ساری، مشهد، کرمانشاه، زنجان ، اهواز و برخی شهرهای دیگر، گسترش یافت. در این دور از مبارزات، علاوه بر تظاهرات‌ گسترده‌ای که طی چند روز در اصفهان در جریان بود، گوهردشت کرج نیز یکی از کانون‌های مهم مبارزه بود که در جریان درگیری مردم مبارز با نیروهای مزدور حکومت، یک‌تن به دست پلیس به قتل رسید و حکومت‌نظامی اعلام‌نشده‌ای برقرار گردید. در اغلب شهرهایی که در آن‌ها تظاهرات برگزار شد، پلیس ضد شورش وحشیانه با مردم معترض برخورد کرد و از گاز اشک‌آور و گلوله‌های پلاستیکی و ساچمه‌ای استفاده نمود. توده‌های مردم، قهرمانانه در برابر وحشی‌گری نیروهای سرکوب مقاومت کردند، با آتش زدن لاستیک در خیابان‌ها و پرتاب سنگ، با پلیس ضد شورش و بسیجیان درگیر شدند و در برخی موارد وسایل نقلیه مزدوران رژیم را به آتش کشیدند. در جریان تظاهرات شهرهای مختلف، صد‌ها تن از مردم دستگیر شدند. آمار دقیقی از دستگیرشدگان و سرنوشت آن‌ها در دست نیست.

شعارهایی که در این موج تظاهرات عمومیت داشت، مرگ برگرانی، مرگ بر بیکاری، مرگ بر دیکتاتور، اصلاح‌طلب اصولگرا، دیگِه تمومه ماجرا، ایرانی باغیرت! حمایت! حمایت، ایرانی داد بزن، حقتو فریاد بزن، توپ، تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه، سوریه را رها کن فکری به حال ما کن، سکوت هر ایرانی خیانت است به ایران، گرانی، تورم، بلای جان مردم، مرگ بر خامنه‌ای، مرگ بر روحانی، بود.

به‌رغم قهرمانی، فداکاری و ازخودگذشتگی مردمی که در تظاهرات مردادماه مشارکت داشتند، شعارهای رادیکال سر دادند و قهرمانانه در برابر نیروهای سرکوبگر مزدور ایستادند، باید گفت این جنبش هنوز در مراحل اولیه خود قرار دارد و طبیعتاً نقاط ضعف متعددی دارد. این جنبش، باید مراحل دیگری را طی کند، نقاط ضعف خود را برطرف نماید و اعتلا یابد تا بتواند به هدف اصلی خود دست یابد. هنوز بخش بزرگی از توده‌های کارگر و زحمتکش به این جنبش نپیوسته‌اند، هنوز طبقه کارگر به‌عنوان یک طبقه متشکل و مستقل وارد این جنبش نشده است و هنوز این جنبش به آن اشکال عالی‌تر مبارزه که بتواند عموم توده‌های کارگر و زحمتکش را در سراسر ایران در برگیرد و رژیم و نیروهای سرکوب آن را فلج کند، نظیر اعتصابات عمومی اقتصادی و سیاسی، ارتقاء نیافته است. به‌عبارت‌دیگر، اگر مسئله را صرفاً از زاویه رشد جنبش بررسی کنیم و فاکتورهای دیگر را در ارزیابی اوضاع سیاسی کنار بگذاریم، برخلاف تصور برخی که انتظار ضربه قطعی جنبش را در همین لحظه دارند، باید گفت، هنوز در نخستین مراحل جنبشی قرار داریم که هدف آن نفی نظم موجود است. درک این مسئله ازآن‌رو حائز اهمیت است که بتوان سیر تحول جنبش را با طرح شعارهای درست، اشکال مبارزاتی منطبق با سطح کنونی توان مبارزاتی مردم و شکل‌های سازمانی منطبق با درجه پیشرفت مبارزه، تسریع نمود. به‌ویژه  باید به  نقاط ضعف این جنبش پرداخت و برای برطرف کردن آن‌ها تلاش نمود.

مهم‌ترین نقطه‌ضعف جنبش کنونی در این است که در این مرحله اساساً متکی به شبکه‌های اجتماعی است. شبکه‌های اجتماعی البته می‌توانند کمک مؤثری به پیشبرد مبارزه و سازمان‌دهی اولیه بکنند، اما قطعاً نمی‌توانند ابزار مؤثری برای سازمان‌دهی جنبشی باشند که هدف آن برپائی یک انقلاب، سرنگونی رژیم حاکم و نظم موجود است. از برخی جهات حتی می‌توانند خطرناک و ضربه زننده نیز باشند. نمونه آن فراخوان‌های بی‌نام‌ونشانی است که صادر می‌شوند و دست‌به‌دست می‌گردند. یا شعارهایی که با پیشرفت جنبش در لحظه کنونی همخوانی ندارند، یا در خدمت انشقاق و پراکندگی‌اند.

پس، نخستین وظیفه‌ای که در برابر این جنبش قرار دارد، تبدیل رابطه مجازی به یک رابطه مادی و عینی است. اکنون جنبش‌های اعتراضی، عمومی و محلی‌اند. در محلات و شهرها شکل می‌گیرند، بنابراین شکل سازمان‌دهی این جنبش، شوراهای محلات است. مردم یک محله یا شهرهای کوچک‌تر یکدیگر را می‌شناسند. می‌دانند هرکسی چه‌کاره است، موضع و رابطه او با رژیم چیست، آمادگی برای مبارزه در چه حد است و غیره. بنابراین کار دشواری نیست که با ابتکار بخش فعال‌تر و آگاه‌تر جنبش، در هر محله‌ای، مردم محل، به‌ویژه جوانان که بخش فعال‌تر مبارزه‌اند و افراد مورد اعتماد مردم، شوراهای محلات را تشکیل دهند. تشکیل این شوراها کمک بسیار مؤثری به پیشبرد مبارزه است. این شوراها وقتی‌که تشکیل شوند، قادرند ابتکار عمل را در مبارزه به دست‌گیرند. با شوراهای محلات دیگر ارتباط برقرار می‌کند، فراخوان مبارزه را صادر ‌کنند. هدایت و رهبری این مبارزه را در دست‌گیرند و اجازه ندهد در جریان مبارزه، عناصر پلیس مخفی رژیم در رهبری و هدایت تظاهرات نفوذ کنند.یا از سوی برخی افراد یا پلیس مخفی، شعارهای انحرافی سر داده شود. شوراهای محلات رتق‌وفتق امور روزمره مردم محلات و شهر را در دست خود می‌گیرند. برای پیشبرد مبارزه از مردم محل کمک بگیرند. وقتی‌که شوراهای محلات تشکیل‌شده باشند، آن‌ها دیگر اجازه نمی‌دهند که فراخوان‌های بی‌نام‌ونشان صادر شوند. شوراهای محلات خودشان می‌توانند اطلاعیه صادر می‌کنند. مردم را به مبارزه دعوت کنند، شعار تعیین کنند، برای حفاظت از تظاهرات گاردهای ویژه سازمان‌دهی نمایند، مزدوران و سرکوبگران رژیم را شناسایی کنند،  به آن‌ها اخطار دهند، آن‌ها را تهدید کنند. در مراحل پیشرفته‌تر مبارزه، تدارک نظامی ببینند و کمیته‌های مقاومت محلات را برای مقابله با نیروهای سرکوب تشکیل دهند.

وقتی‌که یک چنین کمیته‌هایی تشکیل‌شده‌ باشد، می‌توان یکی دیگر از نقاط ضعف جنبش را برطرف کرد. در تعدادی از تظاهرات مردادماه هرکسی که شعاری را سر می‌داد دیگران آن را تکرار می‌کردند. برخی از این شعارها نه‌تنها به نفع جنبش نیست ، بلکه باعث تضعیف و ضربه به جنبش است. یک نمونه آن نقش خرابکارانه گروهی بود که در برخی از موارد شعارهای سلطنت‌طلبی سر دادند. یک چنین شعارهایی هم بهانه به دست رژیم برای سرکوب شدیدتر می‌دهد و هم این‌که مانع از پیوستن بخش وسیع‌تری از توده‌های مردم به جنبش می‌گردد. ازاین‌رو حتی می‌توان گفت که سردادن این شعارها می‌تواند یکی از تاکتیک‌های دستگاه‌های امنیتی-اطلاعاتی خود رژیم برای ایجاد  شکاف در میان مردم باشد. اگر هم فرض کنیم که رژیم نقشی در سردادن این شعارها ندارد، کسانی که در رؤیای بازگشت سلطنت‌اند، باید بدانند مردمی که تجربه فاجعه‌بار رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی رادارند، دیگر اجازه نخواهند داد که یک رژیم استبدادی قرون‌وسطایی جای جمهوری اسلامی را بگیرد. سلطنت، این نهاد قرون‌وسطایی برای همیشه در ایران مرده است. در ایران سرنوشت جنبش هرچه باشد، و هر اتفاقی که رخ دهد، جایی برای بازگشت سلطنت وجود نخواهد داشت. بنابراین یکی از وظائف توده‌هایی که به مبارزه برخاسته‌اند این است که مانع تکرار شعارهای تفرقه‌افکنانه اخلال‌گران گردند. توده‌های مردم ایران برای حرکت به‌پیش به پا خاسته‌اند و نه بازگشت به گذشته. کارگران و زحمتکشانی که به نبرد برای سرنگونی جمهوری اسلامی برخاسته‌اند، این بار قدرت سیاسی را به هیچ فرد و گروه، حزب و سازمان سیاسی، چپ باشد یا راست نخواهند سپرد، بلکه از طریق شوراهایی که در جریان انقلاب شکل می‌گیرند، زمان آن که فرابرسد، خودشان حکومت شورایی برپامی‌دارند و مستقیما اعمال حاکمیت خواهند کرد.

برای این‌که جنبش به‌خوبی پیشرفت کند، باید این هرج‌ومرج در طرح شعارها از بین برود و به‌جای آن‌ها شعارهای عمومی توده مردم مطرح شوند. .شعار مرگ بر دیکتاتور، یا شعار علیه سران رژیم ، شعار علیه گرانی ، بیکاری و فقر، متعلق به عموم توده‌های زحمتکش و مبارز مردم است. شعار کار-نان آزادی یکی دیگر از شعارهای عمومی مردمی است که به مبارزه برخاسته‌اند. میلیون‌ها تن از جوانان و کارگران بیکارند. آن‌ها کار می‌خواهند. مردم از گرانی،  فقر و گرسنگی به تنگ آمده و خواهان تأمین معیشت هستند، آن‌ها نان می‌خواهند. آزادی‌ها و حقوق دمکراتیک توده‌های وسیع مردم از آن‌ها سلب شده است، زنان در معرض تبعیض‌اند. مردم از دیکتاتوری و استبداد بیزارند، آزادی می‌خواهند. شعار کار-نان – آزادی شعار متشکل کننده عمومی است و می‌تواند میلیون‌ها تن را به مبارزه‌ای سرنوشت‌ساز بکشاند.

آخرین نکته‌ای که باید بر آن تأکید نمود این است که راهپیمایی و تظاهرات خیابانی گرچه یکی از اشکال مهم مبارزه علیه جمهوری اسلامی است، اما این شکل از مبارزه هر آنچه هم که قدرتمند باشد به تنهائی قادر به سرنگونی یک رژیم سرتاپا مسلح و بی‌رحم نیست. باید به اشکال متنوع‌تر و عالی‌تری از مبارزه روی آورد. یکی از مهم‌ترین این اشکال مبارزه، اعتصابات عمومی و سرا سری سیاسی است. هرچه جنبش گسترده‌تر و توده‌ای‌تر می‌شود،.سیر خود به خودی مبارزه در یک دوران انقلابی به چنین اعتصاب‌هایی منجر خواهد شد. اما می‌توان به تسریع آن‌ها یاری رساند. نیروی محرکه جنبش اعتراضی و تظاهرات توده‌ای، کارگران و زحمتکشان و فرزندان آن‌ها هستند. یکی از وظائف آن‌ها در محل کار وزندگی و در جریان تظاهرات، فراخواندن کارگران، معلمان ، پرستاران، روزنامه‌نگاران، کارمندان ادارات و دیگر مؤسسات به ایجاد کمیته‌های اعتصاب و برپائی اعتصابات عمومی است.

تا این مرحله فرابرسد، باید از راهپیمایی و تظاهرات حداکثر استفاده را برای بسیج توده‌ای و فرسوده کردن نیروهای سرکوب دشمن کرد. وقتی‌که نیروهای سرکوب رژیم به یک راهپیمایی و تظاهرات یورش می‌برند، نباید فقط در یک نقطه با مزدوران رژیم درگیر شد و یا سنگربندی کرد، باید تظاهرات را به نقاط مختلف شهر کشاند، محلات و خیابان‌های مختلف را سنگربندی کرد. بدین طریق هم می‌توان نیروی سرکوب را پراکنده و فرسوده کرد و هم تداوم تظاهرات و ارتقای آن را به اشکال عالی‌تر تضمین کرد.

هنگامی‌که جنبش انقلابی به درجه‌ای توده‌ای شود و ارتقاء یابد که اعتصاب عمومی سیاسی برپا گردد، آنگاه تمام شرایط برای روی‌آوری به قیام مسلحانه و سرنگونی جمهوری اسلامی فراهم‌شده است.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۸۵ در فرمت پی دی اف

 

Website Comments

  1. م-الف
    Reply

    با درود
    در نشریه کار شماره ۷۸۵ و در مقاله بالا ”ضرورت فراتر رفتن از تظاهرات” آمده است که: کارگران و زحمتکشانی که به نبرد برای سرنگونی جمهوری اسلامی برخاسته‌اند، این بار قدرت سیاسی را به هیچ فرد و گروه، حزب و سازمان سیاسی، چپ باشد یا راست نخواهند سپرد، بلکه از طریق شوراهایی که در جریان انقلاب شکل می‌گیرند، زمان آن که فرابرسد، خودشان حکومت شورایی برپامی‌دارند و مستقیما اعمال حاکمیت خواهند کرد.”

    سخنم در اینجا بر سر این نیست که ” شوراهایی که در جریان انقلاب شکل می‌گیرند” لزوما به ساختار شورایی جامعه فرا نمیرویند و دیگر نیروهای اجتماعی و پادو های سرمایه همه تلاششان را خواهند کرد که ”زمان آن فرا نرسد”! اندیشه ساختار شورایی گرچه ساده است ولی برپایی آن در جامعه مدرن امروزی ساده نیست. تنها زمانیکه طبقه کارگرو دیگر زحمتکشان روابط شورایی را پیش از ”جریان انقلاب” تمرین کرده باشند، شانس بر پایی چنین ساختار حیاتی برای جامعه، افزایش می یابد. راه کارگران نیشکر هفت تپه و گروه ملی فولاد اهواز درست است. بدین ترتیب شورا هم استراتژی هم تاکتیک است. برای برپایی ساختار شورایی جامعه در ”جریان انقلاب”، تمرین روابط شورایی پیش از آن لازم است.
    همانطور که در بالا بدان اشاره کردم هدف این یاداشت این گفتمان نیست، بلکه تناقضیست که با ”رئوس برنامه فوری سازمان فدائیان (اقلیت) برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری حکومت شورائی” در همین شماره نشریه کار دارد. آیا این بدان معنیست که اول ”سازمان” ”حکومت شورائی”را برقرار میکند و وقتی ”زمان آن فرا رسید” کارگران و زحمتکشان ”خودشان حکومت شورائی بپا میدارند؟! یا اینکه معنی گزاره بالا ”هیچ فرد و گروه، حزب و سازمان سیاسی، چپ باشد یا راست” اینست که همه، غیر از ”خودمان”؟!

    تا فرصتی دیگر
    پیروز باشید

    • modir
      Reply

      دوست گرامی. با درود.
      از آن جایی که بحث در بخش “نظرات” دشوار است، پیشنهاد می کنیم برای آشنایی با موضع سازمان در مورد شوراها، رابطه شوراها با حزب یا احزاب کمونیستی و رابطه این دو با قدرت، به جزوه “انقلاب اجتماعی، و حزب انقلاب اجتماعی” در لینک زیر مراجعه کنید.
      با تشکر
      http://fadaian-aghaliyat.org/?p=1367

  2. khalil moradi
    Reply

    رفقا دوستان وهواداران من نمیدانم که پیام مرا دریافت خواهید کرد یانه؟اما ایمان دارم که شما نیز چون من خواهان تشکیلاتی هستیدکه پاسخگو وانتقاد پذیر فارغ از رده تشکیلاتی باشد.اگر صدای هوادار که انعکاس واکنش اجتماع است شنیده نشود وهمچنان نگاه از بالا حاکم شود بیم ان میرود که فاجعه ۵۷ بلحاظ تشکیلاتی تکرار شود.باشما میشود وباید تشکیلات مسئول ساخت .مطلق انگاری افت هر تشکیلاتی است.انتقاد وانتقاد از خود اصل خلل ناپذیر هر فرد وجریان کمونیستی است. وتشکیلات فدایی ملک طلق هیچ کس نیست.

POST A COMMENT.