شکست افسانه ریشه‌کن کردن فقر شدید کودکان در جهان

روز چهارشنبه هفته گذشته یونیسف(صندوق کودکان سازمان ملل متحد) و بانک جهانی گزارش مشترک خود را پیرامون وعده ریشه‌کن کردن فقر به‌اصطلاح شدید در میان کودکان جهان را تا سال ۲۰۳۰ انتشار دادند. ظاهراً قرار بر این  بود تا پایان این سال، فقر شدید در میان کودکان در مقیاس جهانی ریشه‌کن گردد! اما همین هم تحقق نیافت و اکنون این دو سازمان با انتشار گزارش جدید، به شکست هدف ادعائی خود اعتراف کرده‌اند.

در این گزارش آمده است که ۳۳۳ میلیون یا یک‌ششم از کودکان در زیرخط فقر شدید قرار دارند. دلیل آن‌هم چنین ذکرشده است: بحران‌های متعدد ازجمله  پاندومی، درگیری‌ها ، تغییرات جوی و شوک‌های اقتصادی ، رشد جمعیت، پیشرفت کار را متوقف کردند و مانع از آن شدند که تعداد ۳۰ میلیون از آمار پیش‌بینی‌شده تحقق یابد و میلیون‌ها کودک در فقر باقی بمانند. خلاصه مطلب این‌که گویا از ۲۰۱۹ تا به امروز هیچ پیشرفتی رخ نداده است. گزارش می‌افزاید: ۴۰ درصد کودکان کشورهای آفریقائی جنوب صحرا  هنوز در فقر شدید به سر می‌برند، بالاترین سهم را در فقر شدید کودکان دارند، بزرگ‌ترین سهم را در افزایش فقر دهه گذشته به خود اختصاص داده‌اند که از ۸ / ۵۴ درصد سال ۲۰۱۳ به ۱ / ۷۱ درصد در سال ۲۰۲۲ رسیده است. پس از آفریقا خاورمیانه هم این افزایش را نشان داده است.

حالا این گزارش  می‌خواهد به اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل هشدار دهد که با کاهش نرخ‌های جاری، تحقق هدف پایان دادن به فقر شدید کودکان ممکن نیست. هفت سال پیش همه قول داده بودند که تا پایان ۲۰۳۰ به فقر شدید کودکان پایان دهند. به ادعای مدیر اجرائی یونیسف گویا باید تلاش مضاعفی را به کار گرفت که تمام کودکان از خدمات ضروری ازجمله آموزش، تغذیه، مراقبت‌های بهداشتی و حمایت اجتماعی برخوردار باشند.

این ادعا در حالی است که سال‌به‌سال بر تعداد فقرای جهان افزوده‌شده و حتی بر طبق گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۱۹، ۷۰ میلیون بر جمعیت زیرخط فقر افزوده شد و به بیش از ۷۰۰ میلیون رسید. آمار برنامه توسعه ملل متحد نیز می‌گوید: در سال ۲۰۲۳ از جمعیت ۱ / ۶ میلیاردی جهان ۱ / ۱ میلیارد نفر فقیراند.

البته گزارش مشترک نمی‌تواند دلیل و علت شکست را خود نظام سرمایه‌داری معرفی کند، بلکه به رشد جمعیت، اوضاع جوی، کرونا ، شوک‌های اقتصادی، درگیری‌ها و امثالهم اشاره می‌کند. اما سؤال این است که چگونه در همین سال‌ها حجم سودها، سرمایه و ثروت سرمایه‌داران و انحصارات امپریالیستی به‌شدت افزایش‌یافته بدون این‌که اوضاع جوی، کرونا، رشد جمعیت، شوک‌های اقتصادی و غیره مانعی بر سر راه آن باشد؟ به آمار رجوع کنیم.

ثروت میلیاردرهای جهان هم‌اکنون متجاوز از ۱۲ تریلیون دلار است. به گزارش آکسفام از سال ۲۰۲۰ یک درصد ثروتمندترین‌های جهان تقریباً دوسوم تمام ثروت تولیدشده جدید به ارزش ۴۲ تریلیون دلار را به چنگ آوردند، تقریباً دو برابر پولی که ۹۹ درصد پائینی جمعیت جهان به دست آورد. گزارش آکسفام می‌گوید ۹۵ انحصار انرژی و مواد غذائی در ۲۰۲۲ سودشان به بیش از دو برابر افزایش یافت. ۳۰۶ میلیارد سود بادآورده. این در حالی است که لااقل ۷ / ۱ میلیارد کارگر در کشورهایی زندگی می‌کنند که تورم باعث کاهش دستمزد آن‌ها شده است و ۸۲۰ میلیون انسان گرسنه‌اند.

دارائی میلیاردرها هرروز ۷ / ۲ میلیارد دلار افزایش می‌یابد. این رقم بیش از ۶ برابرآنچیزیست که ۹۰ درصدی به دست می‌آورند. یک مالیات ۵ درصدی بر میلیاردرها ۷ / ۱ تریلیون در سال می‌شود که با آن می‌توان ۲ میلیارد نفر را از فقر نجات داد.

وقتی‌که آکسفام از قول بانک جهانی اعلام می‌کند به نظر می‌رسد با بزرگ‌ترین نابرابری و فقر پس از جنگ جهانی دوم مواجهیم، روشن است که ادعای برانداختن فقر شدید با همان معیار مسخره ۱۵ / ۲ دلاری از همان آغاز افسانه بود و اساساً خلاف مکانیسم سیستم سرمایه‌داری است. این مکانیسم به همه می‌گوید: انباشت ثروت در یک‌قطب جامعه سرمایه‌داری همراه است با انباشت فقر در قطب دیگر جامعه.

آنچه در مورد جهان گفته شد در مورد ایران هم صادق است. درحالی‌که تمام ثروت کشور در دست گروه کوچکی از سرمایه‌داران و مقامات دولتی دزد و انگل قرارگرفته،  مردم ایران در منطقه خاورمیانه پس از آفریقا با اسفبارترین شرایط مادی و معیشتی، فقر و گرسنگی رو به رو هستند. وقتی‌که در ایران لااقل ۸۰ درصد مردم کشور زیرخط فقر قرار دارند، روشن است که کودکان این خانوارها نیز در فقر شدید گرفتارند.

با توجه به نرخ تورم متجاوز از ۵۰ درصدی سال‌های اخیر، امروز دیگر کمتر کسی را می‌توان یافت که خط فقر را کمتر از ۲۵ میلیون تومان در هرماه تعیین کند.

بر طبق گزارش خبرگزاری دولتی ایلنا در نشست‌های مزدی ۱۴۰۲، رقم پیشنهادی حتی گروه تشکل‌های دولتی برای سبد معیشت یا همان خط فقر، بیش از ۱۸ میلیون تومان بود. ایلنا می‌افزاید:  در همان زمان محاسبات مستقل کمیته‌ی دستمزد کانون عالی شوراها، گویای این بود که خط فقر از ۲۲ میلیون تومان گذشته است.

همین خبرگزاری وابسته به تشکل‌های دولتی اکنون می‌گوید “امروز خط فقر حداقلی در تهران ۳۰ میلیون تومان و در شهرستان‌ها حداقل ۲۳ میلیون تومان است …. که البته برای یک خانوار متوسط  ۳/ ۳ نفره بسیار حداقلی محاسبه‌شده”است.

بنابراین روشن است که چرا اکنون لااقل ۸۰ درصد جمعیت کشور زیرخط فقر قرار دارند. ناگفته روشن است، وقتی‌که فقر در چنین ابعادی باشد، سفره مردم مدام کوچک‌تر و بسیاری از مواد غذائی ضروری از این سفره حذف شده اند. گزارش‌های متعدد  حاکی از حذف یا کاهش مصرف اقلام ضروری مانند گوشت قرمز، برنج، حبوبات، شیر، ماست و دوغ و انواع میوه و سبزیجات از سبد غذایی خانوارهای ایرانی است. توأم با این وضعیت فاجعه‌بار، سال‌به‌سال بر تعداد کودکان فقیر و عواقب وحشتناک این فقر بر جسم و جان آن‌ها افزوده‌شده است

با این حساب، کودکان متجاوز از ۲۲ میلیون خانواری  که در زیرخط فقر زندگی می‌کنند، حتی بر طبق معیارهای یونیسف و بانک جهانی، که می‌گوید ” تمام کودکان باید از خدمات ضروری ازجمله آموزش، تغذیه، مراقبت‌های بهداشتی و حمایت اجتماعی برخوردار باشند.” کودک فقیر محسوب می‌شوند. این کودکان مردم زحمتکش و فقیر ایران، از تغذیه ضروری، امکانات درمانی و بهداشتی مناسب، امکانات آموزشی، ورزشی و تفریحی لازم و حمایت‌های اجتماعی مختلف برخوردار نیستند.

بر اساس آمارهای رسمی وزارت بهداشت دو سال پیش که هنوز اوضاع به وخامت امروز نبود،  ۱۶ درصد کودکان زیر شش سال دچار سوءتغذیه هستند و ۸۰۰ هزار کودک در سنین رشد با کمبود انرژی، مواد پروتئینی و کمبود ریزمغذی‌ها مواجه‌اند، ۱۱ درصد کودکان از کمبود وزن و ۵ درصد دچار لاغری شدید هستند.این آمار در مناطق روستایی کشور به حدود دو برابر افزایش پیدا می‌کند.

محمدتقی حسینی طباطبایی دبیر علمی هجدهمین همایش اورژانس‌ها و بیماری‌های شایع طب کودکان نیز اعلام کرد که بر اساس مطالعات، در چهار استان سیستان و بلوچستان، هرمزگان، ایلام و کهگیلویه و بویراحمد کوتاهی قد، کم‌وزنی و لاغری شیوع بالایی دارد که ناشی از سوءتغذیه است.

سال گذشته، مدیرکل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت ایران با هشدار درباره افزایش ناامنی غذایی در برخی مناطق ایران، از استان‌های سیستان و بلوچستان، هرمزگان، کرمان و خراسان جنوبی به‌عنوان استان‌هایی نام برد که وضعیت نگران‌کننده‌ای در حوزه امنیت غذایی دارند.

او گفت شاخص سوءتغذیه در کودکان در سیستان و بلوچستان که پیش از سال ۹۹، شش درصد بوده، در سال گذشته به ۱۲ درصد رسید.

روزنامه آرمان امروز در تیرماه امسال نوشت: مدیرکل مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون از آمار ۵۷ درصدی سوءتغذیه در ایران خبر داده است.

بسیاری از این کودکان میلیون‌ها خانواده‌ها فقیر، از حداقل تحصیل نیز محروم و به کودکان کار تبدیل‌شده‌اند که با عواقب وحشتناک‌تری روبه‌رو هستند. رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران هرگز آمار دقیق کودکان کار را انتشار نداده است. اما از آمار رسمی ترک تحصیل‌کرده‌های لااقل یک‌میلیونی در هرسال می‌توان حدس زد که باید رقمی در حدود هفت میلیون باشد. این آمار قبلاً از سوی برخی مقامات دولتی نیز اعلام‌شده است.

کودکان کار در واحدهای صنفی تولیدی و خدماتی که تعداد آن‌ها به ۳ میلیون می‌رسد، خیابان‌ها، کارگاه‌های زیرزمینی، زباله گردی، کوره‌های آجرپزی، مزارع، مراکز دامداری و دام‌پروری و غیره کار می‌کنند. رئیس کمیته سلامت شورای اسلامی شهر تهران پیش از این آمار کودکان کار خیابانی را تنها در تهران ۷۰ هزار اعلام کرده بود.

روزنامه  آرمان ملی خرداد سال گذشته در مورد آسیب‌هایی که به این قربانیان فقر وارد می‌شود، نوشت:

” آن‌طور که برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهد، حدود ۸۰ درصد کودکان کار دچار کاهش قد، ۸۶ درصد دچار کاهش وزن، ۷۷ درصد دچار بیماری‌های دهان و دندان، ۷۳ درصد دچار بیماری‌های چشم، ۶۱ درصد دچار بیماری‌های دستگاه تنفسی، ۶۴ درصد دچار بیماری‌های قلبی، ۶۰ درصد دچار بیماری‌های گوش و حلق و بینی، ۸۲ درصد دچار بیماری‌های پوست و ۶۰ درصد دچار بیماری‌های دستگاه گوارشی هستند….مسئله دیگری که باید به آن توجه داشت، این است که آسیب‌های جسمی و روانی گوناگونی که به کودکان کار وارد می‌شود، این کودکان را در معرض دچار شدن به انواع اختلالات یادگیری قرار می‌دهد؛ به‌طور مثال، برآوردها نشان می‌دهد که ۳۲ درصد کودکان کار دچار مشکل کمبود حافظه، ۳۰ درصد مشکلات یادگیری، ۶۱ درصد دچار اختلال خفیف ذهنی، ۲۱ درصد کمبود کنجکاوی، ۶۴ درصد کمبود شناخت محیط و ۶۱ درصد دچار مشکلات گفتاری هستند.”

بنابراین کاملاً روشن است که نظام سرمایه‌داری در ایران نیز ارمغان دیگری جز تشدید فقر و افزایش روزافزون کودکان فقیر با تمام عواقب وحشتناکی که برای این کودکان به بار آورده، ندارد. شکست طرح یونیسف و بانک جهانی در ایران نیز به‌وضوح نشان داده‌شده است. این شکست بازهم بر این واقعیت مهر تائید می‌زند که فقر جزئی جدائی‌ناپذیر از کل نظام سرمایه‌داری است. با این تفاوت که در کشورهای عقب‌مانده‌تر جهان سرمایه‌داری، ابعادی فاجعه‌بار به خود گرفته است. این در ذات نظام سرمایه‌داری است که ثروت در یک‌قطب و فقر در قطب دیگر آن انباشت گردد. مادام که این نظام به حیات خود ادامه دهد، راه گریزی از آن نیست.تنها راه‌حل، انقلاب اجتماعی و سوسیالیسم است.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۳۷  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.