کودکانی که در خاموشی و سکوت قربانی می‏شوند

اخبار تکان دهنده خودکشی کودکان و نوجوانان در ایران بسیار نگران کننده و دردآور است. گرچه ‌هیچ‌گونه آماردقیق و روشنی ازتعداد خود‌کشی کودکان درایران دردسترس نیست، اما حتی یک نمونه از این حوادث تلخ و دردناک خودکشی کودکان هم زیاد است. سوم بهمن ۱۴۰۲ “پردیس کریمی” ۱۴ ساله ساکن سنندج با روسری خود را حلق آویز کرد و جان باخت. ۴ بهمن یک نوجوان ۱۷ ساله بنام “فرزانه قادری اقدم” اهل روستای ” ماشکان” از توابع پیرانشهر به دلیل مشکلات اجتماعی به زندگی خود پایان داد. ۵ بهمن یک دانش آموز ۱۵ ساله بنام “هاوژین مصطفی پور” ساکن مهاباد دست به خودکشی زد و جان باخت. ۹ بهمن یک کودک ۱۵ ساله بنام ” سمیع الله شاهوزنی” در مشهد از طریق حلق آویز به زندگی خود پایان داد. ۱۰ بهمن یک دانش آموز ۱۴ ساله در آبادان خود را حلق آویز کرد. ۲۰ بهمن یک نوجوان ۱۷ ساله بنام ” متین همدانی ” در شهر کرند استان کرمانشاه خودکشی کرد. ۲۲ بهمن یک دختر ۱۳ ساله بنام ” هونیا بهرامی” در سقز از طریق حلق آویز به زندگی خود پایان داد. در همین روز دو نو جوان ۱۶ ساله بنام های ” امیر مهدی استیک” دانش آموز اهل دهدشت و ” پارسا فرخزاد ” اهل یاسوج از طریق حلق آویز و خوردن قرص، دست به خود کشی زدند. شامگاه دوشنبه ۲۳ بهمن یک پسر ۱۴ ساله در سقز خود را حلق آویز کرد و به زندگی خود پایان داد.

این خبرهای تکان دهنده فقط بخشی از اخبار مربوط به خودکش کودکان و نوجوانان در بهمن ماه  و تنها مربوط به بخشی از شهرهای غرب کشور است. خبرهای دی ماه، آذر ماه و ماه های قبل از آن نیز بر همین منوال بوده و حاکی از رشد فزاینده خود کشی در میان کودکان و نوجوانان است. سازمان پزشکی قانونی سهم کودکان و نوجوانان از خودکشی ها را  ۷ درصد اعلام نموده که رقم واقعی قطعاً از این بیشتر است.

توجه به خودکشی کودکان امر مهمی است.  بررسی عوامل وتحلیل و چرایی خودکشی به ویژه خودکشی کودکان بسیار ضروری است. اما درجمهوری اسلامی کودک کش و جنایتکار، این موضوع فاقد اهمیت است. در رسانه های حکومتی گذرا وکم رنگ از این اخبار عبور می کنند. یا سعی می کنند  متغیر‌های متعدد‌ی را جهت انگیزه و عوامل خودکشی کودکان و نوجوانان  مطرح کنند. اما حاصل جمع تمام متغیرهای موجود، متغیری مستقل به نام فقر است که  متغیرهای  دیگر به آن وابسته‌اند.

برای کودکان، زندگی درمیان انبوهی از مشکلات اقتصادی خانواده که به همراه خودش معضلات وناملایمات عدیده ای را پدید می آورد، نتیجه ای جزسرخوردگی نخواهد داشت. بدون درنظر گرفتن شرایط اقتصادی بسیار اسف‌بار مردم که بی تردید فقر فرهنگی را به دنبال دارد، چگونه می‌توان از داده های پیش شرط خودکشی مانند اضطراب، استرس و افسردگی نام برد.

شواهد موجود حاکی از این واقعیت تلخ است که در مناطق محروم و فقیر آمار خودکشی کودکان نرخ بالاتری دارد. در لرستان  به ویژه شهر ایلام، سیستان وبلوچستان، سنندج، کرمانشاه وگچساران فقر اقتصادی، بیکاری، بی آیندگی و دلمردگی مردم بیشتراست و به همین نسبت،  شاهد کاهش سن خودکشی و افزایش میزان خودکشی هستیم. سه استان درغرب کشوربیشترین میزان خودکشی را داشته‌اند. استان کرمانشاه، ۵ /۱۰ نفر به ازای هرصد هزارنفر، ایلام ۵ /۱۱ نفر وبویراحمد ۸ /۱۱  نفر. بعد از این استان ها استان لرستان ، همدان و چهارمحال بختیاری بالاترین آمارخودکشی را نسبت به جمعیت دارند. روند خودکشی کودکان زیر هیجده سال در این مناطق به مرحله هشدار رسیده است.

میانگین سنی  کودکانی که اقدام به خودکشی کرده‌اند، ۱۵ سال است و شهرهای کامیاران، اشنویه ،سردشت، دالاهو هرکدام با دو مورد خود کشی در ردیف نخست قرار دارند. دو کودک دختر ۱۲ ساله اهل دیواندره و سردشت پایین ترین سن را میان قربانیان دارند. واقعیت این است که آمار دقیقی از شمارخودکشی کودکان دردسترس نیست در این جا صرفا برای نمونه به چند مورد کودکان زیر ۱۸ سال که به دلیل فقر اقتصادی و مشکلات اجتماعی دست به خودکشی زده اند اشاره شد.

اکنون اکثریت کارشناسان جهان دلایل خودکشی را اجتماعی می دانند و دلایل روانشناختی را استثنا  به شمار می‌آورند. به همین خاطر توجه روانشناسان نیز به علل اجتماعی خودکشی بیشترجلب شده است. شواهد آماری با قاطعیت اثبات می کنند که علل اقتصادی و اجتماعی بیشترین تاثیر را در روند افزایش یا کاهش خودکشی دارند. بنابراین  خودکشی را نه پدیده روانی که پدیده ای  اجتماعی می دانند. جامعه شناسان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نیز خودکشی را یک عمل اجتماعی با دلایل اجتماعی می دانند و با یافته های علمی وتحقیقی خود نشان داده اند که بیماری های روانی نقش نا چیزی در اقدام به خودکشی دارند. فروپاشی اجتماعی و بر باد رفتن رؤیاها را زمینه خودکشی می بیند و معتقدند عوامل اجتماعی افراد را  برای خود کشی مستعدتر می کند. برخی متخصصان روانکاوی نیز  خودکشی را چنین توصیف کرده اند: درافرادی که غریزه عشق خنثی وکم رنگ گردد، غریزه مرگ قوی خواهد شد. عشق به زندگی در نتیجه نا بسامانی های اقتصادی و اجتماعی جوامع ازبین می رود. از نگاه علم جامعه شناسی نیز ناهنجاری های اقتصادی واجتماعی درمیزان آمارخودکشی درجامعه مؤثر است.

البته ساز وکارهای روانی نیز  درخودکشی دخالت دارند. ولی  این ساز وکارهای روانی دقیقا  بر پایه همان  پدیده های فرو پاشیده اجتماعی ساخته می‌شود . هیچ کودکی افسرده به دنیا نمی‌آید. فقر، تنگدستی و نداری  زمینه ساز سرخوردگی و نا امیدی درکودکان و نوجوانان است. به طورخاص درمورد کودکان و نوجوانان درایران  سفره های خالی، زندگی محقر، نبود حداقل امکانات برای رفاه و شادی ونشاط کودکان است که سلامت آنان را به خطر می‌اندازد. در پی تبعیض و نابرابری که درزندگی شاهد هستند و شرایط سخت اقتصادی، کودکان راه طولانی رسیدن به نا امیدی را بسیارکوتاه طی می کنند. درمورد دختران این شرایط بنابر قوانین زن ستیزانه جمهوری اسلامی مانند حجاب اجباری و تبعیضات شدید جنسیتی سخت تر وبحرانی تراست. روز چهارشنبه ششم دیماه سال جاری یک دختر ۱۵ ساله که مأموران حکومتی به دلیل نداشتن حجاب مانع از ورود وی به داخل مجتمع نگین شده بودند، با فرار ازدست ماموران وارد مجتمع شد و ازطبقه سوم مجتمع خودش را به پایین پرت کرد و درجا جان باخت. این تنها یک نمونه از  سرکوب و تحقیر درجا معه بیمار و نقش مهم آن در خودکشی کودکان است. به همین خاطر است که جمهوری اسلامی از بیان عوامل مهم و تاثیر گذار در خودکشی امتناع می کند. سعی دارد عوامل را درون روابط  بین فردی و خانوادگی،  بحران هویت دوران نوجوانی و افسردگی جستجو کند. تلاش می کند از فقر و بحران اقتصادی حاکم برجامعه  که اساس و پایه هرگونه  اختلالات روانی  است حرفی درمیان نباشد.

سلامتی  جسم و روان انسان از عوامل و متغیرهای مهمی تاثیر می پذیرد. ازجمله اقتصاد خانواده، حما یت های اجتماعی سبک  وسیاق زندگی، جایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد، نا بهنجاری های اجتماعی، سرکوب و فشارهای اجتماعی.  تمامی این موارد از عوامل تاثیرگذار خودکشی نیز هستند. وقوع  خودکشی را باید  در واقعیت های زندگی افراد قبل از پیدایش افکار خودکشی جستجو کرد نه هنگام وقوع خودکشی. این بدان معنی است که عوامل پدید آوردن افکارخودکشی از مدت ها قبل درزندگی فرد وجود داشته اند و الزاما به حال و اکنون مرتبط نیست. ممکن است دریک لحظه، کودک یا نوجوانی اقدام به خودکشی کند اما الزاما و صرفاً به حالات کنونی وی بستگی ندارد بلکه زمینه این اقدام، درگذشته بوجود آمده است. درمورد کودکان  همین عوامل به اضافه روان رنجور و شکننده این نونهالان  ازعوامل اصلی خودکشی است.

در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تمامی این موارد به  شدیدترین شکل ممکن وجود دارند. فقر مطلق جامعه را فرا گرفته است. جامعه دچار ناهنجاری های متعددی است. بحران اقتصادی و فرهنگی  و اخلاقی بسیارگسترده ای جامعه را فرا گرفته است.

سرکوب همه جانبه نَفَس جامعه را گرفته است. نداشتن آزادی از دبستان گرفته تا دانشگاه بال و پر احساسات کودکان و نوجوانان را چیده است. در دبستان، استعداد، اشتیاق و ذوق کودکان را فدای عقاید مذهبی و خرافات  وجهل دست پرورده خودشان کرده اند. از آغاز حاکمیت دیکتاتوری جمهوری اسلامی تا کنون  هرگونه حقی را ازمردم سلب کرده اند.  به چه امیدی درچنین فضایی که درجامعه حاکم است باید به زیستن ادامه داد؟ عرصه را درهمه زمینه ها چنان بر مردم تنگ کرده اند که جای رشدی برای شکوفه های نورس باقی نمانده است. حاکمیت سرمایه داری جمهوری اسلامی نه تنها کودکان و نوجوانان بلکه همه مردم ستمدیده را به ورطه نا امیدی سوق داده است. بسیاری از مردم ترجیح می دهند بمیرند تا بیش از این در فقر و زیر بار این سرکوب روزافزون و تحقیر  زندگی  کنند. این شدت از سرخوردگی و قطع امید از زندگی که مردم را احاطه کرده است به وضوح نمایانگر  نتایج  و عملکرد حاکمیت مستبد جنایتکار جمهوری اسلامی درجامعه است.

از عوامل مهم درشکل گیری افکارخودکشی که فقر نخستین و مهم ترین آن است، به چند مورد دیگر نیز باید اشاره کرد. یکی از تاثیرگذارترین این عوامل عدم احساس تعلق به جامعه است. مردم تحت فشار ضوابط و قوانین دگم، بی انعطاف و بدون تغییر نسبت  به جامعه ای که درآن زندگی می کنند احساس تعلق‌شان را از دست می دهند.  احساس تنهایی می کنند.  احساس عدم تعلق به جامعه و بیگانگی با آن،  تنهایی، بی انگیزگی و بی علاقگی را موجب می‌شود که رنج و درد بسیاری به همراه دارد. این موارد موجب احساس پوچی و درماندگی می‌شود. بنابراین شکل گیری احساس ناخوشایند پوچی و بی ارزشی یک امر آنی و ناگهانی نمی‌تواند باشد.

یکی دیگر ازعوامل موثر خودکشی درکودکان دختر، کودک همسری است. جایی که فقر اقتصادی و فقر فرهنگی درهم تنیده می شوند، کودکان قربانی چنین  فجایعی می شوند. کودک همسری نام شرعی  برای تجاوز به جسم و روان کودکان خردسال است. اسم “موجهی” است برای سرپوش گذاشتن بر وقوع فاجعه‌‌ا ی غیر انسانی و غیر اخلاقی. تیشه‌ای است بر روان رنجور کودکان. ‌کودک در چنین شرایطی  خودش را بی پناه و بدون حامی می بیند. قوانین شرعی و رسمی وقیحانه کودک همسری  نهایت ظلم را به کودکان دختر روا داشته است. آنها به درجه ای از تنهایی و سرخوردگی می رسند که به ازبین بردن خودشان فکرمی کنند. کودکانی که هنوز به نوازش دست های مادر و پدرشان نیاز دارند، دلشان کودکی‌شان را می خواهد. دلشان برای دویدن درکوچه‌های بچگی تنگ می‌شود. آخر آنها هنوزکودک‌اند. ازاین دلتنگی می‌میرند. یا خودشان را حلق آویز می کنند، یا یک عمر می‌سوزند و برای همیشه قربانی ضوابط و فرهنگ ارتجاعی حاکم می‌شوند.

“راه‌کار”های زیادی را پیشنهاد می کنند که کودکان را از خودکشی و آسیب‌های اجتماعی مصون نگه دارند. گفته می شود با کودکان خود صحبت کنید. درچنین شرایطی که مادران و پدران  و چه بسا سالمندان  خانواده‌ها تمام اوقات درپی تامین معاش و به دست آوردن نان و گذران زندگی سخت و مشقت بارشان هستند، آیا فرصت گفتگو با فرزندانشان را دارند؟ چنانچه این فرصت به دست آید، ازچه باید صحبت کنند؟  از زیستن درکدام آینده‌ی  بهتر و روشنی با فرزندانشان سخن بگویند و برایش برنامه ریزی کنند؟ درچنین شرایطی که به سختی قادر به تأمین معاش  بخور نمیر زندگی خود و فرزندانشان هستند با چه دلخوشی از آینده حرف بزنند؟  چه چیزی را باید به کودکانشان آموزش بدهند؟ درمقابل گرسنگی به آنها خویشتن داری و صبر را بیاموزند؟ در ارتباط با بی عدالتی و نابرابری، کنترل احساسات را تعلیم دهند؟ برای نوجوانانی که از داشتن حق پوشش اختیاری هم محروم‌اند، از عزت نفس برایشان چه بگویند؟

از آن‌جایی که اضطراب و افسردگی را ازدلایل مهم وموثردرخودکشی می‌دانند، باید بدانیم ریشه این  اختلالات  چیست و چگونه در ذهن کودکان نقش می‌بندد؟ چگونه افکارخودکشی  درذهن کودکان نقش می‌بندد و قدرت می‌گیرد؟. یکی از مهم‌ترین نیازهای انسان داشتن امنیت و همدلی در روابط بین فردی و روابط اجتماعی است. دو عامل مهم در سلامتی روان که هیچ اثری از این دو یعنی امنیت و همدلی درجامعه ایران مشاهده نمی‌شود. برعکس عدم امنیت درتمامی موارد مانند عدم امنیت جانی، عدم امنیت شغلی، عدم امنیت مالی در زندگی مردم به وفور به چشم می‌خورد. نداشتن امنیت و نبود همدلی ریشه اضطراب و افسردگی را شکل می‌دهد.  فقر، تبعیض، رنج و تناقضاتی  که کودکان درزندگی با آن روبه رو می شوند، شادی و آسایش خاطر‌شان را خدشه‌دارمی کند. با دیدن زندگی مشقت بار و پردرد ورنج  خود و خانواده  احساسات دردناکی را تجربه می‌کنند. بنابر اقتضای  سنین کودکی  و عدم توان درک  عمیق از شرایط  دچار سرافکندگی  و از دست دادن عزت نفس می شوند.  اعتماد به نفسشان را از دست می‌دهند. کودکان  چنانچه از رسیدن به خواسته هایشان ناکامی را بیش از حد تجربه کنند دچار خشم و پرخاشگری خواهند شد. درمواردی این خشم  با ازدست دادن امید به زندگی و آینده  به انزجار تبدیل می‌شود. انزجاری که درمواردی به خودکشی منجر می‌شود.

با نگاهی به سیستم آموزشی کشور درخواهیم یافت که این سیستم از هرگونه برنامه‌های مفرح و شادی بخش خالی است. نوحه خوانی مستمر کودکان را خمود و بی نشاط کرده است. برنامه جشن و سروری تدارک دیده نمی‌شود بودجه ای برای اردوهای یک روزه آموزشی- تفریحی کودکان درنظر گرفته نمی‌شود. تمام زمینه ها برای مغموم کردن کودکان مهیا است و حاکمیت سرمایه داری جمهوری اسلامی آگاهانه این گونه برنامه ریزی کرده است. خمودی وانفعال کودکان ونوجوانان برای حاکمیت سرکوب گر جمهوری اسلامی ضروری وایده آل است.

واقعیت این است که خود‌کشی کودکان و نوجوانان درایران به یک معضل بزرگ و قابل بحث وبررسی تبدیل شده است. اگر چه مورد توجه وعلاقه دستگاه حکومتی  قرارنمی‌گیرد، اما بسیارحائز اهمیت است. حاکمیت آگاهانه از ورد به این عرصه و بررسی علل و عوامل واقعی خودکشی و اعتراف به معضلات و مشکلات و فقر اقتصادی در جامعه پرهیز می کند. چیزی که کودکان را سخت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آزارد مواجه شدن با فقر و دنیای بی رحم و بی ثبات و هزاران گونه تبعیض ونا برابری است که آفت جان و روان‏شان شده است. نمی‌توانیم در چینن شرایط  اقتصادی و نابرابری اجتماعی انتظار داشته باشیم که مشکلات کودکان حل شود. حاکمیت کودک کش جمهوری اسلامی بنا بر رسم دیرینه خودش عامل تمام معضلات و مشکلات و رنج های  مردم را به عملکرد خود مردم نسبت می‌دهد  تا خود را ازهرگونه مسئولیت درمقابل مردم زحمت کش و کودکان و نوجوانان تبرئه کند. اما امروزه حتی کودکان کم سن و سال نیز این فجایع را از وجود رژیم ارتجاعی وعقب مانده جمهوری اسلامی می‌دانند و خواهان نابودی هرچه سریع تر این نظام ارتجاعی جنایتکار کودک کش هستند. حاکمیت جنایتکار و فاسد جمهوری اسلامی اگرچه مردم را به فقر و فلاکت و بدبختی انداخته است،  اما اکنون از ابتذالی به ابتذالی دیگر کشیده می‌شود و درحال خودکشی است. پیش ازآن که اما جمهوری اسلامی خود را حلق‌آویزکند، باید مبارزه را بیش از پیش تشدید نمود و برای همیشه بساط آن را برچید.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۶۰  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.