کشتار تابستان ۶۷ پاشنه آشیل جمهوری اسلامی

در روزشمار تاریخ کشتار و اعدام و مرگ در زندان های جمهوری اسلامی، به سالگرد دیگری از مرداد و شهریور تابستان ۶۷ رسیده ایم. به روزهای خونینی که هزاران زندانی سیاسی به فرمان مستیقم خمینی جلاد اعدام شدند. به روزها و شبانه های مرگباری که کابوس مرگ در اندرون زندان های جمهوری اسلامی خیمه زد و زندانیان سیاسی در سراسر ایران گروه گروه به جوخه های اعدام سپرده شدند. اکنون پس از گذشت ۳۴ تابستان، بار دیگر به روزشمار آن فاجعه خونین رسیده ایم که در لحظه های نفس گیر آن کشتار بزرگ، نه دادگاهی بود و و نه کیفرخواستی، نه وکیل مدافعی بود و نه فرصتی برای دفاع از خود و نه کلامی از پیش شنیده شده که زندانیان بدانند به کدامین منظور از سلول و بند به بیرون کشیده شده اند. هر آنچه بود، بی خبری بود و در پس این بی خبری، فتوای مرگبار خمینی برای کشتار زندانیان سیاسی. هر آنچه بود چوبه های دار بود و “هیئت مرگی” از برگزیدگان خمینی، آراسته به نیرنگ و فریب که در لوای “هیئت عفو و آزادی” زندانیان را به کام مرگ می فرستادند.

در روزشمار تاریخ سرکوب و اعدام زندانیان، اکنون به ۳۴ مین سالگرد یادمان آن عزیزان جانفشان در آن تابستان تفتان رسیده ایم. تابستانی که نفس در سینه ها حبس و چوبه های دار در سراسر زندان های جمهوری اسلامی برپا شد. تابستانی خونین و خوفناک که بیشمار مادرانی به سوگ نشستند، پدرانی قامت شکستند، همسرانی سیه پوش شدند، خواهران و برادرانی در خلوت خود گریستند، کودکانی در انتظار پدر به تصاویر نشسته بر دیوار خانه چشم دوختند و کودکان دیگری در حسرت بی بازگشت مادران با لالایی شبانه های پدر به خواب رفتند.

در لحظه لحظه های آن روزهای مرگ، روزهای آونگ شدن زندانیان بر سر دار، رنجی که بر زندانیان رفت، فاجعه ای که بر سر خانواده ها آوار شد و بهتی که بر جان جامعه نشست، از آن گونه زخم و بهت و آواری نبود که با گذر زمان التیام یابد و یا آنچنان چیزی که در دالان های پر پیچ و خم تاریخ به فراموشی سپرده شود.

از تابستان ۶۷ تا به امروز ۳۴ تابستان و از اعدام های فاجعه بار سال های نخست دهه ۶۰، چهار دهه گذشته است. در تمامی این سال های سپری شده، در پس رنجی که بر زندانیان رفت، در پس دردی که بر جان خانواده ها نشست – درد و رنجی که بعضا یک روز آن در سال هم نمی گنجد – اما نام و یاد و خاطره تابناک آن عزیزان جان فشان در پی استقامت و پایداری ماندگار “خانواده” ها تکثیر شد. در لحظه لحظه ی این سال های به غارت رفته، مقاومت “خانواده بزرگ خاوران” در زنده نگه داشتن نام و آرمان خواهی جانفشاندگان آن سال های آتش و خون، همواره زینت بخش یادمان آن عزیزان از دست رفته بوده است. مقاومتی که جمهوری اسلامی را به ستوه آورد، نیروهای امنیتی رژیم را خسته کرد و پایداری و امید را در دل جنبش دادخواهی گستراند. مقاومتی که به “لعنت آباد” خاوران، شکوه و بزرگی داد و گورستان دور افتاده خاوران را به “گلزار خاوران” تبدیل کرد. مقاومتی به یاد ماندنی و ستودنی که یاد و خاطره ماندگار جانفشاندگان آن تابستان خونین را بر تارک ایران و جهان نشاند. مقاومتی بی بدیل که نگذاشت غبار فراموشی بر آن روزهای کشتار و مرگ چیره شود، اجازه نداد تا بذر یاس و ناامیدی بر فراز خاوران و دیگر خاوران های بی نام و نشان فشانده شود. مقاومتی که در زیر سایه شلاق و سرکوب و سرنیزه نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی دوام آورد و سال از پی سال استمرار یافت. مقاومتی که پیام دادخواهی اش از ایران فراتر رفت، مرزها را در نوردید و دیرگاهی است به گوش جهان و جهانیان رسیده است. به گونه ای که اکنون فاجعه کشتار تابستان ۶۷ و سال های پیش از آن به پاشنه آشیل جمهوری اسلامی تبدیل شده اند.

برگزاری دادگاه مردمی ایران تریبونال در لندن و لاهه در سال ۱۳۹۱ یکی از نتایج استمرار مقاومت قهرمانانه خانواده ها و زندانیان جان بدر برده از کشتار و مرگ بود که سهمی بی بدیل در رسوایی جمهوری اسلامی و آشکار کردن این پاشنه آشیل داشت. پاشنه آشیلی که با دستگیری حمید نوری و برگزاری دادگاه او در استکهلم سوئد، بیشتر و بیشتر نمایان شد و نشان داد که هیئت حاکمه ایران در مقابل رسوایی کشتارهای دهه ۶۰ تا چه حد بی دفاع و ضربه پذیر است. و این همه ممکن نبود مگر به یمن مقاومت و پایداری سالیان دراز مادران و همسران و مجموعه “خانواده بزرگ خاوران” که طی چهار دهه قهرمانانه در مقابل سرکوب ایستادند و از اعتبار و نام و آرمان های عزیزان شان دفاع کردند.

اکنون با محکومیت حمید نوری به حبس ابد و با نمایان شدن زوایای دیگری از کشتار تابستان ۶۷، رسولئی و بی آبرویی جمهوری اسلامی آنچنان آشکار شده است که آمران و دست اندرکاران قتل عام آن سال های آتش و خون – که تا دهه‌های متمادی سیاست خفقان و سکوت و کتمان پیشه کرده بودند- چند صباحی است یکی پس از دیگری از سوراخ ها بیرون خزیده اند و با لکنت زبان در پی تطهیر خمینی جلاد بر آمده اند.

آدمکشان بی رحمی همانند موسوی تبریزی، دادستان کل جمهوری اسلامی در اعدام های سال های نخست دهه ۶۰ و حسینعلی نیری، عضو موثر “هیئت مرگ” منتخب خمینی در کشتار تابستان ۶۷، از جمله کسانی هستند که این روزها به صحنه آمده اند و با فریب و تزویر و دروغ برای تطهیر خمینی یاوه سرایی می کنند. این حضرات آدمکش، پس از ۳۴ سال سکوت اکنون بانگ بر می کشند، اگرچه خمینی فرمان این کشتار را صادر کرد اما خود، نقشی در قتل عام زندانیان نداشت و مسببین اصلی کشتار تابستان ۶۷، نه خمینی جلاد، بلکه کسان دیگری بوده اند که او را بدین مسیر سوق دادند.

موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب در دوران حیات ننگین خمینی جلاد، از جمله کسانی است که اکنون زبان از کام برکشیده و با بیان گوشه های جدیدی از حقیقت ماجرا، سعی کرده تا نقش تعیین کننده خمینی در کشتار تابستان ۶۷ را کم رنگ کند و حتا به گونه ای او را  تطهیر و از ماجرا بدور نگه دارد.

موسوی تبریزی، در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۱ در پاسخ به پرسش های “دیدار نیوز”، ابتدا از دادگاه حمید نوری در سوئد و نقش ری شهری – وزیر اطلاعات وقت جمهوری اسلامی – در قتل عام زندانیان سیاسی سخن به‌ میان آورده و گفته است، از جزییات آن اتفاقات و اینکه از طرف ری شهری چه نامه ای به خمینی نوشته شد چیزی نمی داند و آقایان محسنی اژه ای و ابراهیم رئیسی که هر دو در آن زمان قاضی بودند، از جزییات آگاه هستند. موسوی تبریزی، پس از بیان این مقدمات، در مورد نحوه کشتار تابستان ۶۷ با اراجیفی از این نمونه سخن گفته است: “من با حاج احمدآقا خیلی رفیق بودم، همسایه بودیم و من از آن طریق فهمیدم که آقای ری شهری که آن زمان وزیر اطلاعات بودند به امام نامه نوشتند که “اجازه دهید ما دوباره این ها را که در زندان هستند و توبه نکردند محاکمه کنیم”، امام هم اجازه داد. چون آن ها [زندانیان] بنا داشتند که در هر شهری شروع به آشوب کنند“. (تاکیدها از ما است)

موسوی تبریزی،  در ادامه و در پاسخ به این پرسش که “اگر بخشی از آن اتفاقات را منفی می دانید، امام را چقدر در این ماجرا دخیل می دانید؟”، به صراحت پاسخ می دهد: “هیچ؛ امام یک شخصیت بزرگواری بود…که فرموده بودند اگر بازهم اعلام کنند علنی توبه کردیم اشکالی ندارد، اگر نه، همان حکم سابق [اعدام] اجرا شود”.

بیان اینگونه اراجیف از زبان دادستان کل سابق جمهوری اسلامی که حکم خمینی شامل زندانیانی بوده است که پیش از آن احکام اعدام گرفته بودند اما حکم شان اجرا نشده بود، اگرچه به ظاهر با زبانی صریح بیان می شود، اما به واقع چیزی جز لکنت زبان اینگونه آدمکشان شناخته شده نیست، که سعی دارند با دروغ و تحریف تاریخ، وقایع کشتار تابستان ۶۷ را به گونه ای دیگر جلوه دهند. آنان، که اکنون اینگونه با سراسیمگی پا به میدان گذاشته اند تا خمینی را تطهیر کنند؛ تمام سعی شان بر این است تا پاشنه آشیل جمهوری اسلامی را پنهان و ضربه پذیری رژیم و به طور اخص خصلت آدمکشی خمینی جلاد را که عامل اصلی اجرای آن فاجعه هولناک بود، از نظرها دور و بی آبرویی خمینی و نظام جمهوری اسلامی را کاهش دهند.

موسوی تبریزی در شرایطی زبان به تطهیر خمینی گشوده است و توپ را به زمین ری شهری و محسنی اژه ای و ابراهیم رئیسی انداخته است، که به شهادت تمامی شاهدان و شاکیان دادگاه حمید نوری و تمامی شواهد و مستنداتی که طی دهه های گذشته توسط خانواده ها و زندانیان جان بدر برده از کشتار تابستان ۶۷ مکتوب و مستند شده اند، همه جان فشاندگان آن فاجعه خونین، پیشتر در بیدادگاه های جمهوری اسلامی محاکمه شده بودند و با گرفتن حبس های قطعی دوران محکومیت شان را می گذراندند. بسیاری از زندانیان حتا دوران حبس شان تمام شده بود، اما همچنان در زندان بودند. بسیاران دیگری هم در شرف اتمام حکم بودند و روزها و ماه های پایانی حبس را می کذراندند. بیان اراجیفی از این دست که هزاران زندانی اعدام شده در تابستان ۶۷، جملگی زندانیانی بوده اند که پیش تر حکم اعدام گرفته بودند اما اجرای حکم آنان به تعویق افتاده بود، دروغی بزرگ برای تحریف تاریخ و کتمان کردن نقش بی بدیل خمینی و کل هیئت حاکمه ایران در کشتار فجیع هزاران زندانی سیاسی بی گناه در تابستان ۶۷ است.

نمونه دیگری از این دست، مصاحبه حسینعلی نیری، حاکم شرع وقت و عضو موثر “هیئت مرگ” در کشتار تابستان ۶۷ است که ماه گذشته در این مورد یاوه سرایی کرده است. نیری که اکنون رئیس دادگاه انتظامی قضات در قوه قضائیه جمهوری اسلامی است، در تاریخ ۱۸ تیر ۱۴۰۱ در گفت و گویی با مرکز اسناد انقلاب اسلامی با تاکید بر “بحرانی بودن وضع مملکت” در آن دوران گفته است: اگر “قاطعیت” خمینی نبود، “امنیت” نداشتیم و “شاید اصلا نظام نمی ماند”. حسینعلی نیری در خصوص به اصطلاح “محاکمه مجدد” زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ و اعدام بیش از ۵ هزار زندانی که در آن هنگام دوران حبس خود را می گذراندند گفته است، آنان “در فضای زندان باز هم انسجام خودشان را داشتند” و “تشکیلات جدیدی هم درون زندان به وجود آورده بودند” و “از راه هایی که می دانستند، از بیرون اطلاعات کسب می کردند. جو زندان دست شان بود و لذا توطئه های جدیدی در کار بود. اینطور نبود که آن ها فقط بخواهند ایام حبس شان را بگذرانند”. او در مورد توطئه های جدید مورد نظرش نیز چنین گفته است: “عناد خودشان را می خواستند ادامه بدهند. این ها می گفتند ما ضرر اقتصادی به نظام بزنیم. سیم تلفن را قطع کنیم. لامپ را بشکنیم”. بیان اینگونه خزعبلات توسط حسینعلی نیری و اینکه هزاران زندانی سیاسی به خاطر شکستن “چند لامپ و پاره کردن چند سیم تلفن” در کمتر از دو ماه کشتار شدند، عمق جنایت و خالی بودن دستان رژیم در پاسخگویی به چرایی قتل عام زندانیان است.

پیش از این نیز ابراهیم رئیسی، مصطفی پورمحمدی دو عضو دیگر “هیئت مرگ” و روح الله حسینیان، وزیر اطلاعات دوران ریاست جمهوری رفسنجانی نیز با تکرار اراجیفی از این دست سعی کرده بودند تا گریبان خود و جمهوری اسلامی را از تبعات فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی رها سازند. اما با انجام هر مصاحبه توسط دست اندرکاران کشتار تابستان ۶۷، یاوه گویی آنان آشکارتر و خالی بودن دستشان در توجیه قتل عام زندانیان سیاسی برای مردم ایران و جهان بیشتر رو شد.

در تمامی این سال های سپری شده، جمهوری اسلامی بر این باور بود که با در پیش گرفتن سیاست سکوت و کشیدن یک خط قرمز پُر رنگ به دور این جنایت هولناک خواهد توانست گریبان خود را از پاسخگویی رها سازد. پیشبرد این سیاست رژیم اگرچه تا دو دهه موثر واقع شد، اما در پی مبارزات مداوم و خستگی ناپذیر مادران خاوران، همسران داغدار، خانواده های زندانیان جانفشان، سازمان های سیاسی، زندانیان از بند رسته و دیگر کنشگران اجتماعی، ابعاد این جنایت فجیع به مرور برای توده های میلیونی مردم ایران آشکارتر شد. به یمن مقاومت قهرمانانه مادران خاوران، فرمان خمینی که روزگاری برای هیئت حاکمه ایران در حکم نسخه “نجات بخش” نظام بود، اکنون به صورت یک داغ لعنت بر پیشانی خمینی حک شده و به کابوس و پاشنه آشیلی برای کل هیئت حاکمه ایران تبدیل شده است. این همه ممکن نبود مگر در پرتو استقامت و پایداری ماندگار “خانواده بزرگ خاوران”. این همه شدنی نبود مگر در پی پایداری سترگ مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران جانفشاندگان دهه ۶۰ که در مسیر زنده نگه داشتن نام و یاد عزیزان شان سال ها رنج کشیدند، سرکوب شدند، بی حرمتی شنیدند، اما از پای نیفتادند. آنانی که  در فقدان عزیزان دربندشان ایستادگی کردند و ذره ذره آب شدند، اما شکست و تسلیم را نپذیرفتند. خانواده هایی که با پرچم جان به دادخواهی عزیزانشان برخاستند و در این کارزار مبارزاتی آنچنان حماسه آفریدند که اکنون نام  “گلزار خاوران” بر تارک ایران و جهان نشسته است و بدین سان کشتار تابستان خونین ۶۷ به پاشنه آشیلی سخت ضربه پذیر برای جمهوری اسلامی تبدیل شده است.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۸۳  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.