نقش انکارناپذیر جمهوری اسلامی در وقوع فجایع ناشی از سیل

باران بیاید یا نیاید؟ باران نیاید، تولیدات کشاورزی که هیچ، مردم حتا برای آب آشامیدنی هم در مضیقه قرار می‌گیرند. اما اگر باران بیاید، در کشوری به وسعت ایران، مردم ستم‌دیده‌ آن هم‌چنان برای آب آشامیدنی در مضیقه قرار خواهند داشت، چرا که دیوصفتان حاکم کاری با طبیعت کرده‌اند که به جای سیراب شدن لب‌های تشنه، سیل نیز به مصیبت‌های دیگرشان اضافه ‌شود.

به‌گفته‌ی مدیر کل دفتر “کنترل سیلاب و آبخوان‌داری سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری” جمهوری اسلامی، در سال ۹۹ از مجموع ۱۹۱ مورد بارش موثر در سطح حوزه‌های آبخیز، ۱۱۳ مورد سیل کوچک و بزرگ منجر به خسارت در ۲۲ استان کشور شده است.

البته این روایت هر سال و همیشگی برای مردم ایران است، مانند سیل فروردین ۹۸ که بسیاری از استان‌ها از شمال کشور تا جنوب را فرا گرفت، شهرهای بسیاری را ویران ساخت و قربانیان بسیاری برجای گذاشت، چنان‌که تنها در شیراز ۲۱ نفر جان باختند. در اردیبهشت ماه سال گذشته نیز سیل در برخی از استان‌ها از جمله کرمان و سیستان و بلوچستان خسارات جانی و مالی بسیاری برجای گذاشت، از جمله ۶ تن از کارکنان اداره برق کرمان طعمه سیل شدند. این بار نیز سیل جان ده‌ها تن از مردم را گرفت. گزارش رسمی دولتی  تا روز ۹ مرداد، کشته‌ها را ۶۹ تن  و ۴۵ تن را مفقود اعلام کرد. این آمار در حال افزایش است. سیل، خانواده‌های بسیاری را داغ‌دار کرد و زندگی‌های بسیاری را ویران ساخت.

در جریان سیل اخیر که از روز جمعه ۳۱ تیر آغاز شد، تنها در منطقه رودبال استهبان ۲۲ نفر جان خود را از دست دادند. به‌گفته‌ی معاون عملیات امداد و نجات هلال احمر استان فارس، هشدار اهالی منطقه به کسانی که در بستر رود بودند، باعث کاهش تلفات شد وگرنه تعداد تلفات به ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر می‌رسید. در فیلم‌‌های منتشره از سیل استهبان نیز دیده می‌شود که چگونه مردم از بالا، آن‌هایی را که در پایین دره هستند، از آمدن سیل خبردار کرده و باعث نجات آن‌ها می‌شوند. به‌نوشته‌ی رسانه‌های جمهوری اسلامی سه جوان که یکی از آن‌ها کارگر واحد تولیدی پرورش ماهی بود، در بالادست رودخانه رودبال متوجه سیلاب شده و هر کدام با موتور به سمتی راه افتاده و مردم را از وقوع سیل باخبر می‌کنند.

نکته بسیار تاسف‌بار این واقعه که خانواده‌های بسیاری را داغدار کرد این است که اداره هواشناسی استان فارس روز جمعه را از نظر وضعیت آب‌وهوایی زرد اعلام کرده بود و بنابراین مردم از خطری که در کمین آن‌ها بود آگاهی نداشتند. هم‌چنین به‌رغم سابقه‌ی سیل در این منطقه هنوز ابزارهایی که بتواند به مردم وقوع سیل را هشدار بدهد وجود ندارند. خبرگزاری دولتی “ایمنا” در این رابطه از نبود دستگاه‌های باران‌سنج خودکار برای هشدار سیل ناگهانی، رادار پیشرفته هواشناسی و عدم کارایی ایستگاه‌های باران سنجی خبر داد. دستگاه‌هایی که با هزینه‌ای ناچیز می‌توانستند مانع از دست رفتن جان انسان‌ها از جمله ۸ کودک شوند.

همه‌ی این‌ها نشان می‌دهد که جان مردم معمولی برای حاکمان اسلامی تا آن حد بی‌ارزش است که حتا وقوع سالانه سیل در این مناطق باعث نشد که اقدامی برای جلوگیری از وقوع سیل انجام دهند و یا حداقل هشداری به مردم مناطق سیل‌خیز داده شود. در جریان سیل‌های سال‌های گذشته نیز شاهد همین واقعه هستیم و تنها پس از وقوع سیل مقامات دولتی با کلی وعده‌وعید و گرفتن عکس‌های یادگاری وارد می‌شوند و با پایان یافتن ماجرا نیز همه وعده‌ها به فراموشی سپرده شده و آب از آب تکان نمی‌خورد.

براساس اخبار منتشره تاکنون سیل در سیستان و بلوچستان منجر به کشته شدن ۵ نفر از جمله سه کودک و یک راهدار شده است. در کرمان ۴ نفر از جمله یک دختر ۸ ساله، در رودهن یک نفر، در استان مرکزی یک نفر و در ماه‌نشان (استان زنجان) ۲ نفر  در اثر سیل جان خود را از دست دادند. در تهران نیز راه افتادن سیل در “امامزاده داود” تاکنون منجر به کشته شدن ۱۱ نفر شده و حداقل ۱۹ نفر مفقود هستند. رانش‌کوه در فیروزکوه و به‌ویژه روستای زرین‌دشت نیز خسارات جانی و مالی بسیاری برجای گذاشت. به‌گفته‌ی مقامات دولتی در فیروزکوه تاکنون ۱۱ نفر کشته و ۱۶ نفر مفقود شده‌اند. هم‌چنین ۹۰ درصد روستای مزداران در فیروزکوه زیر گل‌ولای فرو رفته است. در طالقان ۷۰ خودرو در سیلاب غرق و مچاله شدند. از میزان کشته‌ها اما خبری منتشر نگردید. واقعیت این است که اگرچه مقامات حکومتی تعداد جان باختگان سیل را تاکنون ۶۹ نفر اعلام کرده‌اند، اما براساس تجربه و دروغ‌گویی مقامات حکومتی، آمار جان باختگان متاسفانه می‌تواند بیشتر و بسیار فراتر از آمار رسمی باشد.

در یزد و با شکستن سیل‌بند خاکی زردین، سیل به شهر یزد رسید و آب و گل‌ولای وارد بسیاری از خانه‌ها شد. هم‌چنین برخی از دیگر استان‌های کشور از جمله مازندران در وضعیت هشدار سیل قرار دارند. براساس اخبار منتشره جاده هراز و چالوس به دلیل رانش زمین در اثر باران تا اطلاع ثانوی بسته شده‌اند. سیل هم‌چنین به خانه‌ها، جاده‌ها، ایستگاه‌های انتقال برق و دیگر زیرساخت‌های مناطق سیل‌زده آسیب رساند. به محصولات کشاورزی نیز به اعتراف مقامات حکومتی تا اینجا ۶ هزار میلیارد تومان خسارت وارد شده است. براساس اخبار منتشره تاکنون ۱۱۱ شهر در ۲۰ استان دچار سیل و آب‌گرفتگی شده‌ و پیش‌بینی می‌شود شهرها و روستاهای بیشتری دچار آب‌گرفتگی شوند.

سیستان و بلوچستان، تهران، فارس، کرمان، هرمزگان، قم، سمنان، مازندران، یزد، آذربایجان شرقی، خراسان جنوبی، گلستان، اصفهان، بوشهر، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری و مرکزی از جمله استان‌هایی هستند که مردم ستم‌دیده‌ درگیر سیل و خرابی‌های ناشی از آن شده‌اند.

نابسامانی چنان گسترده است که حتی سعیدی نماینده مرتجع مجلس اسلامی از چابهار در رابطه با سیل اخیر می‌گوید: “هربار می‌گوییم با توجه به محدودیت منابع آبی در استان سیستان و بلوچستان حداقل برای مهار این آب باید راهکاری اتخاذ شود که این راهکار مشخصا ایجاد بند بتنی در مسیر رودخانه باهو بوده است و ما این پیشنهاد را بار‌ها به وزرای جدید و قدیم نیرو ارائه داده‌ایم با این‌همه هیچ اتفاقی رخ نداده است و هرسال میلیون‌ها مترمکعب آب به دنبال بارندگی‌ها به دریا می‌ریزد و مردم از این میزان آب محروم شده و نمی‌توانند از آن استفاده‌ای کنند… در سال ۹۸ بالغ بر یک میلیون متر مکعب آب از همین مسیر به دریا ریخت و تدبیری نشد”.

باید توجه کرد که خسارت سیل مثلا در شهر زاهدان در اثر بارش ۲۶ میلیمتری باران رخ داده است. این نشان می‌دهد که در طول این سال‌ها چه بلایی جمهوری اسلامی بر سر این سرزمین و آب و خاک آورده است. واقعیت این است که خاک باید بتواند آب را در خود جذب کند و اگر این اتفاق نمی‌افتد به دلیل آن است که خاک فقیر شده و قدرت جذب آب را از دست داده است و به همین دلیل باران به جای آن‌که مردم را خوشحال کند به سیل و عزای مردم تبدیل می‌شود. اما حکومت می‌توانست با اقداماتی که تنها مختصری هزینه داشتند از وقوع سیل و یا حداقل از شدت خرابی‌های آن بکاهند. اقداماتی که می‌توانست بخشی از مشکلات کمبود آب کشور را حل کند، اما دغدغه جمهوری اسلامی این امور نیست. جمهوری اسلامی هزاران برابر این پول‌ها را خرج موشک و توپ و تفنگ می‌کند، اما به مردم و آبادی کشور که می‌رسد پولی نمی‌ماند.

حکومتی که از سویی با نارضایتی عمیق توده‌های مردم و یک بحران انقلابی روبروست و از سوی دیگر بخش بزرگی از بودجه صرف نهادهای نظامی و ادوات جنگی می‌شود؛ و البته فراموش نکنیم فساد سیستماتیک حاکم را که پولی برای فعالیت‌های عمرانی باقی نمی‌گذارد.

برای نمونه در هیچ کشوری در دنیا نمی‌توانید این همه پروژه‌های “عمرانی” نیمه تمام ببینید. به‌گفته‌ی نائب رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس اسلامی ۱۰۰ هزار پروژه عمرانی نیمه تمام در کشور وجود دارد!! معنای واقعی این حجم از پروژه‌های عمرانی نیمه کاره فساد و دزدی حاکمان است. پروژه‌های عمرانی نه برای عمران و آبادی کشور که تنها برای چپاول و ثروت‌اندوزی دزدان حاکم است. مگر می‌شود ۱۰۰ هزار پروژه عمرانی کلید بخورد، هزاران میلیارد تومان از بودجه برای هر کدام از این پروژه‌ها هزینه شود، اما حاصلی نداشته باشند و اغلب آن‌ها شاید هیچ وقت به پایان خط نرسند؟ تنها پاسخ به این واقعیت دزدی مقاماتی‌ست که این پروژه‌ها را با زدوبند کلید می‌زنند و تحت عنوان کار عمرانی پول‌ها را بالا می‌کشند.

یکی از این پروژه‌های به‌اصطلاح عمرانی “احیای دریاچه ارومیه” است که به ادعای مقامات جممهوری اسلامی تاکنون ۱۵ هزار میلیارد تومان برای آن هزینه شده اما نتیجه زیر صفر است. به این معنا که سال به سال از سطح و عمق دریاچه ارومیه کاسته شده به نحوی که امروز ۹۵ درصد دریاچه ارومیه خشک شده است. واقعه‌ای که می‌تواند برای کل منطقه حتا تا تهران فاجعه‌ی محیط زیستی بزرگی پدید آورد، جدا از آن‌که کل کشاورزی منطقه در خطر نابودی قرار می‌گیرد.

جمهوری اسلامی با وقاحت از حرکت به سمت خودکفایی در بخش کشاورزی سخن می‌گوید، اما همین امسال نزدیک نیم میلیون نفر از شاغلان بخش کشاورزی به دلیل نبود آب کاسته شد، جمعیتی که برای نجات از گرسنگی به حاشیه شهرها پناه خواهند آورد. جمهوری اسلامی به‌جای برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری برای رونق بخشیدن به بخش کشاورزی، تنها بهره‌کشی بی‌حساب و کتاب از خاک و آب را فهمید و نتیجه‌ی آن را امروز در سیل، کم‌آبی، فرونشست زمین و رها شدن زمین‌های کشاورزی می‌بینیم.

بسیاری از رودخانه‌ها به دلیل دخالت‌های بی‌جا در امور طبیعت از جمله تغییر مسیر حرکت آب رودخانه و دیگر اقدامات نسنجیده خشک شده‌اند. استفاده نادرست از آب‌های زیرزمینی موجب فرونشست زمین در بسیاری از نواحی کشور شده است. اصفهان یکی از این مناطق است که فرونشست زمین به مرکز شهر رسیده است. در همان روزی که سیل به تهران رسید، یکی از خیابان‌های اصلی تهران شاهد فرونشست زمین بود.

در روزهای گذشته مهدی بابایی، نایب رییس کمیسیون محیط زیست و خدمات شهری شورای شهر تهران، وضعیت فرونشست زمین در مناطق ۱۸ و ۱۹ پایتخت را «خطرناک» توصیف کرد. وی به خبرگزاری دولتی ایلنا گفت: “بیشترین نرخ فرونشست زمین در محدوده جنوب غربی تهران بزرگ یعنی در حریم شهر تهران و در مجاورت شهریار اتفاق افتاده که بعضا فرونشست بالای ۲۰ سانتی متر در سال در این منطقه ثبت شده است”.

کاهش آب ذخیره شده در سدها یک معضل دیگر است. در حالی که آب پشت سدها در سال گذشته نسبت به سال ۹۹ ۲۷ درصد کاهش یافته بود، در سال‌جاری نیز شاهد کاهش مجدد آب ذخیره شده در پشت سدها هستیم. تنها حجم آب پشت سدهای اطراف تهران نسبت به سال گذشته ۱۸ درصد کاهش یافته است. آب پشت سدها در بسیاری از مناطق حتا پاسخگوی نیاز آب آشامیدنی مردم نیز نیست چه رسد به تامین آب برای بخش کشاورزی.

همه‌ی این اتفاقات می‌توانست نیافتد به شرطی که جمهوری اسلامی بخشی از پول همین مردم را خرج مردم و کشور می‌کرد. اما همان‌طور که در آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، مسکن و دیگر خدمات ضروری و نیازهای مردم این کار را نکرده و نمی‌کند، در این امور نیز هیچ کاری نخواهد کرد.

واقعیت این است که تمامی کشورهای جهان امروز با معضل تغییرات آب‌وهوایی روبرو هستند. در این میان بسیاری از دولت‌ها اقداماتی را برای مقابله با این تغییرات در دستور کار قرار داده‌اند که بتواند کشور را تا حدودی مصون سازد. حتا دولت‌های مرتجع عربی منطقه، سرمایه‌گذاری‌های زیادی برای بهبود کیفیت خاک این کشور‌ها انجام داده‌اند. اما در ایران تحت سلطه حاکمان فاسد و دزد و جنایتکار نه تنها شاهد هیچ اقدام مثبت و زیربنایی در این امور نیستیم، بلکه شاهد نابود کردن طبیعت نیز هستیم که دولت در آن نقش بارزی دارد. نابودی جنگل‌ها، نابودی رودخانه‌ها، دریاچه‌ها و تالاب‌ها، کاهش کیفیت خاک و گسترش بیابان نتیجه همین سیاست است. به اعتراف “سازمان محیط زیست جمهوری اسلامی”، سرعت استفاده از منابع آب زیرزمینی در ایران سه برابر استاندارد جهانی است که این برداشت بی‌رویه ۲۹۷ دشت از ۶۰۰ دشت ایران را نابود خواهد کرد. موسسه تحقیقاتی “اینتل لب” با تحلیل تصاویر ماهواره‌ای، فرونشست زمین در تهران را “یک بمب ساعتی بی‌صدا” نامیده و نوشته است: ” قطعی برق، ترکیدگی لوله گاز، تغییر شکل ریل‌های قطار، فروچاله‌ها، کج شدن ساختمان‌ها و ترک خوردن جاده‌ها از جمله آثار فرونشست زمین است”.

رئیس سازمان جنگل‌ها،مراتع و آبخیزداری جمهوری اسلامی نیز در اسفند سال گذشته با بیان این‌که: “هفت میلیون هکتار از بیابان‌های کشور در وضعیت فوق‌بحرانی قرار دارند و از جمله مخاطرات کشور موضوع آب، خاک و پوشش گیاهی است”، گفته بود: “اگرچه این مخاطرات تاثیر خود را در دراز مدت نشان می‌دهد اما امروز ما شاهد نتیجه این بحران‌ها در قالب سیل، ریزگرد، فرسایش خاک، خشک شدن قنات‌ها و کاهش سطح آب های زیر زمینی هستیم”، او هم‌چنین گفت: “سالانه با ۱۶ تن فرسایش در هکتار مواجه‌ایم”. علی بیت‌اللهی یکی از مدیران “مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی” جمهوری اسلامی نیز گفته است برای جبران فرونشست زمین “کمتر از ده سال فرصت داریم”.

اما واقعیت این است که فساد آن‌چنان در نظم پوسیده سرمایه‌داری ایران ریشه کرده است که نباید و نمی‌توان هیچ اقدامی را از سوی حکومت برای حل این معضلات به انتظار نشست.

جمهوری اسلامی مانند لشکریان مغول با بدترین جنایات و وحشی‌ترین روش‌ها همه چیز را نابود کرده و تنها خاک سوخته را بر جای گذاشته است. اما به‌رغم همه‌ی این واقعیت‌ها، این امید یک امید بزرگ و واقعی‌ست که دیری نخواهد پایید که سیلی بنیان کن، سیل توده‌های بپاخاسته، رژیم جمهوری اسلامی و تمامی فاسدان و دزدان حاکم را به زباله دان تاریخ بفرستد. آن‌گاه کارگران و زحمتکشانی که با برپایی حکومت شورایی، دولت را به عنوان ابزاری برای اعمال اراده‌ی خود به کار گرفته‌اند، از این خاک سوخته سرزمینی آباد و سرسبز خواهند ساخت.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۸۱  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.