“تهاجم ترکیبی” اعلام جنگ به توده‌های مردم

جامعه ایران در دورانی سرنوشت‌ساز به سر می‌برد. بحران‌های عمیق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه را فراگرفته است. تضادهای موجود چنان عمق و شدتی یافته‌اند که استمرار وضعیت کنونی نامیسر گشته و عبور از این تنگنا، پاسخی جدی و ریشه‌ای می‌طلبد. بر همین بستر است که سران نیروهای سرکوبگر رژیم در آبان ماه ۱۴۰۰ نسبت به “انفجار زیرپوستی” جامعه ابراز نگرانی و هراس کرده‌اند؛ نگرانی‌ و هراسی که به ویژه از اعتراضات سراسری توده‌ای دی ۹۶ به این سو، بارها از سوی مقامات گوناگون رژیم بیان شده است و بر لزوم “مقابله و آمادگی” تأکید کرده‌اند. لیکن از آن‌جایی که جمهوری اسلامی برای تسکین بحران‌ها و تضادهای موجود راه‌کاری جز تکیه بر تنها ابزار موجودش یعنی، سرکوب، ندارد، تمام امکانات خود را بر تقویت نیروهای سرکوب متمرکز کرده است.

سخنرانی خامنه‌ای در ۱۹ بهمن و صدور فرمان “تهاجم ترکیبی” خطاب به اراذل و اوباش و مزدوران امنیتی‌اش نیز نشان دیگریست از این هراس از زبان بالاترین مقام رژیم جمهوری اسلامی. او در این سخنرانی مدعی شد در برابر “تهاجم ترکیبی یعنی تهاجم اقتصادی، سیاسی، امنیتی، رسانه‌ای و دیپلماسی دشمن” باید از “موضع دفاعی” خارج شد و مسئولان را “موظف” به “تهاجم در زمینه‌های مختلف از جمله رسانه‌ای، امنیتی و اقتصادی” کرد. گرچه شاید برخی تلاش کنند “دشمن” را نیروهای خارجی تفسیر کنند، اما رجوع به برهه‌هایی از اعتراضات مردم و ادبیات خامنه‌ای آشکار می‌سازد وی بزرگ‌ترین و مهم‌ترین “دشمن” را مردم معترض ایران می‌داند. او در هر اعتراض توده‌ای با ادبیاتی لمپنی القابی را به مردم معترض نسبت داده است که بیش‌تر شایسته خود و سران رژیم‌اش است؛ القابی چون “محارب و مفسد”، “علف هرز”، “اراذل و اوباش”، “ضدانقلاب”، “مزدور”، “عامل بیگانه”، “دشمن زبون”. پس فرمان “تهاجم ترکیبی” بیش و پیش از هر چیز صدور فرمان “تهاجم” به توده‌های معترض است.

جنبه‌های مختلف این “تهاجم” را بشکافیم. “تهاجم اقتصادی” حرفی‌است توخالی و از همان نام‌گذاری‌های بی‌محتوای خامنه‌ای در سخنرانی‌های سال نو.  نتیجه‌ نیز “تهاجم اقتصادی” به وضعیت معیشتی مردمی بوده است که بیش از ۸۰ درصد آنان به زیر خط فقر یا زیر خط فقر مطلق رانده شده‌اند. به اعتراف خامنه‌ای در سخنرانی ۱۱ بهمن نیز: “آمارهای کلان اقتصادی دهه ۹۰ حقاً و انصافاً ناخرسندکننده هستند”، هرچند وی عوامل را به “تصمیم‌گیری‌های غلط یا کم‌کاری” در یک دهه گذشته تقلیل می‌دهد، اما بر توده‌ها روشن است که علت اصلی “صرف تحریم” نیست، بلکه اختصاص منابع مالی کشور به ارگان‌های سرکوب، دستگاه‌های پروپاگاندا، نهادهای تحمیق مذهبی، برنامه‌های موشکی و هسته‌ای، مداخلات نظامی و سیاسی در کشورهای دیگر، تأمین مالی و تسلیحاتی نیروهای مزدورشان در منطقه و افزون بر آن چپاول و فساد سیستماتیک و گسترده بر بستر بحران ساختاری رکودی – تورمی نظام سرمایه‌داری است. از همین‌روست که اعتراضات مردم در هر فرصت ممکنی و فوراً از چارچوب‌های معیشتی فراتر رفته و به اعتراضی سیاسی علیه کلیت رژیم جمهوری اسلامی بدل می‌شود. از همین روست که اعتصابات و اعتراضات کارگران و زحمتکشان در سال‌های گذشته سیاست‌های اقتصادی، از جمله اجرای برنامه‌های نئولیبرالیستی را نشان گرفته است.

“تهاجم امنیتی” سابقه‌ای به درازای عمر جمهوری اسلامی دارد. از سرکوب‌های وحشیانه دهه شصت، در تمامی اعتراضات مردمی از دهه هفتاد به بعد، اولین واکنش سران جمهوری اسلامی اعزام اشرار سپاه، نیروهای انتظامی، گروه‌های حزب‌الله و انصارالله و “فرزندان بسیجی” و اوباش و لات‌های محلات و “آتش به اختیارها” برای مقابله با مردم معترضی بوده است که هر بار “عامل دشمن” نامیده شده‌اند. از آخرین نمونه‌ها نیز کشتار مردم در قیام آبان ۹۸، سرکوب وحشیانه معترضان خوزستانی و شلیک بی‌محابای گلوله‌های سربی به سوی کشاورزان و مردم اصفهان بوده است. اگر این سرکوب‌ها در برهه‌هایی از زمان مردم را از پیگیری خواسته‌های‌شان بازمی‌داشت، اما با ورود جامعه به دوران انقلابی، از برایی و کارآیی این حربه کاسته شده است. گواه آن نیز افزایش خشم و نارضایتی و اعتراضات مردم به رغم تشدید بگیروببندها، اعدام‌ها، تهدیدها و احضارها است. چندان که بنا به اسناد جلسه “کارگروه پیشگیری از بحران‌های امنیتی معیشت پایه” در اواخر آبان و با حضور سران نیروهای سرکوب رژیم، “تجمعات در سال ۱۴۰۰ نسبت به سال ۱۳۹۹، ۴۸ درصد افزایش یافته و تعداد تجمع‌کنندگان نیز ۹۸ درصد رشد داشته است.” پس، سرکوب نه تنها از افزایش تجمع‌ها و تجمع‌کنندگان نکاسته است، بلکه بر خشم و نارضایتی مردم افزوده است. “تهاجم امنیتی” در واقع حرف رمزیست خطاب به اوباش رژیم برای آمادگی مقابله با اعتراضات داخلی. وگرنه در مورد “کشورهای دشمن” رژیم بارها نشان داده است که قدرت مقابله امنیتی و نظامی با آن‌ها را ندارد. حتا از جلوگیری از حمله‌های تروریستی در داخل ایران به ایادی و پایگاه‌هایش عاجز و ناتوان است و زمانی که می‌خواهد “انتقام” سلیمانی را بگیرد، همراه با شلیک چند موشک به پایگاه نظامی خالی، یک هواپیمای مسافربری را سرنگون می‌کند.

خامنه‌ای برای مقابله با جریان اطلاع‌رسانی، با کاربرد یک واژه امنیتی – نطامی، فرمان “تهاجم رسانه‌ای” را صادر می‌کند. چرا که جریان آزاد اطلاع‌رسانی، دشمن نظامی دیکتاتور و هراسان از آگاهی مردم است. از همین روست که سال به سال فضای سانسور سخت‌گیرانه‌تر می‌شود و حتا دامان “خودی‌های” داخل و خارج حاکمیت را گرفته است. بنا به جدول رده‌بندی “سازمان گزارشگران بدون مرز” در سال ۲۰۲۰، جایگاه ایران از نظر آزادی مطبوعات، در میان ۱۸۰ کشور نسبت به سال پیش از آن، یک رده سقوط کرده و در جایگاه ۱۷۴ قرار گرفته است. در هنگامه‌ای که آزادی مطبوعات و رسانه‌ها در ایران مرتب محدود و محدودتر می‌شود، بدیهی است که مردم برای دریافت اطلاعات به منابعی به جز رسانه‌های داخل کشور روی بیاورند. چرا که رسانه‌های داخل کشور به رغم هزینه‌های هنگفت مصروف دستگاه‌های پروپاگاندا و دروغ‌پراکنی رژیم، به رغم “افسران جنگ نرم” و “سربازان سایبری” نزد مردم آبرو و اعتباری ندارند و بسیاری به ناچار، با وجود فیلترینگ و موانع دیگر، برای دریافت اخبار به پلاتفرم‌های اجتماعی و رسانه‌های خارج از کشور روی آورد‌ه‌اند. این وضعیت نیز تا برقراری سانسور در ابعادی که حتا انتشار خبر “قتل ناموسی” در یک پایگاه خبری به توقیف آن می‌انجامد، ادامه خواهد یافت. در واقع این از دیگر عرصه‌های مبارزه مردم علیه “تهاجم” رژیم به آزادی بیان و قلم است. مبارزه‌ای که تاکنون رژیم را ناکام گذاشته و در آینده نیز چنین خواهد بود. خامنه‌ای می‌نالد چرا “روایت صحیح پیشرفت‌ها و خدمات بزرگ انقلاب” در رسانه‌های کشور انعکاس نمی‌یابند. این نیز از “سیاست قطعی تحریف واقعیت‌ها و به کار بستن دروغ‌های حرفه‌ای” رهبر رژیم است. برخلاف شیون و فغان خامنه‌ای، رسانه‌های کشور مملو است از “روایت پیشرفت‌ها”ی تخیلی و کاذب رژیم در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. آن‌چه که نیست، باور و اعتماد مردم به “پیشرفت‌ها” در زمانه‌ایست که فقر و فلاکت تنها بهره‌ی آنان از ثروت‌های کشور است، شکاف طبقاتی ژرف و ژرف‌تر گشته است، ناهنجاری‌های اجتماعی فزونی یافته است، سرکوب مرز تحمل را درنوردیده است، تبعیض‌های جنسیتی و ملیتی و مذهبی جا‌ن‌ستان گشته است، فرهنگ به قهقرا رفته است، از آزادی جز نامی بر میدان و خیابان باقی نمانده است، حتا هوایی برای تنفس و آبی برای فرونشاندن عطش کمیاب گشته است. در برابر واقعیت‌ روزمرگی، باور به “پیشرفت” با هر میزان “تهاجم رسانه‌ای” دشوار است.

جمهوری اسلامی سال‌ها “تحریم‌ها” را گواه دشمنی کشورهای غربی به ویژه آمریکا، و عامل بحران‌های اقتصادی معرفی کرده است. اکنون به نظر می‌آید مذاکرات وین دیر یا زود به نتیجه می‌رسند، هرچند هنوز محتوای این مذاکرات و چانه‌زنی‌ها اعلام نشده‌اند. مسلم آن که به‌رغم نتایج و مفاد توافق‌نامه، به رغم عقب‌نشینی‌های رژیم در برابر کشورهای مذاکره‌کننده،  به رغم یاوه‌سرایی‌های آتی رژیم در مورد دستاوردها و پیروزی بر “استکبار جهانی”، از سویی رژیم از مزایای رفع تحریم‌ها و دستیابی به منابع مالی منتفع خواهد شد. اما از سوی دیگر، از آن‌جایی که رفع تحریم‌ها نیز بهبودی در وضعیت مردم ایجاد نخواهد کرد و این بهانه نیز از دست می‌رود، و رژیم باید پاسخگوی شرایطی باشد که سال‌هاست با پیگیری سیاست‌های پان‌اسلامیستی به آن استمرار بخشیده و مردم نیز بارها در اعتراضات خیابانی مخالفت خود را با آن‌ها اعلام کرده‌اند.

اگر اعتراضات توده‌ای پیشین گاهی رژیم را غافلگیر می‌کرد و در پی خیزش مردم، خامنه‌ای در خفا و آشکار فرمان سرکوب و کشتار را صادر می‌کرد، این بار آگاه از آینده تاریک، آگاه از نبرد سهمگین پیشارو بر سر هست و نیست خود و رژیم‌اش، با اختصاص منابع مالی و تقویت بنیه نظامی – امنیتی نیروهای سرکوب، جیره‌خواران و اوباش پیرامونش را به تدارک برای “تهاجم” فرا می‌خواند. غافل از آن که دوران رکود سیاسی به سر رسیده و جامعه به دوران انقلابی وارد شده است، توده‌های مردم با رهایی از توهم به جناح‌‌های رژیم و کلیت آن، دریافته‌اند تنها با سرنگونی این رژیم به خواسته‌های خود دست خواهند یافت و در هر خیزش جسورتر گشته‌اند و در هر اعتراض فزون‌تر و پیگیرتر. از سرکوب‌های گذشته نیز درس‌ها آموخته‌اند. با وجود این، نبایستی اهمیت سرنوشت‌ساز حوادث آینده را خوار شمرد. “تهاجم ترکیبی” اعلام جنگ خامنه‌ای و رژیم جمهوری اسلامی به توده‌های کارگر و زحمتکش است. در چنین شرایطی، تدارک و آمادگی کارگران و زحمتکشان ضرورتیست اجتناب‌ناپذیر برای پیروزی در این نبرد.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۵۸ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.