استثمار بی‌رحمانه  کارگران فکری در آموزش‌وپرورش

فرهنگیان و معلمان رسمی  کشور که جمعیتی نزدیک به یک‌میلیون را تشکیل می‌دهند در زمره زحمتکش‌ترین و پرتلاش‌ترین اقشار زحمتکش جامعه هستند که به‌رغم شغل پرزحمت و پرمسئولیتی که دارند، اما ازنظر حقوق و دریافتی ماهانه، در پایین‌ترین رده کارمندان دولتی قرار دارند و در تنگناها و دشواری‌های متعدد اقتصادی و معیشتی به سر می‌برند.  علی‌رغم مبارزات و تجمعات سراسری معلمان اما دولت از پذیرش خواست همسان‌سازی حقوق با سایر کارکنان دولتی سرباز زده است. دولت جمهوری اسلامی و وزارت آموزش‌وپرورش آن نه‌فقط به این خواست معلمان توجهی نکرده و حاضر به هزینه کردن  و صرف بودجه  برای معلمان نیست، بلکه سیاست کاهش هزینه‌ها را پیش برده است. درحال حاضر افزون بر حدود یک‌میلیون فرهنگیان و معلمان رسمی، صدها هزار تن دیگر تحت عناوین گوناگونی مانند معلم حق‌التدریسی،آموزشیار نهضت سوادآموزی، سرباز معلم و غیره نیز به کار تدریس مشغول‌اند. وضعیت حقوق‌ها و دریافتی این گروه از معلمان بسیار بدتر از معلمان رسمی است. به این گروه از معلمان که همه، در مدارس دولتی تدریس می‌کنند، بسته به مدرک تحصیلی و سابقه کار ماهانه از ۳۰۰ هزار تا ۱ میلیون تومان پرداخت می‌شود. این گروه از معلمان یا بیمه نیستند و یا اگر بیمه باشند، بیمه درست‌وحسابی ندارند. دولت و وزارت آموزش‌وپرورش به‌جای استخدام رسمی معلم، سال‌هاست که درازای پرداخت مبالغ ناچیزی،بخشی از وظایف خود را توسط این گروه از معلمان پیش می‌برد.علی‌رغم کمبود شدید معلم و نیاز به استخدام بیش از ۳۵۰ هزار معلم جدید، اما دولت هرازگاهی با برگزاری آزمون استخدامی، فقط تعداد اندکی را استخدام نموده است. این گروه بزرگ از معلمان به‌رغم آنکه چندین سال سابقه کار تدریس دارند، اما به استخدام رسمی درنیامده‌اند. گرچه در اثر مبارزات و تجمعات اعتراضی و مکرر این معلمان، وزارت آموزش‌وپرورش آزمون استخدامی را برای گروه‌های فوق به‌غیراز آموزشیاران نهضت سوادآموزی حذف نمود، اما این موضوع از سرگردانی این گروه از معلمان نکاست و تجمعات آن‌ها در سال گذشته و سال جاری با خواست استخدام رسمی ادامه یافته است. باید اضافه کرد که معلمان تازه استخدام‌شده نیز از همان آغاز با تبعیض و تضییع حقوق روبرو هستند. در روزهای ۲۳ و ۲۴ فروردین، “نومعلمان” در اعتراض به حقوق‌های نازل و اینکه مشمول رتبه‌بندی نشده‌اند، دست به اعتراض و تجمع زدند . روز ششم اردیبهشت نیز با تجمع در مقابل مجلس و حمل پارچه نوشته‌ها و سردادن شعارهایی چون” ما نومعلمانیم- خواهان حقمانیم”، ” شعار هر معلم- مرگ بر استثمار”،” حقوق ما ۲ میلیون- خط فقر۱۰میلیون” خواهان رسیدگی به خواست‌های خود ازجمله همسان‌سازی حقوق با سایر کارکنان دولتی و  رتبه‌بندی شدند.

افزون بر گروه‌های یادشده، درحال حاضر یک گروه بزرگ دیگری نیز به کار تدریس در مدارس خصوصی مشغول‌اند که دریافتی و شرایط کار آن‌ها از تمام معلمانی که در مدارس دولتی کار می‌کنند اعم از اینکه رسمی باشند یا غیررسمی، به‌مراتب بد‌تر است. این گروه از معلمان زحمتکش که جمعیتی بالغ‌بر ۲۰۰ هزار نفر را تشکیل می‌دهند در مدارس غیردولتی یا مدارس “غیرانتفاعی” تدریس می‌کنند. برخلاف معلمانی که در مدارس دولتی کار می‌کنند و تحت پوشش قانون مدیریت خدمات کشوری هستند و پایه حقوق، مزایای بازنشستگی و امثال آن بر پایه این قانون مشخص می‌شود و بیمه‌شده صندوق بازنشستگی کشوری هستند، معلمان مدارس خصوصی که اصطلاحاً “معلمان آزاد” نامیده می‌شوند، تحت پوشش قانون کار هستند. ” معلمان آزاد” به‌صورت ساعتی کار می‌کنند و درازای ساعاتی که تدریس نموده و کارکرده‌اند مزد دریافت می‌کنند. علی‌رغم اینکه گفته‌شده این معلمان زیرپوشش قانون کار هستند، اما صاحبان مدارس خصوصی و کسانی که سرمایه خود را در بخش آموزش‌وپرورش به‌کارانداخته‌اند، حتی همان حداقل مزد رسمی تعیین‌شده توسط شورای عالی کار را نیز به این معلمان نمی‌پردازند. صاحبان مدارس خصوصی در همان حال که بابت تدریس دانش آموزان توسط “معلمان آزاد” ، مبالغ هنگفتی از والدین محصلین می‌گیرند، اما مبلغ بسیار اندکی را به‌عنوان مزد به “معلمان آزاد” می‌پردازند و مابقی را  به جیب خود می‌ریزند. به یک معلم آزاد درازای ۱۸ ساعت تدریس هفتگی، ماهانه ۳۰۰ هزارتومان مزد داده می‌شود. البته این معلم می‌تواند تا ۲۴ ساعت در هفته کار کند، بااین‌وجود مزد وی از ۶۰۰ هزارتومان تجاوز نمی‌کند.”معلمان آزاد” به‌صورت ساعتی کار می‌کنند و درازای ساعاتی که تدریس نموده و کارکرده‌اند مزد دریافت می‌کنند و در ایام تعطیل مدارس، هیچ‌گونه مزدی دریافت نمی‌کنند. متوسط مزد ماهانه یک معلم آزاد رقمی حدود ۵۰۰ هزارتومان است. این معلمان که قطعاً جزو کارگران فکری هستند، برخلاف سایر کارگران زیرپوشش قانون کار، حق سنوات ندارند؛ حق اولاد و مسکن و اضافه‌کار ندارند، مشمول طرح طبقه‌بندی مشاغل و بازنشستگی و بن خواروبار و سایر مزایای کارگری نیز نمی‌شوند. اغلب این معلمان  حتی بیمه تأمین اجتماعی هم نیستند.حق بیمه آن‌ها تنها در ماه‌های اشتغال آن‌هم برحسب ساعات کار انجام‌شده، به‌حساب سازمان تأمین اجتماعی واریز می‌شود. صاحبان مدارس خصوصی حتی در پرداخت حق بیمه مطابق ساعات کار هم تقلب نموده و آن را رعایت نمی‌کنند. یکی از این معلمان وضعیت خود را این‌طور تشریح می‌کند” من شش سال سابقه تدریس دارم و بر اساس قانون و توافق باید سه سال حق بیمه برای من رد می‌شد، اما اخیراً استعلام کرده و متوجه شده‌ام تنها شش ماه حق بیمه برای من رد کرده‌اند.” فریده با ۱۱ سال سابقه‌ی تدریس در مدارس غیرانتفاعی آذربایجان شرقی می‌گوید “من باوجود یازده سال سابقه تدریس مستمر، فقط حدود ۳ سال سابقه بیمه دارم. حقوق دریافتی من هم بسیار ناچیز است و به‌صورت نامنظم و در پایان‌ترم پرداخت می‌شود. سال گذشته ۱۶ ساعت تدریس در هفته داشتم و حقوقی که به من پرداخت می‌شد ماهانه ۵۰۰ هزارتومان بود که شرکتی که با آن قرارداد بسته بودم این حقوق را با تأخیر شش ماه و یک‌ساله پرداخت می‌کند”(ایلنا سوم تیر ۹۹).

یک عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس نیز درباره وضعیت “معلمان آزاد” می‌گوید: “در سال‌های اخیر و با فعالیت مدارس و مراکز آموزش خصوصی، شاهد به‌کارگیری افرادی به‌عنوان معلمان آزاد هستیم. بررسی‌ها نشان می‌دهد که وضعیت این معلمان بسیار بد است و آن‌ها دریافتی ناچیز داشته، حق‌ بیمه‌شان کامل پرداخت نمی‌شود و درمواردی با حقوق معوقه مواجه هستند. دریافتی برخی از این معلمان به‌اندازه کرایه تاکسی آن‌ها هم نیست.”

وضعیت شغلی “معلمان آزاد” که اکثر آن‌ها دارای مدرک تحصیلی کارشناسی و حتی کارشناسی ارشد هستند، بی‌شباهت به کارگران روزمزد و یا کارگران فصلی نیست. این معلمان باوجودآنکه چندین سال سابقه کاردارند، در بدترین شرایط شغلی و حقوقی به سر می‌برند. مبارزات و تجمعات اعتراضی و مکرر آن‌ها برای استخدام رسمی تاکنون به‌جایی نرسیده است. مجلس و کمیسیون آموزش‌وپرورش آن، به خاطر تجمعات اعتراضی و مبارزات این معلمان بارها وعده داده‌اند رسیدگی به مشکلات این گروه از معلمان را در اولویت قرار دهند اما در عمل هیچ کاری برای این گروه بزرگ معلمان انجام‌نشده است.

واقعیت این است که با گسترش دامنه خصوصی‌سازی‌ها و تسری آن به آموزش‌وپرورش، بخش وسیعی از مدارس کشور که توسط دولت اداره می‌شد، به بخش خصوصی واگذارشده است. پولی سازی آموزش و تحصیل، بسیاری از سرمایه‌داران را به سرمایه‌گذاری در آموزش‌وپرورش ترغیب نموده است. با خصوصی‌سازی و پولی سازی آموزش‌وپرورش و راه‌اندازی مدارسی بانام بی‌مسمای “مدارس غیرانتفاعی”، دولت خود را از زیر بار مسئولیت این مدارس و ده‌ها هزار معلمی که پیوسته برشمار آن‌ها افزوده‌شده ، خارج ساخته است. هرگونه اختلاف میان معلمان شاغل در این مدارس و صاحبان آن‌ها به فرض در مورد میزان حقوق، واگذاری کار یا اخراج و امثال آن، بایستی توسط اداره کار حل‌وفصل شود و وزارت آموزش‌وپرورش در این مورد دخالتی ندارد.  مدرسه به یک معنا به کارگاه و بنگاه تبدیل‌شده و صاحبان مدارس نیز درواقع سرمایه‌دارانی هستند که در این بخش سرمایه‌گذاری نموده‌اند. رابطه‌ای که میان کارمند(معلم) و دولت برقرار بود، به رابطه میان کارگر( معلمی که کار فکری خود را می‌فروشد) و سرمایه‌دار(مالک و صاحب مدرسه) تبدیل‌شده است. این سرمایه‌داران که درعین‌حال از حمایت دولت نیز برخوردار هستند، از قِبَل کار “معلمان آزاد” سودهای هنگفتی به دست آورده و بر سرمایه خود افزوده‌اند.آن‌ها با تأسیس مدارس و کلاس‌های جدید، تعداد بیشتری از کارگران فکری را جذب کرده و به‌طور تصاعدی بر سودها و سرمایه خویش افزوده‌اند.

سیاست‌های نو لیبرالیستی طی سه دهه اخیر، با سرعت شگفت‌انگیزی آموزش‌وپرورش را عرصه تاخت‌وتاز قرار داده و به زیر مهمیز و قواعد خود کشانده است. بر طبق ارقام سالنامه آماری وزارت آموزش‌وپرورش، در سال تحصیلی ۹۶-۹۵ دست‌کم ۱۴ درصد مدارس، غیردولتی بوده‌اند.روشن است که با توجه به روند پرشتاب و گسترش یابنده خصوصی‌سازی آموزش‌وپرورش در چند سال اخیر، میزان مدارس خصوصی درحال حاضر بیشتر از رقم فوق است. این درحالی‌ست که در انگلستان، در پایان دورۀ نخست‌وزیری تاچر که شدیدترین روند خصوصی‌سازی در حوزۀ آموزش عمومی رخ داد، تنها حدود ۱۰ درصد مدارس خصوصی شدند. هرچند بعد، در دوره تونی بلر این میزان کاهش یافت و در اوایل دهۀ  دو هزار، به حدود ۷ درصد رسید! به‌عبارت‌دیگر در جمهوری اسلامی، درصد مدارس خصوصی حداقل دو برابر انگلستان مهد تاچریسم و نو لیبرالیسم است.اگر شهر تهران را مبنا قرار دهیم رقم فوق به سه برابر افزایش می‌یابد. بر اساس ارقام رسمی وزارت آموزش‌وپرورش، در سال ۹۸ در شهر تهران، تقریباً ۳۹۹۸ مدرسه در ۱۹ منطقه شهر وجود داشته است. از این تعداد، ۲۱۷۱ مدرسه به شکل دولتی و با پشتیبانی دولت کار خود را انجام می‌داده و ۱۸۲۷ مدرسه یا مرکز آموزشی به شکل “غیرانتفاعی” و خصوصی اداره می‌شده‌اند. به‌عبارت‌دیگر، ۴۵ درصد مدارس تهران غیردولتی و خصوصی هستند.از جمعیت یک‌میلیون و ۵۰۰ هزارنفره دانش آموزان شهر تهران، ۱۸۰ هزار نفر(حدود ۱۲ درصد) در مدارس خصوصی تحصیل می‌کنند.

درحال حاضر بالغ‌بر ۲۰۰ هزار معلم”آزاد” در۱۶هزار و ۷۰۰ مدرسه خصوصی در سراسر کشور تدریس می‌کنند و هرساله بیش از یک‌میلیون دانش‌آموز توسط همین معلمان آموزش می‌بینند. این نیروی عظیم کارگر فکری که ازلحاظ کمی با نیروی کار ۱۰۰ کارخانه و هر کارخانه با دو هزار کارگر برابری می‌کند، به نحو بی‌رحمانه‌ای توسط سرمایه‌داران بخش خصوصی استثمار می‌شوند. شرایط کارشان بسی دشوار، بی حقوقی بی‌حدومرز و دستمزدها به طرز دهشتناکی پایین است.سرمایه‌داران و سرمایه‌گذاران بخش آموزش و تحصیل، در زمره بی‌رحم‌ترین کارفرمایان هستند و با این کارگران ارزان، قراردادهای موقت ۸ ماهه می‌بندند، از آن‌ها سفته و امضا می‌گیرند که بعداً نتوانند شکایت و ادعایی داشته باشند و در برخی  موارد این کارگران فکری مجبور به امضای قراردادهای سفید هستند!

یکی از معلمان مدارس غیرانتفاعی که در استان اصفهان زندگی می‌کند و لیسانس زیست‌شناسی و کارشناسی ارشد ادبیات فارسی دارد، ضمن بیان وضعیت قراردادها می‌گوید:” میانگین حقوق بین ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزارتومان و آن‌هم برای ۶ تا ۸ ماه از سال است. بیمه‌ها (در صورت وجود) ۱۵ روزه یا بهترین حالت ۲۲ روزه است؛ چون تحت پوشش قانون کار هستیم، باید برای بیمه کامل ۴۴ ساعت در هفته کارکنیم که برای کار تدریس، این الزام عملاً غیرممکن است. درنهایت، ما چهار ماه در هرسال بیمه و حقوق نداریم؛ درنتیجه امیدی به بازنشستگی بعد از چهل سال تدریس هم وجود ندارد. ما سنوات و پاداش هم نمی‌گیریم چه برسد به مزایای معلمان رسمی مانند رتبه‌بندی”

یک معلم ۳۳ ساله که پنجمین سال فعالیتش را دریکی از مدارس غیرانتفاعی کرج آغاز کرده در مورد دستمزد خود می‌گوید:” هر سه ماه ۷۵۰ هزارتومان دریافتی دارم و به‌جز این، در سه آموزشگاه و کلاس‌های خصوصی شبانه‌روزی درحال تلاشم تا ماهیانه، اندازه یک پادوی ساده درآمد داشته باشم.” وی در ادامه می‌گوید:”شاید کمتر کسی بداند که حقوق دریافتی معلمان مدارس غیرانتفاعی حتی از مستخدمان مدرسه که عموماً طبق مصوبه وزارت کار حقوق دریافت می‌کنند هم کمتر است”.

عاطفه فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد ریاضی ‌می‌گوید “اکثر همکاران ما دارای کارشناسی ارشد هستند و تعداد زیادی هم می‌شناسم که چند سال با مدرک دکترا و دانشجوی دکترا با حقوق کمتر از ۵۰۰ هزارتومان در مدارس مشغول کار بوده و هستند.”

ناهید ۳۴ ساله که سابقه ۸ سال تدریس در مدارس غیرانتفاعی کردستان دارد می‌گوید” وقتی سال ۹۲ کارم را به‌عنوان معلم تمام‌وقت شروع کردم دریافتی ماهیانه‌ام کمتر از ۴۰۰ هزارتومان بود”

مهتاب ۳۵ ساله با مدرک فوق‌لیسانس و سابقه ۷سال کار اجرایی و تدریس در مدارس مازندران می‌گوید حقوق دریافتی‌اش هرگز ماهیانه نبوده و هر ۳ ماه یک‌بار ۵۰۰ هزارتومان برایش واریزشده است.

شایان‌ذکر است که بخش بسیار زیادی از “معلمان آزاد” زن هستند که از تبعیض شدید جنسیتی رنج می‌برند و صاحبان مدارس خصوصی نهایت فشار و بی حقوقی را علیه آنان اعمال می‌کنند. کارفرما چنانچه متوجه شود کارگر زن باردار است، با او قرارداد نمی‌بندد و اگر قبلاً با این کارگر- معلم قرارداد بسته‌اند، پس از اتمام قرارداد، آن را تمدید نمی‌کنند. سعیده یکی از معلمان زاهدان که از سال ۹۱ تا سال تحصیلی ۹۷ با میانگین حقوق ۶۰۰ هزارتومان مشغول به کار در مدارس غیرانتفاعی این شهر بود، می‌گوید” بعد از بارداری‌ام و حالا به دلیل آنکه صاحب یک نوزاد هستم مدارس قبلی‌ام حاضر نشدند با من قرارداد امضا کنند.”

اجحاف و حق‌کشی در مورد “معلمان آزاد” در دوره شیوع بیماری کرونا نیز تشدید شد. باوجودآنکه این معلمان از همان اسفند سال ۹۸ آموزش آنلاینی را شروع کرده و وظایف خود را انجام دادند، اما بسیاری از کارفرمایان و صاحبان مدارس به بهانه اینکه اولیاء، بخش پایانی شهریه دانش آموزان را واریز نکرده‌اند، حقوق معلمان را نپرداختند. نه دولت از این معلمان حمایت کرد و نه هیچ نهاد دیگری. تنها اتفاقی که افتاد این بود که کرونا یک هزینه اینترنت را هم‌روی دست معلمان گذاشت. به گفته زهرا یکی از معلمان کرمانشاه ظاهراً سازمان تأمین اجتماعی اعلام کرده بود افرادی که به دلیل کرونا نتوانسته‌اند حقوق دریافت کنند می‌توانند برای مقرری بیمه بیکاری ثبت‌نام کنند. اما این هم ادعایی بیش نبود. ضمن آنکه کارفرمایان نه‌فقط با کارگر- معلمان همکاری نکردند، بلکه ثبت‌نام آن‌ها در سامانه مربوط به بیمه بیکاری را به‌منزله پایان همکاری با مدرسه اعلام کردند.

از تمام آنچه گفته شد به‌روشنی می‌توان به وخامت بیش‌ازحد “معلمان آزاد” که برای سرمایه‌داران بخش خصوصی کار می‌کنند و سود عایدشان می‌کنند پی برد. بی حقوقی و استثمار شدید  و تفاوت آن‌ها با معلمانی که زیرپوشش وزارت آموزش‌وپرورش کار می‌کنند و از دولت حقوق می‌گیرند آشکار است.

معلمان رسمی و همه‌ی انواع معلمان غیررسمی که زیرپوشش وزارت آموزش‌وپرورش کار می‌کنند و تابع مقررات قانون مدیریت خدمات کشوری هستند، علی‌رغم اینکه حقوق‌های ناچیزی دریافت می‌کنند و علی‌رغم اینکه سطح حقوق درمیان غیررسمی‌ها بسیار نازل است، اما جملگی از دولت حقوق می‌گیرند. این حقوقی که دولت به معلمان می‌پردازد درواقع بخشی از ارزش اضافی تولیدشده توسط کارگران است.

معلمان البته کار مفید انجام می‌دهند، اما کار آن‌ها مولد ارزش اضافی نیست. آن‌ها خدمتی را انجام می‌دهند و درازای آن حقوقی دریافت می‌کنند. این گروه از معلمان که عموماً در هر جامعه سرمایه‌داری اکثریت معلمان را تشکیل می‌دهند، نه‌فقط ارزش اضافی تولید نمی‌کنند، بلکه آنچه به‌عنوان حقوق دریافت  و مصرف می‌کنند، از محل درآمد دولت و بخشی از محصول اجتماعی سالانه است. بنابراین برخلاف تصور برخی از به‌اصطلاح مارکسیست‌ها که معلمان و هر مزد و حقوق‌بگیر را کارگر می‌دانند، این معلمان و هر مزد و حقوق‌بگیری کارگر نیست. چراکه کارگر کسی است که سرمایه آفرین است، کارگر کسی است که کارش بر سرمایه بیفزاید، کسی است که از محل فروش نیروی کار خویش ارتزاق می‌کند. اگر قرار باشد هر مزد و حقوق‌بگیری کارگر باشد، در آن صورت نه‌فقط معلمان بلکه تمام خدمه و کارگزاران دستگاه بوروکراتیک نظامی، وزرا، وکلا و حتی رئیس مجلس و رئیس‌جمهور هم کارگر هستند.

اما “معلمان آزاد”، درواقع کارگر فکری هستند. آن‌ها نیروی کار خویش را به سرمایه‌دار می‌فروشند و درازای آن از کارفرمایی که در بخش آموزش‌وپرورش سرمایه‌گذاری و فعالیت می‌کند، مزد می‌گیرند. این سرمایه‌دار، تنها بخش ناچیزی از پول دریافتی که از قِبَل کار “معلم آزاد” به دست آورده به  وی می‌دهد و مابقی را به‌عنوان سود بالا می‌کشد. برخلاف معلمان زیرپوشش وزارت آموزش‌وپرورش که در تعطیلات و غیر تعطیلات حقوق خویش را دریافت می‌کنند، ” معلمان آزاد” تنها درازای ساعات کار انجام‌شده مزد می‌گیرند و باوجودآنکه مشمول قانون کار هستند، اما وضعیت آن‌ها از سایر کارگران مشمول قانون کار نیز بدتر است.

بدین ترتیب اگرچه همه معلمان کار تدریس انجام می‌دهند، اما همه موقعیت یکسانی ندارند. معلمان زیرپوشش وزارت آموزش‌وپرورش، کارمند دولت هستند، از دولت حقوق می‌گیرند و البته در ردیف فقیرترین کارمندان دولت قراردادند. “معلمان آزاد” اما برای سرمایه‌دار و کارفرمای خصوصی که سرمایه‌اش را در آموزش‌وپرورش به‌کارانداخته کار می‌کنند و سود عاید سرمایه‌دار می‌کنند . کار این معلم بر سرمایه‌ی سرمایه‌دار می‌افزاید و بنابراین کارگر است. سرمایه‌دار با سود حاصله و سرمایه افزون‌شده می‌تواند کلاس‌ها و مدارس بیشتری تأسیس کند و با به‌کارگیری تعداد بیشتری از کارگران فکری، بازهم بر سود و سرمایه خویش بیفزاید. بنابراین روشن است که موقعیت “معلمان آزاد” با معلمانی که حقوق‌بگیر دولت هستند متفاوت است. این گروه از معلمان گرچه بخش اندکی از کارگران را تشکیل می‌دهند اما درهرحال جزو طبقه کارگر محسوب می‌شوند. بنابراین برای دست‌یابی به خواست‌های خود باید تشکل‌ها مستقل و اخص خویش را ایجاد کنند، به سایر کارگران در بخش‌های دیگر نزدیک و با آن‌ها وارد اتحاد عمل شوند و اعتصابات و اعتراضات هماهنگ و سراسری را سازمان دهند.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۱۸ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.