نقش فعال و پیشتاز زنان، در جنبش‌های اجتماعی کنونی ایران

۸ مارس روز جهانی زن در شرایطی فرارسیده است که رژیم ارتجاعی زن‌ستیز جمهوری اسلامی که وحشیانه‌ترین ستم را بر زنان ایران اعمال کرده است، در چنگال بحران‌های ژرف، واپسین روزهای حیات ننگین خود را سپری می‌کند. اعتراض و مبارزات مردم ایران، لحظه‌ای رژیم را آرام نمی‌گذارد. به‌رغم وحشی‌گری جمهوری اسلامی در سرکوب مردم ایران، مبارزات در اشکال تعرضی، پی‌درپی ادامه دارد. خیابان‌های شهرهای ایران همه‌روزه شاهد راهپیمایی و تظاهرات، اعتصابات و تجمعات اعتراضی  کارگران و زحمتکشان، زنان و جوانان،  به فقر، گرانی، بی حقوقی و استبداد است. اوضاع سیاسی جامعه‌ به درجه‌ای برای سرنگونی رژیم فراهم است که از هر جرقه‌ای حریق شورش و قیام برپا می‌گردد. زنان ایران که تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تمام حقوق آن‌ها پایمال‌شده است، فعال‌تر و رادیکال‌تراز هر زمان دیگر در این مبارزات حضور دارند و نقش‌آفرینی می‌کنند. نقشی که زنان در جنبش‌های اعتراضی کنونی برعهده‌گرفته‌اند، حاصل تجربه بیش از چهار دهه مبارزه‌ای است که در اشکال مختلف علیه رژیم ارتجاعی زن‌ستیز جمهوری اسلامی ادامه یافته است.

در سراسر دورانی که دولت دینی جمهوری اسلامی در ایران مستقرشده است، زنان همواره علیه بی حقوقی، تبعیض، نابرابری و ستم، علیه سیاست‌های ارتجاعی زن ستیزانه رژیم حاکم ، مبارزه کرده‌اند. این مبارزه اشکال بسیار متنوعی به خود گرفته است. از مبارزه علیه مناسبات خانواده سنتی-اسلامی مردسالار، تا مقاومت و مبارزه علیه قوانین و مقررات ارتجاعی دولت دینی در کوچه، خیابان و محل کار، از مبارزه و مقاومت فردی، تا مبارزه جمعی و متشکل، این مبارزه در ابعادی به وسعت سراسر ایران در جریان بوده است.

اگر نظری کوتاه به تمام این دوران بیندازیم، سراسر آن سرشار از مبارزه و مقاومت زنان است. هنوز چند روزی از به قدرت رسیدن هیئت حاکمه جدید در ایران نگذشته بود که در پی دستور خمینی «از فردا باید بانوان باحجاب اسلامی در وزارتخانه‌ها حاضر شوند» ده‌ها هزار تن از زنان در واکنش به تحمیل حجاب اجباری به مدت ۵ روز از ۸ مارس ۱۳۵۷ تظاهرات پردامنه‌ای را با شعارهای “آزادی جهانی است، نه شرقی ، نه غربی است”،”برابری، برابری، نه چادر،  نه روسری”، “ما زنان ایرانی در زنجیر نمی‌مانیم” ، ” بدون رهایی زن، انقلاب بی‌معناست”، “یا مرگ یا آزادی” برپا کردند و رژیم را به عقب‌نشینی واداشتند. در پی این عقب‌نشینی رژیم ، زنان آگاه برای سدکردن تعرضات بعدی ارتجاع، در سازمان‌های زنان و سازمان‌های سیاسی کمونیست و چپ متشکل شدند تا در تمام مبارزات علیه رژیم استبدادی و زن‌ستیز حاکم، فعالانه مشارکت داشته باشند. بنابراین، مبارزه زنان تنها محدود به مبارزه علیه حجاب اجباری نماند. این مبارزه در سطحی وسیع‌تر علیه تمام اشکال ستمگری، ادامه یافت. درنتیجه همین مبارزات بود که به‌رغم فشارها و آزار و اذیت زنان توسط مزدوران وابسته به حکومت، رژیم تا دو سال بعد از عقب‌نشینی خود، دیگر نتوانست طرح حجاب اجباری‌اش را به مرحله اجرا بگذارد. این‌که زنان چه نقش فعالی در مبارزات این دوره علیه ارتجاع حاکم ایفا نمودند، از این واقعیت آشکار است که در جریان کشتار و سرکوب سال ۶۰ صدها زن مبارز به اتهام مخالفت و مبارزه با رژیم، توسط جلادان حکومت اسلامی به قتل رسیدند و صدها تن نیز دستگیر و به حبس‌های سنگین محکوم شدند.  تنها در پی کشتار و سرکوب‌های سال ۶۰ بود که رژیم توانست مجدداً اقدام ارتجاعی حجاب اجباری را به همراه مجموعه دیگری از اقدامات ضد انسانی زن ستیزانه به مرحله اجرا درآورد. بااین‌وجود، اما این بدان معنا نبود که رژیم به‌سادگی توانست سیاست‌های ارتجاعی علیه زنان را عملی کند. بلکه بازهم در اشکالی دیگر با مقاومت زنان مواجه گردید. واقعیت این است که رژیم نتوانست حجاب اجباری را آن‌گونه که مدنظرش بود، چیزی شبیه چادر و پوشش زنان مرتجع حزب‌اللهی را به زنان تحمیل کند. از همین روست که به‌رغم تمام محدودیت‌ها و سرکوبگری‌ها، امروز با معیارهای رژیم ۹۹ درصد زنان بدحجاب محسوب می‌شوند. رژیم بر سر پیشبرد برخی طرح‌های دیگر خود ازجمله جداسازی زن و مرد و اجرای برخی قوانین و مقررات دیگر علیه زنان نیز با مقاومت جدی مواجه شد. بنابراین، حتی در اوج سال‌های سرکوب و کشتار نیز مقاومت و مبارزه زنان متوقف نشد. بلکه این مبارزه وارد یک دوره جنگ‌وگریز با رژیم شد. مبارزه زنان علیه بی حقوقی در دانشگاه‌ها و مقاومت در برابر سرکوبگری رژیم در محل کار وزندگی، ایستادگی در برابر وحشی‌گری نیروهای سرکوب رژیم در خیابان‌ها، ادامه یافت. در دهه ۷۰ بار دیگر زنان در مبارزات علنی به‌ویژه در مبارزات دانشجوئی و ازجمله جنبش دانشجوئی سال ۷۸ نقش فعالی بر عهده داشتند. در ادامه همین مبارزه بود که مجدداً تلاش‌هایی از سوی زنان برای سازمان‌دهی یک مبارزه متشکل آغاز گردید و حتی تجمعات اعتراضی و کمپین‌هایی سازمان داده شد. اما این تلاش‌ علاوه بر سرکوب‌های رژیم ، ازآن‌رو بی‌نتیجه ماند که گروهی از زنان موسوم به فمینیست‌ اسلامی و لیبرال  از یک‌سو تلاش کردند مبارزات زنان را از مبارزات جنبش‌های اجتماعی دیگر جدا سازند و آن را منزوی سازند و از سوی دیگر کوشیدند این مبارزات را به نفع یک جناح حکومت مصادره کنند. آن‌ها ادعا کردند که مطالبات زنان تضاد و تناقضی با دولت دینی ندارد و می‌تواند در چهارچوب جمهوری اسلامی عملی گردد. این‌یک فریب و دروغ بزرگ بود که فرجام آن تنها می‌توانست به شکست جنبش زنان و انفعال نیروهای جوان و فعالی که به این جنبش پیوسته بودند، منجر گردد. در عمل نیز این اتفاق رخ داد. نه‌تنها توسل به سران مرتجع دستگاه روحانیت و دخیل بستن به اقدامات به ظاهراً اصلاحی رژیم زن‌ستیز پوچ از کار درآمد، بلکه دولت دینی ارتجاعی و ضد زن، پاسخ خود را با تشدید سرکوب  و دستگیری تعدادی از فعالان زن داد. زنان جوان و کم‌تجربه‌ای که دروغ بزرگ فمینیست‌های اسلامی و لیبرال را باور کرده بودند، با این شکست دچار انفعال شدند و این جنبش را ترک کردند. این شکست، تجربه بزرگی برای جنبش زنان بود. تجربه‌ای که در سال‌های اخیر به کار گرفته‌شده است.

از دهه نود جنبش زنان وارد مرحله جدیدی از مبارزه و رادیکالیسم شد. زنان آگاه و مبارز به این نتیجه رسیدند که جنبش زنان  بدون اتحاد با جنبش‌های اجتماعی دیگر و بدون مبارزه برای سرنگونی دولت دینی که دشمن آشتی‌ناپذیر برابری زن و مرد است، قادر نخواهد بود، به اهداف خود دست یابد. از همین روست که زنان، در تمام جنبش‌های اجتماعی اعتراضی موجود، جنبش‌های معلمان، کارگران، دانشجویان، بازنشستگان، نقشی فعال بر عهده گرفتند. در اعتراضات توده‌ای که از نیمه دوم دهه نود برای سرنگونی رژیم شکل گرفت، نقش زنان بی‌نهایت برجسته بوده است. در بطن اعتراضات توده‌ای سال ۹۶ و به اتکای یک جنبش توده‌ای بود که زنان این جسارت را یافتند که با برداشتن روسری در مراکز عمومی،  در خیابان‌ها و وسایل نقلیه عمومی، زنان را به برافکندن حجاب اجباری دعوت کنند. در قیام آبان ماه سال ۹۸ این حضور فعال زنان چنان برجسته بود که در برخی شهرها و مراکز قیام،  زنان رهبری مبارزات را نیز بر عهده داشتند. در اغلب تظاهرات و تجمعاتی که تا به امروز در سراسر ایران در جریان بوده است، همواره نیروی فعال این جنبش‌ها زنان بوده‌اند. زنان در این تجمعات و تظاهرات در ابعادی وسیع حضور یافته و با سخنرانی‌ها و سردادن شعارها جمعیت را به ادامه مبارزه برانگیخته‌اند. این فقط در مبارزات معلمان یا پرستاران نیست که زنان نقش قطعی را در سازمان‌دهی مبارزات بر عهده‌دارند. همین واقعیت را در جنبش دانشجوئی، در مبارزات بازنشستگان، کارگران و دیگر جنبش‌ها نیز می‌توان دید. کم نیست نمونه‌هایی که حتی زنان خانواده‌های کارگری در تجمعات و تظاهرات کارگری فعالانه مشارکت داشته‌اند. بی دلیل نیست که اکنون زندان‌های رژیم مملو از زندانیان سیاسی زن است. هم اکنون صدها تن از زنان آگاه و فعال در زندان‌های رژیم اسیرند. این زنان در زندان‌ نیزنمونه‌ درخشانی از مقاومت و مبارزه در برابر ستمگران حاکم برایران‌اند. زنانی که در جنبش‌های اجتماعی کنونی فعالانه شرکت دارند و از مطالبات توده‌های میلیونی مردم دفاع می‌کنند، عمیقاً به حقوق پایمال‌شده خود واقف‌اند. آن‌ها عمیقاً به برابری زن و مرد و مبارزه برای برانداختن ستم و تبعیض بر پایه جنسیت باور دارند و راه حصول به آن را در مبارزه متشکل میلیون‌ها تن از مردم ایران برای سرنگونی رژیم حاکم  یافته‌اند. مطالبه این زنان دیگر صرفاً به مبارزه برای لغو حجاب اجباری محدود نیست. این زنان برای برانداختن هرگونه ستم بر زنان مبارزه می‌کنند. این مسیر درستی است که زنان در مبارزه برای تحقق مطالبات خود در پیش‌گرفته‌اند. زنان هرگز نمی‌توانند بدون اتحاد با جنبش‌های اجتماعی دیگر، بدون اتحاد با جنبش نیرومند طبقه کارگر و بدون مبارزه مشترک با عموم کارگران و زحمتکشان برای سرنگونی دولت دینی که بنیادش بر نابرابری میان زن و مرد گذاشته‌شده است، ستم، تبعیض و نابرابری را براندازند. تنها این اتحاد و برپائی یک انقلاب اجتماعی است که می‌تواند نه‌فقط برابری حقوق را برای زنان به ارمغان آورد، بلکه به رهایی قطعی زن از هرگونه ستمی بیانجامد. این درسی است که جنبش زنان از مبارزه چهار دهه گذشته آموخته‌اند و آن را در مبارزات کنونی خود عملی کرده‌اند.

متن کامل نشریه کار شماره ۹۱۰در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.