بحران سیاسی ونزوئلا

بحران سیاسی در ونزوئلا بار دیگر اوج گرفت. خوان گوایدو که پس از انتخابات پارلمانی دسامبر ۲۰۱۵ به ریاست پارلمان رسیده بود، روز چهارشنبه ۲۳ ژانویه پس از تماس تلفنی با مایک پنس معاون ترامپ، خود را رئیس‌جمهور موقت خواند و تنها دقایقی بعد دونالد ترامپ حمایت دولت آمریکا از او را به‌عنوان رئیس‌جمهور موقت ونزوئلا اعلام کرد.

تلاش جریان راست بورژوازی ونزوئلا برای قبضه قدرت و برکناری نیکلاس مادورو از ریاست‌جمهوری بر بستر بحران اقتصادی عمیق ونزوئلا که نارضایتی توده‌ها را به همراه داشته، قوت یافته و در روزهای اخیر به یک بحران همه جانبه سیاسی تبدیل شده است.

البته این اولین بار نیست که اوضاع سیاسی در ونزوئلا به مرحله‌ی بحرانی رسیده است. در سال‌های اخیر و به موازات تشدید بحران اقتصادی، بحران‌ سیاسی و اجتماعی عمق و شدت بیشتری یافت که در تظاهرات اعتراضی متعدد و گسترده توده‌ای بروز یافت.

اما پیش از این‌که به بحران اخیر بپردازیم برای درک بهتر رقابت جناح‌های مختلف بورژوازی بر سر قدرت، لازم است تا نگاهی به سال‌های گذشته و روی کار آمدن هوگو چاوز بیاندازیم، کسی که خود را رهبر انقلاب بولیواری ونزوئلا نامید. چاوز برای اولین بار در سال ۱۹۹۲ و زمانی که در ارتش ونزوئلا به عنوان سرهنگ خدمت می‌کرد با یک کودتای ناموفق در صحنه سیاسی ونزوئلا مطرح شد. دو سال بعد با عفو رافائل کالدرا رئیس‌جمهور وقت ونزوئلا از زندان آزاد و به فعالیت سیاسی روی آورد. در سال ۱۹۹۸ در انتخابات ریاست‌جمهوری ونزوئلا شرکت و برنده آن انتخابات شد. سپس در سال‌های بعد بار دیگر به ریاست‌جمهوری رسید تا سال ۲۰۱۳ که در اثر سرطان درگذشت و نیکلاس مادورو که معاون وی بود به قدرت رسید.

چاوز هنگامی که به ریاست جمهوری رسید، وضعیت اقتصادی ونزوئلا وخیم بود، کشوری که پیش از آن در میان کشورهای آمریکای لاتین به دلیل منابع عظیم نفتی از وضعیت اقتصادی بهتری برخوردار بود، در سال‌ ۱۹۹۶ تورم حدود ۱۰۰ درصدی را تجربه کرده و رشد اقتصادی به کمی بالای یک درصد کاهش یافته بود. اما با افزایش بهای نفت، اقتصاد ونزوئلا که متکی به درآمدهای نفتی بود روزهای بهتری را به خود دید و براساس آمار صندوق بین‌المللی پول رشد اقتصادی ونزوئلا در سال ۲۰۰۴ به ۱۸ درصد رسید. از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴ درآمدهای نفتی ونزوئلا به بیش از ۸۰۰ میلیارد دلار رسید. تنها در سال ۲۰۱۲ آخرین سالی که هوگو چاوز بر مسند قدرت بود، درآمد نفتی ونزوئلا به بیش از ۹۳ میلیارد دلار رسید.

افزایش درآمدهای نفتی این امکان را به چاوز داد تا وعده‌هایی را که در رابطه با رفرم‌هایی به نفع محرومان جامعه داده بود، با قدرت و توان مضاعفی عملی سازد. براساس آمارهای دولت ونزوئلا در سال ۲۰۰۴، شرکت ملی نفت این کشور از محل درآمدهای نفتی در طرح‌های اجتماعی چاوز ۷/ ۲ میلیارد دلار هزینه کرد و این روند در سال‌های بعد هم‌چنان روند صعودی خود را ادامه داد تا جایی که در سال ۲۰۱۱ به ۳۰ میلیارد دلار رسید. از جمله برنامه‌های چاوز در رابطه با مسکن فقرای جامعه بود که ۱۴ میلیارد دلار در این برنامه هزینه شد. اقدامات چاوز در بهبود وضعیت معیشتی، مسکن، آموزش، بهداشت و درمان و پرداخت سوبسیدهایی برای مبارزه با فقر و کاهش بیکاری باعث شد تا توده‌های فقیر جامعه به هواخواهی چاوز برخیزند.

اما این اقدامات از آن‌جایی که در ساختار مناسبات سرمایه‌داری تغییری ایجاد نکرد، در نهایت در حد رفرم‌هایی در چارچوب مناسبات سرمایه‌داری به نفع محرومان جامعه باقی ماند. آن‌چه که چاوز تحت عنوان انقلاب بولیواری در ونزوئلا اجرا کرد در واقعیت چیزی جز رفرم‌های جناح چپ بورژوازی از نمونه اقدامات سوسیال دمکراسی اروپائی نبود و نتیجه آن نیز در نهایت شکست بود. شکستی که امروز همه شاهد آن هستند و حتا بخش مهمی از عاشقان سینه چاک چاوز به صفوف معترضین پیوسته‌اند. شکست انقلاب بولیواری چاوز بار دیگر شکست سوسیالیست های قلابی را که به‌جای بیان واقعیت‌های مبارزه طبقاتی و تضاد‌های آشتی‌ناپذیر مناسبات سرمایه‌داری، آشتی طبقاتی را در چارچوب نظم سرمایه‌داری، مبارزات مسالمت‌آمیز و سازش طبقاتی موعظه می‌کنند، برملا کرد.

نکته‌ای که در اینجا نباید از آن بی‌تفاوت گذشت، روی دیگر سکه است. اگرچه درآمدهای سرشار نفتی با رفرم‌هایی به نفع محرومان جامعه همراه شد اما از طرف دیگر باعث رشد فساد در دستگاه دولتی و هم‌چنین فربه شدن بورژوازی شد که به نوبه‌ی خود در جریان گردش پول و سرازیر شدن درآمدهای نفتی به کشور، جیب خود را از این درآمدها و تقسیم رانت‌های نفتی پُر می‌ساخت.

در این مرحله است که بحران اقتصادی همراه با سیاست‌های دخالت‌آمیز دولت آمریکا برای تضعیف دولت ونزوئلا از طریق تحریم و بلوکه کردن پول‌های نفت، باعث شد تا توده‌هایی که پیش از این از رفرم‌های اجتماعی دوران چاوز بهره برده بودند، به سمت نارضایتی سوق داده شوند و جریان بورژوازی راست نیز از این موقعیت به خوبی به نفع خود بهره جست.

تاثیر این نارضایتی، بویژه نارضایتی توده‌های محروم جامعه را در ساختار قدرت، می‌توان در انتخابات پارلمانی دسامبر ۲۰۱۵ دید. در این انتخابات که ۷۴ درصد از واجدین شرایط رای‌گیری در آن شرکت کرده بودند، نامزدهای مخالف دولت از ۱۶۷ کرسی پارلمان ۹۹ کرسی را تصاحب کردند و حزب حاکم (حزب متحد سوسیالیست United Socialist Party of Venezuela) تنها ۴۷ کرسی را بدست آورد و بدین‌ترتیب پس از ۱۲ سال پارلمان به دست جناح رقیب حزب متحد سوسیالیست افتاد. این انتخابات یک سند روشن از روی‌گردانی گسترده فقرای شهر و روستا از حزب حاکم بود، اگرچه تردیدی نیست که هنوز بخش‌هایی از فقرای شهر و روستا هم‌چنان از حزب حاکم حمایت می‌کردند و بخش‌هایی نیز نسبت به انتخابات پارلمانی و جناح‌های رقیب بی‌تفاوت یا بی‌اعتماد شده بودند.

شکست حزب حاکم نتیجه فساد، بورژوازی فربه شده و بویژه بحران اقتصادی و تورم سه رقمی بود که به گسترش فقر و حتا جیره‌بندی مواد غذایی ضروری هم‌چون برنج، قهوه، تخم‌مرغ و شیر انجامیده بود.

از این جا جنگ قدرت در ونزوئلا در بین جناح راست بورژوازی که شرکت‌های چند ملیتی آمریکایی را پشت سر خود داشت با حزب بورژوایی حاکم وارد مرحله‌ی جدیدی شد. تضاد بین پارلمان که در دست احزاب مخالف بود با کابینه و ریاست جمهوری که قدرت اصلی را در دست داشتند، بر سر موارد متعددی افزایش یافت. به همین دلیل بود که حزب حاکم انتخابات مجلس موسسان را در سال ۲۰۱۷ سازمان داد. حزب متحد سوسیالیست حاکم سعی کرد با این انتخابات مجلس موسسان را جایگزین پارلمان سازد. انتخاباتی که با تحریم احزاب مخالف روبرو شد و براساس اعلام کمیسیون انتخابات ونزوئلا میزان مشارکت در انتخابات تنها ۵/ ۴۱ درصد بود و حتا مخالفان میزان مشارکت را ۱۲‌ درصد اعلام کردند. در مه ۲۰۱۸ نیز انتخابات ریاست‌جمهوری ونزوئلا برگزار شد در حالی که قرار بود این انتخابات در ماه دسامبر ۲۰۱۸ برگزار شود. در این انتخابات نیز که براساس اعلام کمیسیون انتخاباتی ونزوئلا ۴۶ درصد در آن شرکت داشتند نیکلاس مادورو با ۵ میلیون و ۸۰۰ هزار رای (کمتر از ۶۸ درصد آرا) یعنی با آرای ۳۰ درصد از واجدان شرایط انتخاب شد. بیان آرای مادورو و حزب حاکم در انتخابات پارلمانی و ریاست‌جمهوری از این جهت است تا موقعیت شکننده حزب حاکم در میان توده‌ها و روی گردانی آن‌ها از این حزب نشان داده شود. کافی‌ست تا این آمارها را با انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته ونزوئلا مقایسه کنیم. در انتخابات سال ۲۰۰۶ چاوز با ۶۳ درصد آرا به پیروزی رسید. در آن انتخابات ۷۴ درصد مردم در انتخابات شرکت کردند. در انتخابات سال ۲۰۱۲ که در واقع دوران افول حزب حاکم شروع شده بود، چاوز با ۵۴ درصد آرا در انتخاباتی که ۸۱ درصد از ۱۹ میلیون ونزوئلایی در انتخابات شرکت کرده بودند به پیروزی رسید. به عبارت دیگر از انتخابات ۲۰۱۲‌ تا انتخابات ۲۰۱۸ تعداد آرای حزب حاکم تقریبا به نصف کاهش یافت!! آن‌هم در صورتی که تعداد آرای مادورو واقعی باشد.

اما بحران کنونی به کجا می‌انجامد، نتیجه آن برای کارگران و زحمتکشان چه خواهد بود و آیا نیروی سومی جز دو جناح بورژوازی که بر سر قدرت با یکدیگر به نزاع می‌پردازند در لحظه کنونی وجود دارد؟!

واقعیت این است که دولت ونزوئلا در بحرانی قرار دارد که قادر به حل آن نمی‌باشد. ادامه بقای حزب حاکم بر سر قدرت به دو عامل وابسته بوده و هست. اول درآمدهای سرشار نفتی و دوم حمایت توده‌هایی که در اثر رفرم‌های اجتماعی از وضعیت بهتری برخوردار شده بودند. اما اکنون دولت ونزوئلا از هر دوی آن‌ها تا حدود زیادی محروم شده است. شرکت‌های آمریکایی خریدار یک سوم نفت صادراتی ونزوئلا هستند که با تحریم دولت مادورو از سوی وزارت خزانه‌داری آمریکا پول صادرات نفت در حسابی باقی می‌ماند و به دولت ونزوئلا پرداخت نمی‌شود. به گفته مادورو ۳۰۰۰ شرکت آمریکایی در ونزوئلا فعال هستند که با توجه به تحریم‌های جدید سرنوشت همکاری‌های آن‌ها روشن نیست.

هم‌چنین دولت ونزوئلا روزانه ۳۰۰ هزار بشکه نفت به چین صادر می‌کند که تماما بابت بازپرداخت بدهی‌های ونزوئلا است. روسیه هم نه به عنوان خریدار نفت ونزوئلا بلکه بیشتر به عنوان یک سرمایه‌گذار مطرح است و تاکنون ۱۱‌میلیارد دلار وام به ونزوئلا داده است. بنابراین دولت ونزوئلا که در طول این سال‌ها نتوانسته جایگزینی برای درآمدهای نفتی ایجاد کند، به شدت به این درآمدها وابسته است. اما این منبع عظیم مالی در اثر دخالت‌ها و تحریم‌های آمریکا و حمایت اکثر کشورهای قاره آمریکا و اروپا از تحریم‌ها و ریاست‌جمهوری موقت خوان گویدا بسیار کاهش یافته، تا حدی که حتا پرداخت حقوق کارکنان دولتی بویژه نیروهای ارتش برای‌اش مشکل شده و مشکل‌تر نیز خواهد شد. از سوی دیگر در اثر رشد تورم و کاهش خدمات اجتماعی، توده‌های هوادار چاوز نیز از دولت کنونی روز به روز بیشتر روی گردان خواهند شد.

در این میان نقش ارتش ونزوئلا بسیار مهم خواهد بود. در غیاب طبقه کارگر که از حزب واقعی خود محروم است، این ارتش ونزوئلا است که نقش اصلی را ایفا خواهد کرد. ارتشی که اگرچه سران آن تا به امروز از مادورو حمایت کرده‌اند اما امکان روی گردانی از مادورو از سوی ارتش هر روز بیشتر می‌شود. دولتی که قادر به حل بحران نباشد دیر یا زود مجبور است جای‌اش را به دولت دیگری بدهد.

واقعیت این است که پایان دوران رفرم در آمریکای لاتین با تغییر دولت برزیل آغاز شد و اکنون نوبت دولت ونزوئلا است. در این میان در غیبت طبقه کارگری که آماده کسب قدرت سیاسی نیست، جریانات راست بورژوازی آماده کسب قدرت می‌شوند، همان‌طور که در برزیل رخ داد و رئیس جمهوری در برزیل بر سر کار آمد که به ترامپ آمریکای لاتین معروف شد.

پایان دوران رفرم‌های بورژوایی که برخی‌ها حتا ادعای پیروزی سوسیالیسم را می‌کردند، با ضد رفرم آغاز شده است و راست‌ترین جناح‌های بورژوایی با بهره‌گیری از بحران اقتصادی، فساد مدیران دولتی، ناآگاهی توده‌ها، بی‌شکل بودن آن‌ها، نبود یک حزب انقلابی طبقه کارگر، دیر یا زود قدرت را به دست خواهند گرفت. ضد رفرمی که به بهانه‌ی رشد اقتصادی تمام رفرم‌هایی که پیش از این به نفع محرومان جامعه شده بود، از آن‌ها بازپس خواهد گرفت.

راهپیمایی و تظاهرات مخالفان و هواداران مادورو در روز شنبه ۲ فوریه که حتا خبرگزاری‌های وابسته به محافل امپریالیستی تعداد شرکت‌کنندگان را تنها ده‌ها هزار نفر برای مخالفان و هزاران نفر برای هواداران مادورو اعلام کردند، نشان می‌دهد که اکثریت بزرگ مردم ونزوئلا امروز نگران از آینده، بیشتر نظاره‌گر تحولات سیاسی در ونزوئلا هستند.

در این شرایط، یعنی شرایطی که توده‌ها منفعل، فاقد صف طبقاتی و به اصطلاح بی‌شکل هستند، راست‌ترین و هارترین جناح بورژوازی ونزوئلا در همدستی با امپریالیسم آمریکا و با حمایت دیگر دولت‌های امپریالیست و نیز دولت‌های مرتجع منطقه، با تبلیغات سرسام‌آور و بلند کردن پرچم دروغین دمکراسی آماده کسب قدرت می‌شوند. هدف آن‌ها اما تنها غارت بیشتر و وحشیانه‌تر منابع عظیم نفتی ونزوئلا و استثمار و سرکوب شدیدتر کارگران است. تنها راه اما، انقلابی به رهبری طبقه کارگر، کسب قدرت سیاسی توسط کارگران، برقراری سوسیالیسم و محو مناسبات سرمایه‌داری است.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۰۹ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.