پاسخ به سئوالات – تغییر نام

در پی برگزاری کنفرانس ششم سازمان و تصمیم کنفرانس به حذف “چریک” و “خلق” از نام سازمان، چندین نامه به تحریریه نشریه کار رسیده که ضمن انتقاد به این تصمیم سؤالاتی را در مورد خط مشی و مواضع سازمان در ارتباط با این تغییر نام مطرح کرده‌اند. یکی از این نامه‌ها، حاوی چندین سؤال است که مطرح کننده یا مطرح کنندگان این سؤالات، توأم با پرخاش‌گری، ادعاهای بی‌اساسی را در مورد مواضع سازمان مطرح نموده و در همین حال به طرح چندین سؤال نیز پرداخته‌اند. در این شماره نشریه کار به همین نامه و اساسی‌ترین سؤالات آن پاسخ می‌گوئیم:

س- آیا بهتر نبود که شما که هیچ چیز از ایدئولوژی، روش مبارزه، سیاست، تاکتیک و استراتژی سازمان را دیگر قبول ندارید و راه و روش دیگری انتخاب کرده‌اید، نام دیگری بجز نام فدائیان اقلیت که بهر ترتیبی شما را به آن سازمان متصل می‌کند، بر خود می‌گذاشتید. چرا که شما دیگر فدائی نیستید، چرا که فدائی یعنی تفکر چریکی، یعنی تفکر عموم خلقی و اقلیت بخشی از همان سازمان است.

– آیا شما دنبال کار آرام سیاسی هستید؟ و اگر آری تفاوت عملکرد شما با احزابی نظیر حزب کمونیست (احزاب برادر) چیست؟

– آیا شما خواهان سرنگونی رژیم از طریق مسالمت هستید؟ اگر نه، در کشورهای دیکتاتوری مطلق نظیر ایران، مبارزه برای سرنگونی به جز جنگ پارتیزانی و غیرکلاسیک نوع دیگری هم هست؟

– انحرافات معین در گذشته سازمان چه بود؟ اصولا تعریف شما از انحراف چیست؟ تعریف شما در مورد “گرایشات عموم خلقی در ایدئولوژی و سیاست” چیست؟ آیا شما اگر در سیاست با نیروهای غیرکمونیست اتحاد برای سرنگونی رژیم ببندید ایرادی دارد و گرایش عموم خلقی پیدا می‌کنید و یا این از اصول اولیه سرنگونی یک رژیم دیکتاتوری مطلق است. آیا همین سیاست “رؤیائی” و “منزه‌طلبانه” نیست که رژیم را ۱۸ سال بر سر کار پایدار گذاشته است؟ و برخی سؤالات دیگر و البته همراه تحلیل‌ها و رهنمودهائی که جای پرداختن به آنها در این ستون نیست.

حالا مختصراً به مهمترین این سؤالات پاسخ میدهیم:

ج- این دوست گرامی ما مطرح نکرده است که منظور از سازمانی که ما دیگر هیچ چیز آن را قبول نداریم کدام است؟ اگر سؤال کننده اطلاعی ندارد که ما که هستیم و چه سازمانی بوده‌ایم و اکنون چگونه فکر می‌کنیم و مبارزه می‌نمائیم، توضیح دهیم که ما فدائیان “اقلیت” هستیم که در جریان انشعاب بزرگ در سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران در سال ۵۹ فعالیت مستقل خود را آغاز نمودیم. از آن زمان تا به امروز در مسائل اساسی این سازمان چیزی تغییر نکرده است، الا اینکه مواضع اقلیت رادیکال‌تر شده و با انحرافات گذشته تسویه حساب شده است. در عین‌حال، مواضع اقلیت، در مسائل برنامه‌ای، تاکتیکی و استراتژیک، به شکلی مدون و صریح درآمده است.

اقلیت خود را مارکسیست لنینیست، کمونیست می‌داند. هدف نهائی اقلیت، برانداختن نظام طبقاتی موجود از طریق یک انقلاب اجتماعی پرولتری‌ست، و برنامه فوری ما استقرار حکومت شورائی کارگران و زحمتکشان در ایران است.

اقلیت معتقد است که از طریق تشکل طبقه کارگر، هژمونی این طبقه بر جنبش، و دست‌ یازیدن به اشکال مبارزاتی علنی انقلابی، نظیر، تظاهرات، اعتصاب عمومی سیاسی و قیام مسلحانه، باید حکومت جمهوری اسلامی را برانداخت. کسی که با مواضع اقلیت آشنائی داشته باشد، می‌داند که این همان مواضعی است که از گذشته از دوران شکل‌گیری اقلیت وجود داشته، بیان هویت اقلیت محسوب می‌شوند و ما همچنان به آنها پای‌بندیم. حالا اگر کسی فرضاً پیدا شود و بخواهد بگوید، “شما که هیچ چیز… سازمان را دیگر قبول ندارید و راه و روش دیگری را انتخاب کرده‌اید” باید اندکی به خود زحمت بدهد، و این را از طریق نقد برنامه و تاکتیک‌های سازمان ثابت ‌کند، والا به چنین فردی می‌گویند حرف‌های بی‌ربط زده است. بهررو ما فدائیان اقلیت بوده‌ایم و هستیم. بنظر می‌رسد کسانی که این سؤالات را مطرح کرده‌اند، فدائیان اقلیت را با چریک‌های فدائی خلق ایران اشتباه گرفته‌اند. برای این که این دوستان را از اشتباه در آوریم لازم به توضیح است که اندکی پس از قیام تعدادی از رفقا از سازمان جدا شدند و به عنوان طرفدار مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک به مبارزه خود ادامه دادند. این مواضع هیچ ربطی به اقلیت نداشت، و جریان “اقلیت” از همان ابتدای شکل‌گیری‌اش مشی چریکی را کنار نهاد.

از آنجائیکه ممکن است کسانی که این سؤالات را مطرح کرده‌اند، با این مسئله نیز آشنائی نداشته باشند، در اینجا نیز لازم به توضیح است یکی از اختلافات اقلیت و اکثریت در سچفخای سال ۵۸ بر سر گذشته سازمان و خط مشی آن بود، اما بحث مطلقاً بر سر این مسئله نبود که اقلیت از مشی چریکی دفاع می‌کرد و اکثریت مشی چریکی را رد می‌کرد، این ابداعات ساخته و پرداخته “اکثریت” در آن مقطع بود. در حقیقت امر اقلیت نیز مشی چریکی را رد می‌کرد منتها بحث بر سر این مسئله بود که گذشته سازمان را چگونه باید ارزیابی کرد. آیا باید تمام مبارزات گذشته سازمان و موجودیت کمونیستی آن را بکلی نفی کرد، یا جنبه‌های منفی آنرا؟

اکثریت که در آن ایام هنوز ظاهراً ادعاهای مارکسیستی داشت، ادعا می‌کرد که مشی مسلحانه تماماً غلط و اشتباه بود، و سازمان ما هم نه یک سازمان کمونیست بلکه یک سازمان خرده‌بورژوائی بوده است. اما اقلیت معتقد بود که سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران یک سازمان کمونیست بوده و هست و انحرافاتی در زمینه‌های مختلف ازجمله بویژه در زمینه مشی چریکی و تاکتیک مسلحانه داشته است. در زمینه مشی چریکی، اقلیت معتقد بود که از اوائل سال ۵۳ که دیگر سازمان مرحله تثبیت را پشت سر گذاشته بود و وارد مرحله جدیدی شده بود، می‌بایستی مشی مسلحانه چریکی با نقش محوری و عمده آن کنار گذاشته شود و یک نشریه و ارگان سراسری به عنوان تاکتیک محوری برای تبلیغ و ترویج و سازماندهی منتشر گردد.

برای اینکه مستند سخن بگوئیم و در عین حال به کسانی که هنوز متوجه نشده‌اند که اقلیت از همان نخستین مرحله شکل‌گیری‌اش مشی چریکی را کنار نهاد به کتاب “دیکتاتوری و تبلیغ مسلحانه” رجوع میکنیم که در سال ۵۸ در جریان مبارزه ایدئولوژیک تدوین گردید و مواضع جریان اقلیت را توضیح می‌داد و در نخستین کنگره سازمان به تصویب رسید. در این اثر در مورد این نظر اقلیت که سازمان ما می‌بایستی از اوائل سال ۵۳ که آغاز مرحله دوم اعلام شده بود، تاکتیک مسلحانه را به عنوان تاکتیک محوری و یا عمده کنار بگذارد، یعنی در حقیقت مشی چریکی را کنار بگذارد، چنین آمده است: سازمان در این مرحله “از درک تاکتیک محوری مرحله جدید عاجز ماند و اشتباه اساسی‌اش این بود که تاکتیک محوری مرحله نخست را به مرحله دوم نیز بسط داد. مرحله نوین مستلزم وسایل و شیوه‌های نوین مبارزاتی و سازمانی بود که بتواند وظیفه تبلیغ و ترویج و سازماندهی گسترده توده‌ها را انجام دهد. 
…. یک نشریه سراسری میتوانست نقشی مؤثر در این جهت ایفا کند و در حقیقت همان حلقه خاص یا تاکتیک محوری ما در مرحله نوین باشد.‌‌” در همین نوشته در بخش مربوط به “بررسی و ارزیابی تبلیغ مسلحانه در ایران” نیز آمده است که: “بویژه در مرحله دوم فعالیت سازمان (که منظور از اوائل سال ۵۳ است) که بیشترین انرژی بایستی در جهت پیوند مستقیم با توده‌ها صرف می‌شد و تا حدودی به هدف‌های مرحله اول رسیده بودیم، تاکتیک تبلیغ مسلحانه نمی‌توانست همچنان نقش محوری خود را حفظ کند.‌‌” در این نوشته نه تنها نگرش رفیق مسعود احمدزاده نسبت به مبارزه مسلحانه، بلکه نگرش رفیق جزنی نیز مورد انتقاد قرار میگیرد، ازجمله در همین بخش گفته می‌شود: “‌او اگر چه بر بسیاری کمبودها و ضعف‌ها و انحرافات گذشته، دست می‌گذارد و آنها را شجاعانه نشان می‌دهد و ریشه‌های آنها را عیان می‌کند و راههای تصحیح آنها را می‌نمایاند، اما در عین حال خود هنوز از طرز تفکر “پروسه جنگ توده‌ئی” متأثر است.‌‌” “‌هنگامیکه امروز به گذشته می‌پردازیم و نه فقط بر اساس نوشته‌های نخستین بلکه از روی مجموعه تجربه نزدیک به یک دهه تئوری و پراتیک گذشته را چون یک کلیت ارزیابی می‌کنیم، به خوبی می‌دانیم که در تئوری و پراتیک سازمان اشتباهات اساسی وجود داشته است. مثلاً هنگامی که رفیق احمدزاده مطرح می‌کرد، “امروز در اینجا اعلان جنگ خود جنگ است، این دو جدائی‌ ناپذیرند” با یکی از اشتباهات اساسی رفیق روبرو می‌شویم. ” “هنگامیکه رفیق جزنی (‌نیز) می‌گفت “جنبش مسلحانه سرآغاز یک جنبش توده‌ای است” و یا “باین ترتیب واقعیت‌های موجود به صورت دو اصل برای جنبش مسلحانه در می‌آید، اول اینکه توده‌ها به موازات رشد مبارزه مسلحانه در شهر از کانال‌های جنبش‌های اقتصادی و سیاسی به حرکت در می‌آیند و تداوم و تکامل این حرکت، متکی به ادامه رشد مبارزه مسلحانه است. دوم اینکه مبارزه مسلحانه در کوه توده‌ای می‌شود…‌‌” او نیز اشتباه می‌کرد… قیام به ما نشان داد که نه گسترش و تکامل مبارزه توده‌ها از مراحل اقتصادی و سیاسی به مرحله نظامی، آنگونه که رفیق جزنی مطرح می‌کرد مشروط به ادامه و رشد مبارزه مسلحانه است و نه توده‌ای شدن مبارزه مسلحانه در کوه صورت گرفت.‌‌” (دیکتاتوری و تبلیغ مسلحانه – از انتشارات سچفخا)

از تمام این بحث، نظر سازمان نسبت به گذشته و مشی چریکی روشن است. در دوران بعد از قیام هم که دیگر این بحث اصلاً نمی‌توانست مطرح باشد، چرا که با یک جنبش توده‌ای و شرایط نوین روبرو بودیم و از همین روست که اقلیت با توجه به نقد مشی گذشته و در نظر گرفتن تجربه قیام، مسئله اعتصاب عمومی سیاسی و قیام مسلحانه سراسری را به‌عنوان اشکال اصلی مبارزه مطرح نمود و برای متشکل ساختن کارگران مسئله کمیته‌های کارخانه و کمیته‌های اعتصاب را مطرح نمود. پس اگر کسی تاکنون تصور می‌کرده است که اقلیت به مشی چریکی معتقد است، ذهنیات خود را به جای مواضع و خط مشی اقلیت قرار داده و اقلیت را با جریان‌های چریک‌های فدائی خلق ایران یا ارتش آزادی‌بخش اشتباه گرفته است. و این ادعا که “فدائی یعنی تفکر چریکی یعنی تفکر عموم خلقی و اقلیت بخشی از همان سازمان است” ادعائی بی‌اساس و موهوم است. سازمان فدائی در سال ۵۸ به دو بخش فدائیان اقلیت و اکثریت تقسیم گردید. ما فدائیان اقلیت با نفی انحرافات گذشته و حفظ جنبه‌های مثبت و انقلابی مبارزه گذشته سازمان با اعتقادی مستحکم‌تر به کمونیسم، و رسالت و حقانیت طبقه کارگر به مبارزه ادامه دادیم و رابطه خود را با مشی چریکی و گرایشات و تفکرات عموم خلقی، گسستیم. بنابراین “ایدئولوژی – روش مبارزه – سیاست – تاکتیک و استراتژی” اقلیت همان است که ما امروز به آن معتقد هستیم، و نه آن چیزی که در تخّیل برخی‌ها هست و تاکنون فکر می‌کردند که اقلیت مدافع مشی چریکی است.

در مورد نقد گرایشات عموم خلقی نیز مکرر در نوشته‌های “اقلیت” به آن پرداخته شده است. باز هم در اینجا برخلاف منقدینی که حکم صادر می‌کنند، مستند صحبت می‌کنیم تا نشان دهیم، این مسئله هم چیزی نیست که ما اکنون به آن رسیده باشیم، و از سالها پیش به نقد گرایشات عموم خلقی سازمان پرداختیم. نشریه کار در موارد متعدد به این مسئله پرداخته است، ازجمله به‌عنوان نمونه در مقاله زنده باد استقلال طبقاتی کارگران که حدود ۱۱ سال پیش نوشته شده است همچنین آمده است: “نفوذ انحرافات خرده‌بورژوائی عموم خلقی طی سال‌های نیمه اول دهه پنجاه در جنبش کمونیستی ایران و در خط مشی سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران نیز مانع دیگری بر سر راه استقلال طبقاتی اکید پرولتاریای ایران بود. از همین روست که با وضوح دیده می‌شود، با اعتلاء نوینی که پس از سال‌های طولانی رکود جنبش توده‌ای در نیمه دوم دهه پنجاه آغاز می‌گردد به لحاظ فقدان تشکل طبقه کارگر به‌مثابه یک طبقه و نبود صف و سیاست حقیقتاً مستقل پرولتری، جنبشی درهم آمیخته و بی‌شکل از طبقات و اقشار مختلف بدون مرزبندی و تفکیک آشکار طبقاتی و با درخواست‌های متناقض و مبهم پدید می‌آید. طبقه کارگر در امواج جنبش خرده بورژوائی مستغرق می‌گردد و به تبعیت و دنباله‌روی از بورژوازی کشیده می‌شود. “در این مقاله با توجه به وجود دو نبرد عمومی و خلقی و طبقاتی در جامعه و ضرورت داشتن درکی درست از رابطه‌ این دو نبرد چنین آمده است: “عدم درک درست از ماهیت، اهداف و ترکیب نیروهای اجتماعی این دو نبرد می‌تواند منجر به انحرافات متعدد ازجمله نفی استقلال طبقاتی کارگران گردد. مبارزه خلق علیه امپریالیسم و ارتجاع حاکم بر ایران نمی‌تواند منجر به فراموشی مبارزه طبقاتی کارگران علیه سرمایه‌داران یا کم بها دادن به آن و یا نفی استقلال طبقاتی کارگران و مخدوش کردن خط و مرزهای طبقاتی گردد. یکی از انحرافات عموم خلقی سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران در دورانی که نظرات مسعود احمدزاده و بیژن جزنی بر سازمان حاکم بود، همانا فقدان درک درست از رابطه این دو نبرد، به‌صورت پر بها دادن به نبرد خلق و کم بها دادن به مبارزه طبقاتی پرولتاریا علیه بورژوازی و به خاطر سوسیالیسم بود. این انحراف نه فقط منجر به مخدوش شدن مرزبندی‌های طبقاتی و عدم تفکیک آشکار طبقاتی در مبارزه می‌شد، بلکه زمینه‌ساز رشد اپورتونیسم راست در درون سازمان بود که “اکثریت” محصول اجتناب‌ناپذیر آن بود.”

بازهم می‌توان به مقالات دیگر مراجعه کرد تا به کسانی که در این مورد سؤال کرده‌اند که این انحرافات در کجا هستند و گویا تازه از جانب اقلیت مطرح شده‌اند، پاسخ داد. ازجمله اغلب در نوشته‌های مربوط به سالگردهای سازمان به این مسائل پرداخته شده است و به عنوان نمونه در مقاله “‌در آستانه بیست و پنجمین سالروز بنیانگذاری سازمان” کارشماره ۲۷۴، که به مبارزات، دست‌آوردها و انحرافات سازمان اختصاص یافته است، ازجمله در مورد همین مسئله اشاره شده است که “… نگرش نسبت به مسئله دیکتاتوری نه تنها اصلاح نشد بلکه در نظرات رفیق جزنی چنان برجسته می‌شود که بیش از پیش برتضاد کار و سرمایه سایه می‌افکند و نبرد با دیکتاتوری به یک مرحله استراتژیک تبدیل می‌شود…. این نظریه، گرایش عموم خلقی را در سازمان تقویت کرد. نبرد میان کارگران و سرمایه‌داران تحت‌الشعاع نبرد خلق علیه دیکتاتوری قرار می‌گیرد و استقلال طبقاتی کارگران مخدوش می‌گردد… در همین نبرد خلق نیز آنگونه که باید خط و مرزهای صریح و روشنی که بتواند طبقه کارگر را کاملاً از خرده‌بورژوازی متمایز سازد، استقلال طبقاتی آنرا حفظ کند و بر خصلت موقت و مشروط اتحاد تأکید کند، ترسیم نشد.” اگر بخواهیم این بحث را ادامه دهیم، بیش از حد به درازا خواهد کشید. هدف صرفاً این بود که با اشاره به نمونه‌های مستند به این دوستان و رفقایمان نشان دهیم که مواضع اقلیت از همان دوران شکل‌گیری در مورد مشی چریکی و تفکرات عموم خلقی گذشته سازمان چه بوده است؟ درعین حال باید تصریح کنیم که نفی انحرافات و مواضع و خط مشی انحرافی گذشته سازمان به معنای نفی دست‌آوردها و مبارزات آن نبوده و نیست. اقلیت همواره معتقد بوده است که این انحرافات به چنان مرحله‌ای از رشد و تکامل نرسیده بودند که نفی کننده موجودیت کمونیستی و انقلابی سازمان باشند.

تا اینجا روشن کرده‌ایم که اگر کسی به مشی چریکی معتقد است و یا از همان تفکرات عموم خلقی گذشته دفاع میکند، هیچ ربطی به اقلیت و مواضع آن ندارد و اصلاً یک چنین فرد یا افرادی نمی‌توانند خود را هوادار یا فعال اقلیت معرفی کنند، چون آنها در واقع به مشی چریک‌های فدائی خلق ایران معتقدند و نه اقلیت.

در مورد این سؤال هم که عنوان شده “آیا شما اگر در سیاست با نیروهای غیرکمونیست اتحاد برای سرنگونی رژیم ببندید، ایرادی دارد و گرایش عموم خلقی پیدا می‌کنید.” پاسخ این است که خیر، اما مشروط به اینکه در همه حال از استقلال طبقاتی کارگران دفاع کنیم، بر خصلت موقت و مشروط اتحاد تأکید نمائیم و بگوئیم که فردا ممکن است، متحدین امروزی ما در برابر طبقه کارگر قرار گیرند و در یک کلام توضیح دهیم که تنها طبقه کارگر یگانه نیروی حقیقتاً پیگیر و انقلابی است.

و بالاخره می‌رسیم به آخرین سؤال، و از آن رو به این سؤال پاسخ می‌گوئیم، که فرض را براین قرار می‌دهیم که سؤال کنندگان اطلاعی از مواضع سازمان ما ندارند و از نظر تفکر به مبارزه‌ای جز جنگ پارتیزانی اعتقاد ندارند. باید به این رفقا پاسخ دهیم که کنفرانس ششم سازمان در هیچیک از مواضع سازمان تجدید نظر نکرده و مواضع گذشته به جای خود باقی است، اگر کسی بر این پندار است که حذف واژه‌های چریک و خلق از نام سازمان به معنای این است که سازمان ما به سرنگونی رژیم از طریق مسالمت‌آمیز اعتقاد دارد، آدم بکلی پرت و بی‌اطلاعی است. هر کسی که در این جنبش اندک اطلاعی از اقلیت و مواضع آن داشته باشد، می‌داند که اقلیت اگر نگوئیم تنها بلکه در زمره چند سازمان سیاسی محدود ایرانی است که معتقد است، بورژوازی را نه فقط در ایران بلکه در تمام جهان باید با انقلاب قهری سرنگون کرد. در ایران نیز همگان آگاهند که اقلیت، به قیام مسلحانه برای سرنگونی رژیم معتقد است. اگر کسی حقیقتاً نمی‌تواند بفهمد، که اقلیت چه تفاوت‌هائی با احزاب ریویزیونیست دارد، به سطح پائین آگاهی چنین افرادی برمی‌گردد. پیشنهاد می‌کنیم که مطرح کنندگان این سؤالات مصوبات کنفرانس‌های سازمان و یا نشریه کار و اطلاعیه‌های سازمان را مطالعه کنند، تا این تفاوت‌ها را درک کنند. در ضمن این دوستان مطلقاً درک درستی از مارکسیسم و مبارزه انقلابی ندارند، و تصور می‌کنند که در هر کجا دیکتاتوری عریان حاکم باشد، سرنگونی حکومت از طریق جنگ پارتیزانی ممکن است، و هر کس هم که این را قبول نداشته باشد به مبارزه مسالمت‌آمیز معتقد است. البته این هم دیدگاهی است که دورانش به سر رسیده است و هر آدم آگاهی می‌داند که در همین ایران رژیم شاه از طریق تظاهرات، اعتصاب عمومی سیاسی و قیام مسلحانه سرنگون گردید.

در پایان نیز در پاسخ کلیه کسانی که در مورد تغییر نام سازمان سؤال کرده‌اند، باید مجدداً تأکید کنیم که حذف واژه چریک از نام سازمان، اندک تغییری در مواضع و خط‌مشی انقلابی و پرولتری سازمان پدید نیاورده و پدید نخواهد آورد، این واژه می‌بایستی از مدتها پیش از نام سازمان کنار گذاشته شود، چرا که سازمان از دوران قیام به بعد مشی چریکی را کنار نهاده است و مدافع قیام مسلحانه توده‌ای است. در مورد مضّرات باقی ماندن این واژه در نام سازمان نیز همین قدر کافی است که به انتقادهای موجود در این مورد اشاره کنیم که برخی‌ها تاکنون تصور می‌کردند، سازمان به مبارزه چریکی معتقد است، و امروز طرفدار مبارزه مسالمت‌آمیز و کار آرام سیاسی احزاب ریویزیونیست شده است. در مورد حذف واژه خلق هم باز باید تأکید کنیم که بر طبق تعریف و برداشت سازمان، خلق، را کارگران و خرده‌بورژوازی تشکیل می‌دهند. ما نمی‌توانیم خود را فدائی خرده‌بورژوازی بنامیم. حتی طبقه کارگر هم که ما به‌عنوان کمونیست بخاطر اهداف و آرمان‌های طبقاتی‌اش مبارزه می‌کنیم، نیازی ندارد که کسی فدائی آن باشد واژه فدائی خلق در شرایطی از سوی سازمان ما بکار گرفته شد که حزب توده حیثیت کمونیسم و کمونیست‌ها را لکه‌دار کرده بود، و در آن ایام با نام فدائی خلق بهتر می‌شد مبارزه را پیش برد. اما اکنون دیگر سال‌هاست که اوضاع تغییر کرده است.

کار شماره ۳۰۰ – سال نوزدهم – فروردین ۷۶

POST A COMMENT.