شانزده آذر نماد مبارزه با ارتجاع و استبداد است نه رخوت و سکوت

در آستانه روز دانشجو قرار داریم. از ۱۶ آذر ۱۳۳۲ تا به امروز، بیش از ۶ دهه می گذرد. ۶۱ سال پیش در چنین روزی دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به سفر نیکسون معاون اول رئیس جمهوری وقت آمریکا به ایران حماسه آفریدند. سفر نیکسون به ایران آنهم سه ماه بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد که جهت تکریم و حمایت از رژیم کودتاگر پهلوی دوم به ایران می آمد،  بیش از هر چیز خشم و نفرت دانشجویان را برانگیخت. خشم برآمده از امپریالیسم آمریکا و رژیم کودتایی دست نشانده آن، زمینه ساز اعتراضات دانشجویی علیه استبداد، ارتجاع داخلی و امپریالیسم را فراهم ساخت. خشم انقلابی دانشجویان، روز ۱۶ آذر در دانشکده فنی دانشگاه تهران سر باز کرد و به مبارزه ای خیابانی  و همه جانبه علیه رژیم سلطنتی و حامیان امپریالیست آن تبدیل شد. رژیم برآمده از کودتا برای خوش آمدگویی نیکسون و نمایش تثبیت استبداد سلطنتی، تظاهرات دانشجویان را به خاک و خون کشید. نیروهای سرکوب، دانشجویان معترض را به رگبار بستند. در این تهاجم وحشیانه، سه دانشجوی

مبارز دانشگاه تهران، احمد قندچی، شریعت رضوی و مصطفی بزرگ نیا از پای در آمدند. در پی جانفشانی این سه دانشجوی مبارز و به پاس گرامی داشت یاد و خاطره ماندگار آنان،روز ۱۶ آذر به یک روز تاریخی و فراموش نشدنی تبدیل شده است.

از ۱۶ آذر ۳۲ تا سقوط رژیم دیکتاتوری شاه در بهمن ۵۷، روز شانزده آذر به کابوسی برای ساواک و دیگر مزدوران شاه در عرصه مبارزات دانشجویی تبدیل شد. در دوران ستم شاهی دانشجویان ایران هرساله با یادمان جانباختگان ۱۶ آذر فضای دانشگاه های کشور را به عرصه نبرد و مقابله با نیروهای مزدور رژیم شاه بدل می کردند. از دل همین مبارزات دانشجویی و یادمان ها در ۱۶ آذرها بود که جنبش دانشجویی ایران سر برآورد، قد کشید و به جنبشی رادیکال، مبارز و پیگیر علیه نظام پادشاهی حاکم بر ایران تبدیل شد. از این رو، اهمیت ۱۶ آذر و ماندگاری این روز به عنوان روز دانشجو فقط در برگزاری صرف یادمان ها و گرامی داشت خاطره آن عزیزان جان باخته خلاصه نگشت، بلکه ۱۶ آذر به نمادمقاومت و سمبل مبارزاتی جنبش دانشجویی ایران علیه امپریالیسم، ارتجاع و استبداد داخلی تبدیل شد. جنبش دانشجویی ایران پس از واقعه ۱۶ آذر ۳۲ نه تنها از پای نیفتاد، بلکه پس از آن درمیان توده مردم ازمحبوبیت ویژه ای برخوردارشد. جنبشی که در تمام دوران حاکمیت نظام سلطنتی و به ویژه در دهه های۴۰ و ۵۰ به جنبشی رادیکال و در پیوند با مطالبات توده های زحمتکش ایران قرار گرفت. جنبشی که تاثیر شگرف مبارزاتی آن، نه تنها در چهار دیواری تنگ دانشگاه ها باقی نماند، بلکه در پروسه مبارزات آرمان خواهانه، رادیکال و ضد امپریالیستی اش، ابتدا نقش خود را در متن جامعه تثبیت و آنگاه در فرازی دیگر با تقدیم پیشروانی به جنبش انقلابی ایران، سهم به سزایی در تقویت و ادامه کاری سازمان های انقلابی و جنبش نوین کمونیستی ایران نیز ایفانمود.

لذا، اگر جنبش دانشجویی ایران تا بدین حد در ذهنیت توده ها و نیروهای سیاسی درون جامعه نقش بسته است، صرفا به خاطر ۱۶ آذر و تنها در پی جان باختن سه دانشجوی مبارز در این روز نبوده و نمی توانسته هم باشد. آنچه جنبش دانشجویی را تا بدین حد در ذهنیت مردم ایران پررنگ کرده است، تداوم سنت مبارزاتی ۱۶ آذر علیه استبداد حاکم بر جامعه و پیوند مبارزاتی این جنبش با مطالبات برحق کارگران و توده های زحمتکش ایران از آغاز تا به امروز بوده است.

بر همگان آشکار است که جنبش دانشجویی ایران بدون اتکا به سنت مبارزاتی اش و بدون پیوند با مطالبات و مبارزات توده های مردم ایران، به سان جنبشی بی تحرک و با رخوتی فرو رفته در خود باقی خواهد ماند. تردیدی نیست که اگر جنبش دانشجویی ایران از سنت مبارزاتی خود باز مانَد، اگر جنبش دانشجویی ایران به عنوان یک جنبش انقلابی و دمکراتیک نتواند نقش خود را ابتدا به ساکن در دانشگاه ها و سازماندهی مبارزات دانشجویی و پس از آن در پیوند با مطالبات کارگران و توده های مردم ایران باز یابد، در این صورت روز دانشجو نیز تنها به عنوان یک نام وخاطره در ذهن دانشجویان و به تبع آن در ذهنیت جامعه باقی خواهد ماند و نه چیزی فراتر از آن. بنابر این نمی باید بر کسی پوشیده باشد که اگر مبارزات دمکراتیک و انقلابی جنبش دانشجویی ایران طی سال های ۳۲ تا ۵۷ استمرار نمی یافت، اگر جنبش دانشجویی در مبارزه علیه استبداد و  دیکتاتوری رژیم شاه تا بدان حد پیگیر نمی بود و اگر جنبش دانشجویی ایران در آن دوران سرکوب و خفقان، آشکارا و به عنوان یک نیروی محرکه از مطالبات آزادی خواهانه و حقوق دمکراتیک توده های مردم ایران دفاع نمی کرد، ما هرگز شاهد حضور پررنگ جنبش دانشجویی ایران در سال های منتهی به انقلاب ۵۷ و پس از آن شاهد رشد بی بدیل این جنبش در سال های نخست روی کار آمدن جمهوری اسلامی  نمی بودیم. آنچه خمینی را بر آن داشت تا در اردیبهشت ۵۹، زیر پوشش انقلاب فرهنگی، یورش سراسری به دانشگاه های کشور را فرمان دهد، وجود یک جنبش دانشجویی قوی، رادیکال و بر آمده از سنت مبارزاتی ۱۶ آذر بود.

حال بر جنبشی با چنین پیشینه مبارزاتی چه رفته است که طی سال های گذشته این چنین در سکوت و رخوت درونی خود فرو رفته است؟ جنبشی که به رغم تهاجم به اصطلاح انقلاب فرهنگی خمینی و به رغم اخراج و پاک سازی های کامل دانشگاه های کشور از وجود دانشجویان چپ،

دمکرات و مترقی، دوباره توانست خود را باز تولید کند، جنبشی که قیام دانشجویی ۱۸ تیر ۷۸ را رقم زد و فراتر از آن در سال های میانه دهه ۸۰ یک بار دیگر فرازهایی از امید و انتظار را نسبت به این جنبش در عرصه مبارزات آزادی خواهانه و دمکراتیک دانشجویی در اذهان توده های مردم ایران بر انگیخت. پس چرا جنبش دانشجویی ایران به چنین سرنوشتی رقت انگیز دچار شده و همچنان در این سال ها سر در پیله سکوت و بی تحرکی محض خود فرو برده است؟ آیا رخوت چندین ساله این جنبش را صرفا باید در سرکوب عریان جنبش دانشجویی ایران طی سال های ۸۵ و ۸۶ جستجو کرد، یا عوامل دیگری نیز بر این بی تحرکی جنبش دانشجویی ایران دخیل هستند؟

تردیدی نیست که سرکوب سیستماتیک جنبش دانشجویی و در پی آن، اخراج، زندان و پرونده سازی های امنیتی علیه دانشجویان پیشرو، چپ، آزادی خواه و سوسیالیست می تواند یکی از عوامل تاثیر گذار بر بی تحرکی این جنبش در وضعیت کنونی باشد. اما آنچه مسلم است تاکید صرف بر سرکوب و بگیر و ببند عریان دانشجویان هرگز نمی تواند توضیح دهنده کامل این بی تحرکی جنبش دانشجویی ایران در وضعیت کنونی باشد. خفقان و سرکوب عریان چه در رژیم گذشته و چه در حاکمیت جمهوری اسلامی عموما بر فضای جامعه و به تبع آن بر دانشگاه های کشور حاکم بوده است. اما با وجود این، ما شاهد خیزش و مبارزات دانشجویی حتا در همان دوران های اوج سرکوب نیز بوده ایم. بنابر این، جدای از فضای خفقان و شرایط سرکوبی که بر کل جامعه و به تاسی از آن بر دانشگاه های ایران سایه افکنده است، لازم است دلایل این رخوت و بی عملی جنبش دانشجویی را نه صرفا در سرکوب و فضای امنیتی دانشگاه ها، بلکه در وجودعوامل دیگری نیز ریشه یابی کرد.

آنچه طی سال های گذشته بر جنبش دانشجویی ایران سایه افکنده است، فضا و گفتمان لیبرالی حاکم بر این جنبش است. به همان نسبتی که کلیت جنبش دانشجویی ایران در دوران رژیم گذشته به تاسی از وجود یک جوّ مبارزاتی چپ و کمونیستی از ماهیتی رادیکال و انقلابی برخوردار بود، ماهیت وجودی و مطالبات بخش های وسیعی از جنبش دانشجویی ایران در دوره جدید، با رفرمیسم و لیبرالیسم بورژوایی گره خورده است. جنبش دانشجویی ایران در دوره کنونی به دلیل افت مبارزاتی مجموعه جنبش چپ و کمونیستی در بعد داخلی و جهانی در زیر سایه لیبرالیسم بورژوایی قرار گرفته و مطالبات آن نیز در بهترین حالت تا سطح دموکراسی لیبرالی تنزل کرده است. تا جاییکه بر بستر چنین شرایطی این جنبش هم اکنون حتا در حد یک جنبش دانشجویی با مطالبات صرفا صنفی نیز، موجودیت خود را از دست داده است.

اما به نظر می رسد مشکل کنونی جنبش دانشجویی ایران فقط در گرایش لیبرال- بورژوایی حاکم بر این جنبش خلاصه نمی شود. چرا که اگر مشکل فقط در همین حد می بود، لااقل این جنبش می بایست در حد همان مطالبات لیبرالی هم که شده از خود تحرک و واکنش هایی در فضای دانشگاه های کشور به نمایش می گذاشت. در حالی که این جنبش هم اکنون حتا در حد یک جنبش دانشجویی لیبرال با مطالبات صرفا صنفی نیز موجودیت خود را از دست داده است.

بنابر این دلایل دیگری هم می بایست بر این رخوت کنونی جنبش دانشجویی ایران تاثیرگذار بوده باشد. متوهم بودن بخش هایی از همین طیف لیبرال جنبش دانشجویی ایران به اصلاح طلبان حکومتی و در وضعیت حاضر متوهم بودن آنان به وعده های پوچ و توخالی روحانی می تواند دلیل دیگری بر ادامه رخوت و بی تحرکی این جنبش در شرایط کنونی باشد. توهم به اصلاح طلبان حکومتی و به دنبال آن کشیده شدن بخش های وسیعی از جنبش دانشجویی ایران به بازی در بساط جناح های حاکمیت، عموما انرژی و پتانسیل مبارزاتی این جنبش را به هرز برده و تا جاییکه ممکن بوده جنبش دانشجویی ایران را از حد یک جنبش نسبتا مستقل و توانمند به ابزاری در خدمت جناح هایی از حاکمیت تبدیل کرده است. در حالی که جنبش دانشجویی ایران در دوره ستم شاهی جنبشی کاملا مستقل بود که علاوه بر پیگیری مبارزات دمکراتیک و مطالبات دانشجویی در فضای دانشگاه های کشور به عنوان یک نیروی محرکه رادیکال خود را ملزم به دفاع از مطالبات توده های زحمتکش جامعه می دانست و با چنین موضعی همواره در تقابل با رژیم دیکتاتوری شاه و نظام سلطنتی حاکم بر ایران بود.

حال با توجه به مجموعه واقعیات موجود، راه برون رفت از این انفعال و بی تحرکی کنونی حاکم بر جنبش دانشجویی ایران، گسست این جنبش از لیبرالیسم بورژوایی است. طبیعی است، تا زمانی که کلیت جنبش دانشجویی ایران نتواند از سایه سار لیبرالیسم و توهم به اصلاح طلبان حکومتی بیرون آید ، امید و چشم انداز رسیدن به یک جنبش دانشجویی توانمند با مطالبات آرمان خواهانه و دمکراسی خواهی رادیکال، انتظار معقولی نخواهد بود. لذا، برای فائق شدن بر سکوت و رخوت حاکم بر جنبش دانشجویی ایران، ابتدا به ساکن، لازم است در مسیر گسست و پالایش این جنبش از لیبرالیسم بورژوایی مبارزه و پیکاری سخت شروع گردد. تردیدی نیست که با متحقق شدن این مهم، جنبش دانشجویی ایران می تواند بر رخوت و بی تحرکی کنونی خود پایان داده و آنگاه به تاسی از سنت مبارزاتی برجای مانده از ۱۶ آذر ۳۲ می توان بر قد کشیدن این جنبش در مسیر طرح مطالبات آزادیخواهانه، رادیکال و برابری طلبانه امید بست.

متن کامل نشریه کار شماره ۶۸۲ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.