جنبش دانشجویی ایران، بیم ها و امیدهای این جنبش

در آستانه شستمین سالگرد ۱۶ آذر، روز دانشجو قرار داریم.  ۱۶ آذر، که به پاس گرامی داشت خاطره سه دانشجوی مبارز پلی تکنیک تهران، احمد قندچی، شریعت رضوی و مصطفی بزرگ نیا به عنوان روز دانشجو نام گذاری شده است، در جامعه و در اذهان توده های مردم ایران، همواره تداعی کننده مبارزات پیگیر و تقابل جنبش دانشجویی ایران علیه امپریالیسم، ارتجاع داخلی و استبداد حاکم بر کشور است. این ذهنیت، برخاسته از واقعیت عینی مبارزات آزادی خواهانه و ضد استبدادی دانشجویان ایران است، که بیش از هر چیز ریشه در مبارزات بر حق جنبش دانشجویی در فاصله سال های بعد از کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد  دارد. جنبش دانشجویی ایران به رغم اینکه در حاکمیت جمهوری اسلامی نیز سرفصل های مبارزاتی خونینی همانند روزهای هفته اول اردیبهشت ۵۹، قیام دانشجویی ۱۸ تیر ۷۸ و نیز تجمعات، اعتصابات و مبارزات پر شور سال های میانی دهه ۸۰ را با خود به همراه دارد، اما، این جنبش، پس از شش دهه همچنان در روز ۱۶ آذر هر سال با یاد و خاطره احمد قندچی، شریعت رضوی و  مصطفی بزرگ نیا گرامی داشته می شود. سه دانشجوی مبارزی که در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ با به رگبار بسته شدن تجمعات اعتراضی دانشجویان پلی تکنیک دانشگاه تهران در اعتراض به سفر نیکسون معاون اول رئیس جمهور وقت آمریکا به ایران، جان خود را از دست دادند.

اهمیت ۱۶ آذر و ماندگاری این روز در تاریخ مبارزاتی جنبش دانشجویی ایران، صرفا در برگزاری یادمان ها و گرامی داشت خاطره آن عزیزان جان باخته نیست که تا به امروز و طی شش دهه در فضای دانشگاه های کشور تداوم داشته است. آنچه ۱۶ آذر را به نماد مبارزاتی جنبش دانشجویی ایران تبدیل کرده است، ادامه مبارزات مستمر و پیگیر جنبش دانشجویی ایران، به ویژه مبارزات رادیکال، آزادی خواهانه، ضد امپریالیستی و ضد استبدادی این جنبش در زمان رژیم شاه بوده است. جنبشی که تاثیر شگرف مبارزاتی آن، نه تنها در چهار دیواری تنگ دانشگاه های کشور محدود نماند، بلکه در پروسه مبارزات آرمان خواهانه و رادیکال خود، ابتدا در متن جامعه و آنگاه در گستره ای وسیعتر، ضمن آنکه خود متاثر از مبارزات آزادی خواهانه و برابری طلبانه جنبش چپ و کمونیستی درمقیاس جهانی بود، در فرازی دیگر با تقدیم کردن کادرهای ارزنده ای به جنبش چپ و کمونیستی ایران، نقش قابل تقدیری نیز در تقویت  و ادامه کاری سازمان های چپ و جنبش نوین کمونیستی ایران در دهه ۵۰ از خود برجای گذاشت.

بی دلیل نیست که از میان جنبش های اجتماعی ایران، جنبش دانشجویی از چنین جایگاه والایی در ذهنیت توده های مردم ایران برخوردار است. این خود ویژگی مبارزاتی جنبش دانشجویی ایران و به ویژه پیشینه درخشان مبارزات رادیکال آن در دوران رژیم سلطنتی شاه که عمدتا ملهم از مبارزات آزادی خواهانه و گسترش عمومی جنبش چپ و انقلابی در دهه ۶۰ میلادی بود، امیدها و انتظارات معینی را در ذهنیت جامعه نسبت به توانایی ها و حرکت های اعتراضی جنبش دانشجویی ایران بر انگیخته است. جنبشی که در اوج خفقان و سرکوب های رژیم شاه، هرگز از حرکت های مبارزاتی و امید بخش در دل جامعه باز نماند.

جنبش دانشجویی ایران با چنین پیشینه ای از مبارزات آزادیخواهانه، ضد استبدادی و آرمان گرایانه که در کارنامه مبارزاتی خود داشت، طبیعتا نمی توانست برای رژیم جمهوری  اسلامی و مرتجعینی همانند خمینی قابل تحمل باشد. خصوصا که با سرنگونی رژیم شاه و شکل گیری فضای نسبتا نیمه دمکراتیک حاکم بر جامعه و دانشگاه های کشور، جنبش دانشجویی و دانشگاه های ایران طی یک سال اول بعد از سرنگونی رژیم گذشته، عملا به کانون مبارزات آزادیخواهانه و دمکراتیک جوانان، زنان و تمامی نیروهای انقلابی جامعه تبدیل شد. مرتجعین تازه به قدرت رسیده و در راس شان خمینی جلاد که از فضای نیمه دمکراتیک دانشگاه ها و گسترش روزافزون اندیشه های مارکسیستی درمیان دانشجویان و نیز قوام وگسترش یک جنبش دانشجویی، قوی، رادیکال و توده ای به وحشت افتاده بودند، چاره کار را در سرکوب و به تعطیل کشانیدن دانشگاه های ایران دیدند.

مرتجعین حاکم به فرمان خمینی جهت اجرای طرح ارتجاعی و سرکوبگرانه اش، ابتدا در دوم اردیبهشت ۵۹، با یورش سراسری به دانشگاه های کشور، دانشگاه ها و دانشجویان را به خاک و خون کشیدند و پس از آن در یک اقدام ضد فرهنگی، کلیه دانشگاه های کشور را برای یک دوره دو ساله تعطیل کردند. با بازگشایی مجدد دانشگاه ها، از یک طرف همه دانشجویان مترقی پاکسازی شدند و از طرف دیگر با پیشبرد همه جانبه طرح گزینش دانشجویی، عملا راه ورود کلیه دانشجویان غیر خودی و بعضا مخالف رژیم به محیط دانشگاه را مسدود کردند. بدین سان برای دو دهه، نه تنها جنبش دانشجویی ایران تمام و کمال به محاق رفت، بلکه فراتر از آن، دانشگاه های کشور به حیاط خلوت رژیم نیز تبدیل شدند.

اما، از آنجا که دانشگاه و محیط دانشجویی ماهیتا نمی تواند با ارتجاع و استبداد هم رایی داشته باشد، نزدیک به دو دهه طول کشید تا جنبش دانشجویی ایران توانست حضور دوباره خود را در دانشگاه های کشور به نمایش بگذارد. قیام دانشجویی ۱۸تیر ۷۸، پایانی بر اقتدار مطلق جمهوری اسلامی بر دانشگاه های کشور بود. قیام ۱۸ تیر، امید پا گرفتن دوباره جنبش دانشجویی ایران را نوید داد. در واقع، به رغم پاکسازی های گسترده دانشگاه های کشور در دهه ۶۰ و به رغم همه وحشیگری هایی که نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم طی نزدیک به دو دهه برای خیمه زدن بر دانشگاه های کشور اعمال کردند، سیاست شان در به محاق بردن جنبش دانشجویی ایران با شکست مواجه شد. قیام شش روزه دانشجویان دانشگاه های تهران در تیرماه ۷۸ عملا آغاز و تولد دوباره ای برای جنبش دانشجویی ایران بود.  جنبشی که آرام آرام سر باز کرد و در تداوم خود آرامش شیرین ارتجاع حاکم بر ایران را برهم زد. جنبشی که در سال های میانه دهه ۸۰ یک بار دیگر فرازهایی از امید و انتظار را نسبت به این جنبش و توانمندی های آن در عرصه مبارزات آزادی خواهانه و دمکراتیک در اذهان جامعه و توده های مردم ایران بر انگیخت. دقیقا بر بستر همین ماهیت آزادی خواهانه، ضد استبدادی و خود ویژگی های مبارزاتی جنبش دانشجویی­ست، که همواره هم رژیم سلطنتی شاه و هم رژیم جمهوری اسلامی، بخش زیادی از توان امنیتی و انرژی مادی و معنوی خود را صرف مهار و سرکوب جنبش دانشجویی ایران کرده اند.

با توجه به پیشینه درخشان جنبش دانشجویی ایران در دوران رژیم سلطنتی شاه که از ماهیتی رادیکال و چپ برخوردار بود و با توجه به همه محدودیت هایی که در دهه های ۶۰ و ۷۰ بر دانشجویان و دانشگاه های کشور اعمال شد، شکل گیری گسترده اعتراضات دانشجویی در سال های ۸۵ تا ۸۷، که مجدداً امید ها را به سوی این جنبش بر انگیخت، اما، باید بر این واقعیت تلخ نیز اذعان داشت که مبارزات جنبش دانشجویی ایران چند سالی­ست که با افت شدید همراه بوده است. تا جاییکه طی سال های اخیر، مجموعه دانشگاه های کشور در چنبره سکوت و بی عملی محض گرفتار شده اند. خصوصا این سکوت و بی عملی جنبش دانشجویی ایران پس از فروکش کردن خیزش عمومی مردم ایران در سال ۸۸، عملا در بی تحرکی و رخوتی نا امید کننده تا به امروز تجلی یافته است.

آنچه مسلم است، بروز چنین رخوت و بی عملی سال های اخیر جنبش دانشجویی را نمی توان صرفا با تکیه بر فضای خفقان و سرکوب موجود در جامعه توضیح داد. چرا که فضای سرکوب، نه فقط در سال های اخیر، بلکه در کل دوران حاکمیت دو رژیم شاه و جمهوری اسلامی همواره بر دانشگاه های کشور حاکم بوده است. حتا، سرکوب و فضای امنیتی حاکم بر دانشگاه های کشور در همان سال های ۸۵ تا ۸۷  بدون هیچ تردیدی نسبت به سال های اخیر و شرایط کنونی جامعه از شدت و حدت بیشتری برخوردار بود. پس چرا جنبش دانشجویی ایران و دانشگاه های کشور در آن سال های میانه دهه ۸۰ با آن میزان از اعمال سرکوب، توانست تا حدودی در حد و اندازه مورد انتظار یک جنبش دانشجویی توانمند ظاهر شود، اما طی سال های اخیر اینگونه دچار رخوت و بی عملی شده است؟

اگر چه نقش سرکوب، اخراج، زندان و پرونده سازی های امنیتی علیه زندانیان چپ، آزدای خواه و سوسیالیست را هرگز نباید کم رنگ کرد و یا تاثیر این سرکوبگری را بر کل جنبش دانشجویی ایران نادیده انگاشت، اما به نظر می آید، تاکید صرف بر ارعاب و سرکوب، توضیح دهنده و بیان روشن همه ماجرا نیست و نمی تواند هم باشد. خارج از فضای خفقان و شرایط سرکوبی که بر کل جامعه و به تاسی از آن بر دانشگاه های ایران سایه افکنده است، باید دلایل این رخوت و بی عملی جنبش دانشجویی ایران را نه صرفا در سرکوب و فضای امنیتی دانشگاه ها، بلکه تا حدودی در ماهیت لیبرالی جنبش دانشجویی ایران طی دوران برآمد دوباره این جنبش جستجو کرد. به همان نسبتی که کلیت جنبش دانشجویی ایران در دوران شاه به تاسی ازوجود یک جوّ مبارزاتی چپ و انقلابی درعرصه جهانی از ماهیتی مستقل، چپ، رادیکال وانقلابی برخوردار بود، جنبشی که مبارزات و مطالبات دمکراسی خواهانه اش بسیار قوی و تا حد مطالبات جنبش چپ ایران بود. به همان نسبت ماهیت وجودی و مطالبات بخش های وسیعی از جنبش دانشجویی ایران در دوره جدید، با لیبرالیسم بورژوایی گره خورده است. جنبشی که به دلیل افت مبارزاتی مجموعه جنبش چپ و کمونیستی در عرصه داخلی و بین المللی به زیرسایه لیبرالیسم بورژوایی پناه برده و مطالبات آن نیز در بهترین حالت تا سطح دموکراسی لیبرالی تنزل یافته است.

با توجه به همه واقیعات موجود و آنچه بر سر جنبش دانشجویی ایران در دهه های۶۰و ۷۰ شمسی آمده است، باید اذعان کرد که مشکل جنبش دانشجویی ایران در وضعیت کنونی صرفا لیبرالیسم حاکم بر این جنبش نیست. نظر به پاک سازی های گسترده  و اعمال همه جانبه انتخاب گزینشی دانشجویان دانشگاه های ایران در دهه های ۶۰ و ۷۰ که تا به امروز هم تا حدودی ادامه دارد و نیز با توجه به موقعیت نه چندان مناسب جنبش کمونیستی در عرصه داخلی و بین المللی، طبیعتا، نمی توان از جنبش دانشجویی ایران در وضعیت کنونی، همان توقع و توانمندی جنبش دانشجویی ایران در دهه های ۴۰ و ۵۰ را انتظار داشت. اما، مشکل اصلی جنبش دانشجویی ایران در وضعیت کنونی، همانطور که اشاره شد فقط در فاصله گرفتن این جنبش از مبارزات آرمان خواهانه، رادیکال و سوسیالیستی و نیز در غلتیدن کلیت این جنبش در چهارچوب مطالبات لیبرالیستی نیست. علاوه بر این ضعف عمومی، گرایش و توهم بخشی از همین طیف لیبرال جنبش دانشجویی به اصلاح طلبان حکومتی، دلیل دیگری در تشدید موقعیت نامناسب جنبش دانشجویی ایران در شرایط کنونی است. این نگاه رو به بالا و گاها بازی در بساط جناح هایی از حاکمیت، در بسیاری از مواقع انرژی و پتانسیل مبارزاتی جنبش دانشجویی ایران را به هرز داده و این جنبش را از حد یک جنبش دانشجویی نسبتا مستقل و توانمند، به ابزاری در خدمت جناح هایی از حاکمیت تبدیل کرده است. لذا، با توجه به مجموعه واقعیات موجود، لازمه برون رفت از این انفعال و بی تحرکی کنونی حاکم بر جنبش دانشجویی ایران، گسست این جنبش از لیبرالیسم بورژوایی است. همزمان با تلاش گرایشات چپ و رادیکال جنبش دانشجویی ایران جهت بستر سازی و تسهیل گسست این جنبش ازچنبره لیبرالیسم ، بسیار لازم و ضروری است تا آن بخش از جنبش دانشجویی ایران که هنوز در توهم جناح هایی از حاکمیت هستند، یک خانه تکانی اساسی با خود داشته باشند. طبیعی است، تا زمانی که کلیت جنبش دانشجویی ایران نتواند از سایه سار لیبرالیسم بیرون آید ، امیدواری و چشم انداز رسیدن به یک جنبش دانشجویی توانمند با مطالبات آرمان خواهانه و دمکراسی خواهی رادیکال، انتظار معقولی نخواهد بود. لذا، برای فائق شدن بر بی تحرکی، بی عملی و رخوت حاکم بر جنبش دانشجویی ایران، ابتدا به ساکن، لازم است با تمام نیرو در مسیر گسست و پالایش کلیت این جنبش از لیبرالیسم بورژوایی مبارزه و پیکاری سخت شروع گردد. تنها، با متحقق شدن این مهم، می توان بر بی تحرکی جنبش دانشجویی ایران فائق گشت و سپس از کشیده شدن کلیت جنبش دانشجویی ایران به سمت طرح مطالبات آزادیخواهانه، رادیکال و برابری طلبانه امید بست.

POST A COMMENT.